اهم اخبار
news-details


فایل صوتی منتشر شده از سخنان انتقادی روح‌الله حسینیان درباره علی خامنه‌ای در جمع دانشجویان حزب‌اللهی، دلالت‌های سیاسی قابل توجهی دارد که در این یادداشت به پاره‌ای از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

حسینیان آشکارا از نقش خامنه‌ای در قصه برجام ناراضی است و صریحا می‌گوید ما بالاخره نفهمیدیم رهبری موافق برجام بود یا مخالف آن. او اگرچه در جایی از سخنانش تصریح می‌کند که رهبر جمهوری اسلامی یکی به نعل می‌زند و یکی به میخ، و این ویژگی را اقتضای جایگاه رهبری می‌داند اما در قسمت‌های دیگری از سخنانش بوضوح نشان می‌دهد که از نقش دوگانه خامنه‌ای در فضای سیاسی کشور ناراضی است.

در واقع نارضایتی حسینیان، که ظاهرا با همدلی مخاطبانش در آن جلسه همراه است، نارضایتی برخی از عناصر حزب‌اللهی‌، بخصوص حزب‌اللهی‌های جوان از کاهش عیار انقلابی‌گری مواضع خامنه‌ای به زعم خودشان است. سیاستمدار انقلابی، به قول خود خامنه‌ای، دیپلمات نیست و حرف را صریح و جازم می‌زند. آنچه حسینیان و سایر منتقدان حزب‌اللهی و تندروی خامنه‌ای را کم و بیش آزار داده، فقدان صراحت و دوپهلویی کلام رهبری است.

خامنه‌ای در مجموع به گونه‌ای سخن می‌گوید که روزنامه کیهان و محمدجواد ظریف توامان می‌توانند از سخنانش قرائنی در تایید تندروی و میانه‌روی خویش استخراج کنند. اصولگرایان افراطی قبلا با استناد به نظریه "محذوریت رهبری"، از "سکوت ولی" دم می‌زدند و پاره‌ای کارها می‌کردند که علی‌الظاهر مورد تایید رهبری نبود و گاه حتی با نقد او نیز مواجه می‌شد (مثل حمله به سفارت بریتانیا و عربستان)، اما نهایتا هزینه چندانی برای آن‌ها در بر نداشت.

مطابق این نگاه، فداییان رهبر باید "خط‌ شکن" باشند نه اینکه پشت سر رهبری حرکت کنند. به دیگر سخن، فداییان رهبر باید سپر بلای او باشند و به خاطر تحقق "منویات ناگفته رهبری" هزینه بپردازند که انقلاب در مسیر اصلی خودش پیش برود.

اما سخنان حسینیان دال بر این است که برخی از اصولگرایان افراطی، از اینکه مدام برای رهبری و خط اصلی انقلاب هزینه بپردازند و قدر نبینند، خسته و ناامید شده‌اند.

وانگهی در این نگاه انتقادی نیروهای حزب‌اللهی به سلوک و گفتار محذورانه و دوپهلوی خامنه‌ای، نکته ظریفی نیز نهفته است و آن اینکه اگر سخنان دوپهلوی رهبری که ناشی از محذوریت اوست، به خط اصلی انقلاب لطمه بزند و مانع حرکت انقلاب در مسیر اصلی‌اش شود چه باید کرد؟

برجام بارزترین نمونه این مساله است. حتی اصولگرایانی که انتقادی به عملکرد خامنه‌ای در ماجرای برجام ندارند، معتقدند موجب "نابودی صنعت هسته‌ای کشور" شد. این گروه از اصولگرایان، صرفا دولت روحانی را مسئول انعقاد برجام می‌دانند اما مواضع اصولگرایانی چون حسینیان و رسایی و کوچک‌زاده، دال بر این است که مسئولیت برجام را متوجه رهبر جمهوری اسلامی نیز می‌دانند.

منطقا هم به نظر می‌رسد که اگر بپذیریم برجام "خسارت محض" بوده (چنانکه خامنه‌ای تصریح کرده) و "نابودی صنعت هسته‌ای کشور" را در پی داشته (چنانکه کیهان می‌گوید)، پذیرش برجام ربط چندانی به حرکت انقلاب اسلامی در مسیر اصلی‌اش ندارد. بنابراین تمام کسانی که در پذیرش برجام نقش داشته‌اند، در خارج شدن نظام از "خط انقلاب اسلامی" موثر بوده‌اند.

همه اصولگرایان تندرو، دولت روحانی را خارج از مسیر انقلاب اسلامی می‌دانند و به همین دلیل در پی روی کار آمدن "دولت انقلابی"‌اند. اما در قبال خامنه‌ای، اصولگرایان تندرو به دو گروه تقسیم می‌شوند. گروه نخست، خامنه‌ای را از پذیرش "متن خائنانه برجام" مبرا می‌دانند، گروه دوم اما خامنه‌ای را در این امر دخیل می‌دانند.

اگرچه گروه دوم هنوز به وادی "انتقاد رادیکال از رهبری" گام ننهاده‌اند ولی از فحوای کلامشان به نظر می‌رسد که مستعد آنند که تمایزی بین "خط رهبری" و "خط انقلاب" قائل شوند. چنین تمایزی اگر کمرنگ باشد، النصیحه لائمه المسلمین را ایجاب می‌کند ولی اگر پررنگ شود، وضعیت تازه‌ای در نظام جمهوری اسلامی ایجاد می‌کند که عبارت است از صف‌آرایی نیروهای حزب‌اللهی مقابل رهبری نظام.

در چند سال اخیر که طلاب و دانشجویان حزب‌اللهی انتقاداتی را متوجه سهل‌انگاری علی خامنه‌ای در مهار فساد در نظام جمهوری اسلامی کرده‌اند، مساله‌دار شدن برخی از اقشار حزب‌اللهی نسبت به رهبری نظام شروع شده است. بسیاری از حزب‌اللهی‌هایی که در تقابل احمدی‌نژاد و برادران لاریجانی طرف احمدی‌نژاد بودند، به دلیل اینکه خامنه‌ای در آن تقابل از برادران لاریجانی حمایت کرد و صادق لاریجانی را از مظاهر فساد در جمهوری اسلامی می‌دانند، با خامنه‌ای کم و بیش مشکل پیدا کرده‌اند.

این فاصله‌گیری از رهبری فقط در انتقادات طلاب و دانشجویان بسیجی مشهود نیست بلکه حتی عنصر تندرویی مثل حسن عباسی، که جزو فداییان درجه‌اول رهبری محسوب می‌شود، پس از افشای فساد اکبر عطری، از ضرورت محاکمه صادق لاریجانی سخن گفت ولی چند روز پس از سخنان وی، خامنه‌ای صریحا صادق لاریجانی را از فساد قوه قضاییه مبرا دانست و مفسد دانستن رئیس پیشین قوه قضاییه را مصداق "اهانت و ظلم به برخی بزرگان پاک‌دست" قلمداد کرد.

یا در نمونه‌ای دیگر، وحید جلیلی که از تندروترین چهره‌های حزب‌اللهی کشور است، سال گذشته با انتشار نامه‌هایی سرگشاده، حسین محمدی معاون فرهنگی بیت رهبری را به فساد و اعراض از اصول فرهنگی انقلاب اسلامی متهم کرد.

در دیدار تصویری اخیر خامنه‌ای با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی، خامنه‌ای گفت: «همه‌ی این بحثها و صحبتی که در اینجا [بیان] کردید، مطالبه‌گری بود؛ مخاطب مطالبه‌گری هم گاهی خود این حقیر بودم، گاهی دستگاه دفتر ما بود... مطالبه طبعاً با نوعی اعتراض همراه است... نگذارید این مطالبه‌ی شما و اعتراض شما اعتراض به نظام اسلامی تلقّی بشود

کاملا پیداست که تلنبار شدن مشکلات در نظام جمهوری اسلامی، کار را به جایی رسانده است که نیروهای حزب‌اللهی خارج از هسته مرکزی قدرت، دیگر نمی‌توانند صدر و ذیل مشکلات را زیر سر رئیس جمهور و دولت برآمده از رای مردم ببینند و به همین دلیل به انتقاد از رئیس اصلی جمهوری اسلامی و دولتش، یعنی خامنه‌ای و بیت رهبری، روی آورده‌اند. 

در دهه ١٣٧٠ که عبارت "ذوب در ولایت" باب شد، حزب‌اللهی‌ها خودشان را مطیع بی چون و چرای رهبر و سپر بلای وی می‌دانستند ولی انگار اکنون این حمایت، شرطی ضمنی هم دارد و آن اینکه رهبری باید در خط انقلاب باشد. اگر پیشتر سایر بزرگان نظام، نظیر هاشمی و خاتمی و کروبی و موسوی از خط انقلاب خارج شدند، منطقا هیچ استبعادی ندارد که خامنه‌ای هم از خط انقلاب خارج شود. بنابراین برای ممانعت از چنین انحرافی، او نیز می‌تواند و باید که مشمول نهی از منکر و نصیحت مسلمین انقلابی واقع شود.

سرکوب "مستضعفین" در آبان ماه ٩٨ هم عامل دیگری بوده است که بر مساله‌دار شدن اقشار حزب‌اللهی جامعه ایران با رهبری نظام افزوده است. در جریان آن سرکوب تاریخی، خامنه‌ای ضروری دید که معنای تازه‌ای از واژه "مستضعف" ارائه دهد؛ معنایی که دال بر این بود که ثروتمندان صاحب قدرت در نظام جمهوری اسلامی، از این حیث که حاکمیتشان به ایران محدود مانده و سراسر جهان را در بر نگرفته، مستضعف‌اند.

این تعریف البته موجب حیرت طرفداران جمهوری اسلامی هم شد و به همین دلیل سایت بیت رهبری، چند روز بعد از سخنان خامنه‌ای، با انتشار مقاله‌ای تلاش کرد زهر کلام خامنه‌ای را بگیرد و تز تازه و عجیبش را، که برخلاف شعارهای چهل ساله جمهوری اسلامی و حتی ناقض سخنان سابق خودش درباره مستضعفین بود، تعدیل کند.

معنای جدید واژه مستضعف، حتی از سوی روزنامه کیهان هم پذیرفته نشد. خامنه‌ای روز ۶ آذر ٩٨ در دیدار با بسیجیان، با لحنی تحقیرآمیز درباره "افراد فرودست" و "اقشار آسیب‌پذیر"، واژه "مستضعف" را در معنای جدید به کار برد و فقرا را از دایره مستضعفان کنار گذاشت. سخنرانی وی خبر اصلی کیهان در ٧ آذر ٩٨ بود ولی کیهان نه در تیتر اصلی‌اش و نه در سوتیترهای متعدد مربوط به سخنرانی خامنه‌ای، تعریف جدید خامنه‌ای از واژه "مستضعف" را بازتاب نداد. کیهان در ١٧ آذر ٩٨ با تیتر کردن این جمله ابراهیم رئیسی نشان داد که همان معنای سابق را برای واژه "مستضعف" می‌پسندد: فریاد دانشجویان و اقدام دستگاه قضا، کاخ مفسدان را ویران و خانه مستضعفان را آباد خواهد کرد.  

در مجموع به نظر می‌رسد با فاصله گرفتن مداوم نیروهای اجتماعی گوناگون از نظام جمهوری اسلامی و کاهش روزافزون مشروعیت رهبری نظام در چند سال اخیر، نوبت به عامه اقشار حزب‌اللهی رسیده است که با رهبری زاویه پیدا کنند و از نظام فاصله بگیرند. در واکنش به این روند، برخی از نخبگان جریان حزب‌اللهی کشور، نشان داده‌اند که از "استعداد انتقاد از رهبری برای حفظ اعتبار نظام" برخوردارند. چنین انتقاداتی، با امید به حفظ مشروعیت نظام نزد طرفداران سنتی‌اش مطرح می‌شوند و ممکن است در آینده شدت یابند.

نخبگان حزب‌اللهی، جدا از اینکه می‌توانند با استناد به "النصیحه لائمه المسلمین" از رهبری و نهادهای تحت امرش انتقاد کنند، به سخنان خود خامنه‌ای هم درباره "آتش به اختیار" نیز می‌توانند استناد کنند. بویژه اینکه خامنه‌ای پس از تجویز آتش به اختیار برای "همه‌ی هسته‌های فکری و عملی و جهادی و فرهنگی در سرتاسر کشور" گفت: «البته ستاد مرکزی وجود دارد در جنگ. قرارگاه مرکزی وجود دارد و دستور می‌دهد اما اگر چنانچه رابطه قرارگاه قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، این‌جا فرمانده دستور آتش به اختیار می‌دهد.»

در شرایط کنونی به نظر می‌رسد بخش قابل توجهی از نیروهای قلم‌به‌دست و صاحب تریبون در جریان راست رادیکال، به این نتیجه رسیده‌اند  که "قرارگاه عیبی پیدا کرده است."

فرمان آتش به اختیار در چنین شرایطی همانند بومرنگی بود که می‌توانست به سمت فرمانده و فرمان‌دهنده بازگردد. اگرچه خامنه‌ای چندی پس از صدور آن فرمان، کوشید تا سخنش را تعدیل و محدود کند ولی به نظر می‌رسد بازگشت بومرنگ به سوی او از دی ماه ٩۶ به این سو آغاز شده است.

او به خوبی به این نکته واقف است و شاید به همین دلیل است که با توجه به رشد روزافزون انتقادات جوانان حزب‌اللهی از عملکرد خودش یا بیتش یا نهادهای حکومتی زیر مجموعه نهاد ولایت فقیه، از قوه قضاییه گرفته تا صداوسیما، فعلا خشنود است که این انتقادات لحنی مودبانه دارند.

خامنه‌ای در اواخر اردیبهشت امسال در دیدار تصویری با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی، خطاب به دانشجویان گفت: «مطالبه‌گری را با پرخاش و بدگویی هم همراه نکنید؛ خواهش من این است. البتّه شما امروز خیلی خوب، محترمانه با بنده صحبت کردید، خیلی متشکّرم.»

افزایش انتقادات نیروهای خودی، سبب شده است که خامنه‌ای دیگر حاضر به پذیرش مسئولیت در قبال عملکرد قوه قضاییه و صداوسیما نباشد.

باید افزود خامنه‌ای فرمان آتش به اختیار را زمانی صادر کرد که هنوز اعتراضات دی ماه ٩۶ بوقوع نپیوسته بود و آمریکا از برجام خارج نشده بود و فروش نفت ایران به صفر نرسیده بود و آبان ٩٨ از راه نرسیده بود. شاید اگر او می‌دانست چنین وقایعی در راه است، از صدور چنان فرمانی اجتناب می‌کرد.

سخنان انتقادی روح‌الله حسینیان در فایل صوتی مذکور، متعلق به سال ١٣٩٧ است. حسینیان در جلسه با دانشجویان حزب‌اللهی، در حالی از به بن‌بست رسیدن کشور سخن می‌‌گوید که هنوز اعتراضات آبان ماه در ایران بوقوع نپیوسته و فروش نفت ایران به صفر نرسیده بود. قطعا در دو سال پایانی عمر حسینیان، بدبینی او به آینده جمهوری اسلامی بیشتر شده بود.

جریان راست رادیکال البته برنامه‌ای برای خروج کشور از بن‌بست سیاسی و اقتصادی موجود ندارد ولی در این توهم به سر می‌برد که اگر کار به کلی دست ما باشد، کشور را گلستان می‌کنیم. سعید جلیلی سودای ریاست جمهوری دارد، وحید جلیلی مشتاق ریاست بر سازمان صداوسیما است، کسانی چون حسینیان خواهان رجوع مجدد نظام به پوپولیست بی‌اصولی مثل احمدی‌نژادند، امثال حاج سعید قاسمی و حسین شریعتمداری هم تصور می‌کنند که رادیکالیسم محض و مطلق در سیاست خارجی، دوای دردهای نظام و کشور است ولی حتی اگر همه این موارد محقق شوند، جمهوری اسلامی در حال آزمودنِ آزموده‌هاست.

رهبر اصلی جریان حزب‌اللهی در ایران سه دهه اخیر، علی خامنه‌ای بوده است. اینکه الان جریان راست رادیکال کم و بیش منتقد خامنه‌ای شده، دال بر این نیست که این جریان سیاسی اگر بسط ید کامل پیدا کند از عهده "عبور ایران از بحران" برمی‌آید.

 حزب‌اللهی‌گری مشکل اصلی ایران در چهار دهه اخیر بوده است. اینکه حزب‌اللهی‌ها همچنان مرید خامنه‌ای هستند یا منتقد او شده‌اند، ربط چندانی به حل مشکلات اساسی ایران ندارد. خلع ید از صدر و ذیل این جریان سیاسی، یکی از لوازم عبور ایران از بحران است. به قول علی حاتمی در فیلم کمال‌الملک: «شما از ایران دست بردارید، مملکت بزرگی می‌شه.»    

 

 

 

اشتراک در شبکه های اجتماعی