اهم اخبار
news-details

چه‌گوارا و باتیستا - ضرغامی و خامنه‌ای


 

 

هر چه به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک‌تر می‌شویم، سخنان کمیک در فضای سیاسی ایران بیشتر به گوش می‌رسد. آخرین نمونه، اظهار ارادت عزت‌الله ضرغامی به چه‌گوارا و سرقت شعار "نان، مسکن، آزادی" از سوی این سپاهیِ سابق است. 

در ایران در کتاب تاریخ سوم دبیرستان آمده است که ابتدای انقلاب اکثریت مردم شعار "استقلال، آزادی جمهوری اسلامی" سر می‌دادند ولی عده‌ای قلیل شعارشان "نان، مسکن، آزادی" بود. در آموزه‌های رسمی جمهوری اسلامی، شعار "نان، مسکن، آزادی" شعاری انحرافی قلمداد شده است. پس چرا عزت‌الله ضرغامی، که خودش در آن ایام جزو حزب‌اللهی‌هایی بوده که شعار "نان، مسکن، آزادی" را خوش نداشتند، الان با این شعار قصد ورود به عرصۀ انتخابات را دارد؟

ضرغامی احتمالا پتانسیلی مارکسیستی-لیبرالی در این شعار می‌بیند! مسکن و نانش، مارکسیستی است و آزادی‌اش لیبرالیستی. یعنی ضرغامی امیدوار است این شعار هم به مذاق معترضین آبان ۹۸ خوش آید، هم به مذاق معترضین تابستان ۸۸. به عبارت دیگر، هم جنوب‌شهری‌ها با این شعار جذب او می‌شوند هم شمال‌شهری‌ها. هم اهالی شهریار و اسلام‌شهر هم اهالی جردن و نیاوران! 

چه‌گوارا هم اگرچه مارکسیست بوده، ولی با مرحوم استالین فرق دارد. او محبوب‌ترین چهرۀ مارکسیسم در دنیاست و دست کم در ایران هیچ قشری از او بیزار نیست. نه فقرا، نه مرفهین. عکس‌های چه‌گوارا سال‌هاست که در پیاده‌روهای روبروی دانشگاه تهران فروخته می‌شوند و زینت‌بخش بسیاری از کافه‌های شیک تهران است؛ کافه‌هایی که پاتوق دانشجویان هنر و یا حتی بچه‌پولدارهای شمال شهر است. 

قرارگاه سایبری عمار در کانال تلگرامش به ضرغامی تاخته است که شعار انتخاباتی جنابعالی چه ربطی به اسلام دارد؟ عماریون همچنین این سوال را پیش روی ضرغامی نهاده‌اند که این شعار مارکسیستی چه ربطی به سابقۀ خودت دارد؟ و از او خواسته‌اند شعاری بدهد که به گذشته‌اش بیاید! 

از دوم خرداد ۷۶ تا به امروز، مردم ایران آن‌قدر تجربۀ انتخاباتی کسب کرده‌اند که فریب چپ شدن ناگهانی یک حزب‌اللهی را نخورند. اینکه جناب ضرغامی ناگهان فیلش یاد کوبا کرده و ژست‌های انقلابی در برابر وضع موجودی می‌گیرد که محصول نظام مبتنی بر ولایت فقیه است، ناشی از ابتذال فضای سیاسی رسمی در جمهوری اسلامی است.  

ضرغامی گفته است: «مدیری که می‌گوید مردم وضع شما را بهتر می‌کنم اولاً باید تجربه داشته باشد،‌ بداند ناکارآمدی‌ها کجاست. نخواهد چرخ را از اول اختراع کند. وقتی دانست مشکل چیست بعد باید بزند زیر میز این ساختارهای ناکارآمد، با شجاعت و به پشتوانه ملت. بگوید: مردم! این ساختار غلط است و اصلاً من از این مسیر نمی‌روم.»

او در حالی از زیر میز زدن و موضع انقلابی علیه "ساختارهای غلط و ناکارآمد" حرف می‌زند که انگار نه انگار در راس این ساختارهای غلط و ناکارآمد، مقامی به نام ولی فقیه قرار دارد که کل این "ساختارها" در خدمت تداوم حکمرانی اوست. همچنین ضرغامی چنان در نقد ساختارهای جمهوری اسلامی سخن می‌گوید که گویی فراموش کرده رشد سیاسی خودش در جامعۀ ایران، ناشی از همین ساختارهای غلط است. اگر این ساختارها اساس فضای سیاسی جامعۀ را تشکیل نداده بودند، بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی حداکثر می‌توانستند معلم دینی و قرآن یک دبیرستان باشند. 

اخیرا صادق خرازی نیز در مصاحبه‌ای از زمین و زمان انتقاد کرده بود بلکه نظر ملت را به خودش جلب کند. ضرغامی و خرازی در مصاحبه‌های اخیرشان انتقادات متعددی به وضع موجود وارد کرده‌اند اما هدف از این انتقادات، دقیقا تداوم وضع موجود است! آن‌ها اگر واقعا منتقد وضع موجود بودند، باید نکته‌ای هم در نقد خامنه‌ای می‌گفتند. هر نقدی به وضع موجود جامعۀ ایران، بدون توجه به نقش اساسی علی خامنه‌ای در پیدایش شرایط کنونی، نقدی غیر رادیکال و ابتر و عوام‌فریبانه است. 

در واقع ما در ایران کنونی با نوعی رادیکالیسم قلابی مواجه‌ایم که علل مصائب جامعۀ ایران را فارغ از بررسی نقش رهبری و سپاه، برای افکار عمومی تشریح می‌کند. اینکه جنب ضرغامی دوستدار چه‌گوارا است یا باتیستا، هیچ اهمیتی ندارد. نکتۀ مهم این است که رئیس‌جمهور در ایران اصولا نمی‌تواند مانع درازدستی رهبری باشد. محمد خاتمی با آن همه شعار جدی و آن رای چشمگیر انتخابات دوم خرداد، نتوانست خامنه‌ای نیمۀ دهۀ هفتاد را مهار کند که به مراتب ضعیف‌تر از امروز بود. ضرغامی با این شعارهای نامربوط به کاراکتر سیاسی‌اش، در انتخاباتی با مشارکت نه چندان بالا، چطور می‌تواند ولی فقیهی را که اکنون به یک لویاتان تمام‌عیار بدل شده، مهار کند؟

خوان لینتز در کتاب "نظام‌های سلطانی" رژیم باتیستا در کوبا را یکی از مصادیق نظام‌های سلطانی در قرن بیستم می‌داند. جمهوری اسلامی نیز در دوران رهبری خامنه‌ای به یک نظام سلطانی بدل شده است. آقای ضرغامی اگر واقعا دوستدار چه‌گوارا است، لابد می‌داند که چه‌گوارا و رفقایش نظام سلطانی باتیستا را سرنگون کردند. تفاوت چه‌گوارا و ضرغامی دقیقا همین است که اولی یک انقلابی اصیل بود و دومی یک انقلابی قلابی است! 

انتخابات در ایران تقریبا از نفس افتاده است؛ چراکه علی خامنه‌ای طی ۲۵ سال اخیر به خوبی دریافته است که چطور باید نهاد انتخابات را خنثی یا دست‌کم پس‌لرزه‌های انتخابات را مهار کند. بنابراین رادیکالیسم قلابی ضرغامی و خرازی و همانندان این حضرات، معنایی ندارد جز تغییر آرایش ریزه‌خواران سفرۀ نظام سلطانی. اگر کسی حقیقتا رادیکال و انقلابی باشد و منافع ملی برایش اهمیت داشته باشد، کل سفره را از پیش روی سلطان جمع می‌کند و طرحی نو درمی‌اندازد به سود ملک و ملت. در ایران کنونی چنین کاری از عهدۀ هیچ یک از کاندیداهای ریاست جمهوری برنمی‌آید. بنابراین کاندیداهایی مثل عزت‌الله ضرغامی، در بهترین حالت می‌توانند تنور انتخابات را گرم کنند به نفع تداوم "ساختارهای غلط و نارکارآمد." 

 

اشتراک در شبکه های اجتماعی