اهم اخبار
news-details

آیا خامنه‌ای واقعا مخالف مذاکره با ترامپ است


سفر غیرمنتظره جواد ظریف به شهر بیاریتز فرانسه و مذاکرات وی با وزیر خارجه فرانسه در حاشیه اجلاس گروه جی ۷ فضای جدیدی در عرصه سیاسی ایران پدید آورده است. حسن روحانی بعد از این دیدار اعلام کرد برای منافع ملی حاضر است با هر کس دیدار کند. امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه نیز ابراز امیدواری کرد که بزودی ملاقات بین روسای جمهور ایران و آمریکا برگزار شود. دونالد ترامپ چندان برخورد مثبتی نکرد و اعلام نمود تحقق دیدار نیازمند شرایطی است که البته منظور وی فراهم شدن مقدمات کار بود.

اما در تهران شرایط به‌سرعت تغییر کرد. موضع‌گیری تند اصول‌گرایان علیه سخنان روحانی امیدواری‌ها به کاهش تنش‌ها در سیاست خارجی را کاهش داد. از سوی دیگر انتشار نظرات خامنه‌ای در پایگاه خبری وی خبر ساز شد که مذاکره با رئیس جمهور فعلی آمریکا را سمی نامیده بود. نامه انتقادی بیش از ۸۰ نماینده مجلس به روحانی و افزایش فشار از سوی نیروهای ولایت‌مدار باعث شد تا روحانی در فاصله زمانی ۲۴ ساعته نظرش را عوض کرده و اعلام کند که ترامپ برای عکس گرفتن با وی باید تجریم‌ها علیه ایران را بردارد. این سخنان در محافل سیاسی ایران به عقب نشینی وی تفسیر شد که از تمایل تلویحی اولیه به ملاقات با ترامپ پاپس کشیده است. البته او توضیح نداد که ترامپ کی ابراز تمایل به گرفتن عکس یادگاری با وی کرده است. اگر منظورش هم دیدار ترامپ با کیم جونگ‌اون رئیس جمهور کره‌شمالی باشد، دولت آمریکا در مذاکرات سطح بالا با دولت کره‌شمالی هیچوقت تحریم‌ها را تعدیل و یا به تعلیق نیاورده بود که روحانی چنین انتظاری داشته باشد.

اما در عرصه سیاسی ایران نگرشی در این روزها بازتاب یافته است که گویی روحانی بر اساس تصمیم شخصی چنین نظری را اظهار داشته وبعد از مخالفت رهبری مجبور به پس گرفتن حرفش شده است! در این نگرش تصور می شود که حضور ظریف بیاریتز بدون هماهنگی با رهبری بوده و این اتفاق محصول مذاکرات روحانی و ماکرون و ابتکار دولت اعتدال است!

آگاهان به ساختار تصمیم‌گیری حقیقی و حقوقی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی می‌دانند که بروز چنین اتفاق تقریبا محال است. این سطح از تصمیم‌گیری‌ها معمولا در شورای امنیت ملی انجام می‌شود و تصور اینکه روحانی بدون گرفتن چراغ سبز از سوی رهبری به صورت غیر مستقیم برای گفتگوی رودررو با ترامپ اعلام آمادگی کرده باشد، یک خیال‌بافی بیش نیست. نه روحانی و نه ظریف بدون یافتن اطمینان از اینکه در راس هرم قدرت مخالفتی با چنین اظهارات و اقداماتی وجود ندارد، دست به هیچ عملی نمی‌زنند و این خطر را به جان نمی‌خرند. در سطوح بالای تصمیم‌گیری در جمهوری اسلامی توافق شده است که به میانجیگری های اروپا برای حل مشکل بین ایران و آمریکا روی خوش نشان داده شود و تلاش شود تا شرایط مذاکرات سهل تر شده و در محدوده تحمل جمهوری اسلامی قرار بگیرد. البته اولویت و تمایل نظام اقدامات اروپا است تا بتوانند مشکل فروش نفت و تسهیل مبادلات مالی و پولی را حل کنند. اما آنها متوجه این واقعیت هستند که اروپا در مقابل فشار حداکثری دولت آمریکا چنین توانی ندارد. حتی اگر این مذاکرات به جایی هم نرسد باز جمهوری اسلامی توقف تحریم های یک جانبه آمریکا در سطح کنونی و گرفتن زمان را مثبت ارزیابی می‌کند. بنابراین این سخن ظریف که دور جدید رایزنی‌های ایران و اروپا را “مسیری دشوار اما واجد ارزش تجربه کردن دانست ” را می توان محصول توافق در سطوح بالای قدرت بشمار آورد.

در این خصوص مروری تاریخی نیز روشنگر است که برجام نیز توسط اروپایی‌ها منعقد نشد بلکه تمایل دولت اوباما بود که باعث شد تا توافق بین ۱+۵ عملی گردد. حتی اروپایی‌ها و بخصوص فرانسوی‌ها به اندازه باراک اوباما و جان کری به توافق اشتیاق نداشتند. این واقعیت به حدی واضح بود که بخش مسلط قدرت در ایران دولت فرانسه را “پلیس بد” مذاکرات می‌دانست. اوباما نیز فراتر از چارچوب سیاسی آمریکا و موازنه قوا با ابتکارات شخصی توانست برجام را به صورت شکننده در هیات حاکمه آمریکا جا بیاندازد و شرط تصویب آن نیز تعلیق زمانمند و مشروط تحریم های یکجانبه آمریکا بود که از همان ابتدا برجام را بر پایه سستی استوار کرد.

اما مخالفت خامنه‌ای را چگونه باید تحلیل کرد؟ آیا خامنه‌ای واقعا همانطور که می‌گوید به صورت مطلق مخالف مذاکره با ترامپ است؟ رصد کردن موضع‌گیری و ژرف کاوی تحولات و بخصوص سابقه رفتار دوگانه خامنه‌ای روشن می سازد که بر خلاف فضاسازی‌ها این مخالفت نامحدود نیست. اگر حکومت بتواند از فشار تحریم‌ها خلاصی بیابد و انتظاراتش ولو به صورت حداقلی از سوی اروپایی ها و چین و وروسیه محقق شود، آنوقت خامنه ای هیچوقت اجازه مذاکره با دولت ترامپ را صادر نمی کند. از دید وی مشکل فقط ترامپ نیست او در چارچوب دیدگاه آمریکا ستیزی اساسا به هیات حاکمه آمریکا بدبین است و از نظرش تفاوتی بین دمکرات هاو جمهوری خواه ها وجود ندارد. او برجام را نیز از سر اجبار و ناچاری قبول کرد. منتهی نه به عنوان یک تصمیم درست و تغییر سیاست راهبردی در سیاست خارجی بلکه با صورت بندی و مدیریت تحولات موفق شد آن را به یک مصالحه موردی تقلیل دهد و همچنین هیچ مسئولیتی در شکل گیری آن نپذیرفته و خودش را در هیات یک منتقدی جلوه دهد که در کار دولت روحانی علی رغم بدبینی دخالت نکرده است! حامیانش نیز در جامعه مانور دادند که برجام را نفوذی های غرب و تجدیدنظر طلبان در درون نظام بر رهبری تحمیل کردند. اکنون نظام در تنگنا است و چشم انداز روشنی برای مقاومت وجود ندارد. در این چارچوب این واقعیت ها مشکل اصل مذاکره و حتی نفس توافق نیست بلکه شرایط مذاکره است که تفاهم و حتی اصل گفتگو را چنان پر هزینه کرده که نظام توانایی پرداخت آن را ندارد.

از اینرو همه تلاش خامنه‌ای در چارچوب “برخوردهای تهاجمی محدود و کنترل شده” و “گفتگو با میانجی‌ها” با هدف تغییر شرایط مذاکره صورت می‌گیرد. هر وقت شرایط مطابق انتظار نظام شد ویا موازنه قوا و واقعیت های حاکم بر میدان مصالحه را ناگزیر ساخت آنگاه باید در انتظار زمینه‌سازی خامنه‌ای برای نرمش قهرمانانه ۲ بود. البته بخش مسلط قدرت نیم نگاهی نیز به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و امکان یک دوره ای شدن ریاست جمهوری ترامپ دارد.

اگر خامنه‌ای به صورت مطلق مخالف توافق با دولت آمریکا بود و بر اساس صحبت های ظاهری اش با توجه به تجربه برجام مذاکره مجدد با دولت آمریکا را عملی دیوانه وار بشمار می آورد، آنگاه دلیلی نداشت که از برجام به صورت کامل بیرون نیاید و با بازگشت فعالیت های اتمی به سطح قبل از برجام به تقابل تمام عیار روی می آورد. اما وی کاهش محدود و مرحله ای تعهدات را انتخاب کرده تا با افزایش توان چانه زنی شرایط مذاکرات را در مسیر مورد نظرش تغییر دهد.

از این‌رو برخورد مثبت روحانی با میانجیگری ماکرون و سفرهای ظریف به فرانسه با رضایت رهبری انجام شده است. روحانی هم بر اساس این چراغ سبز بعد از اینکه گفتگوها در اجلاس جی ۷ فضای جدیدی برای خروج از بن بست را گشود، موضع قبلی‌اش مبنی بر”دیوانگی دانستن مذاکره با دولت ترامپ” را نادیده گرفت.

دلیل اصلی خشم نیروهای حامی و حامل نهاد ولایت فقیه مانور تبلیغاتی روحانی است که سعی کرد مشابه برجام خود را معمار گره‌گشایی و خروج کشور از حلقه محاصره آمریکا معرفی کند. سایه رقابت‌های جناحی و برخورد‌های سیاسی در این مجادله سنگینی می‌کند. اصول گرایان تندرو و خامنه‌ای با این برخورد مشکل دارند و سرسختانه مقاومت می‌کنند که رویکرد تنش‌زدایی و دیپلماسی به عنوان راه‌کار گره‌گشا در تنگناهای خارجی مطرح شود. آنها بر عکس می‌خواهند مقاومت و قدرت سخت نظام به عنوان حربه نجات دهنده کشور از فشارهای خارجی ، عامل اقتدار کشور و ضامن امنیت ملی در نظر گرفته شود. بنابراین هدف حملات به روحانی ممانعت از بهره‌برداری سیاسی وی بخصوص در شرایطی است که دیدگاه های میانه رو در نظام موقعیت ضعیفی پیدا کرده اند و بخش مسلط قدرت در اندیشه تسلط دوباره بر مجلس یازدهم و پایان دادن به مدیریت اعتدالی ها در نهادهای انتخابی است.

بنابراین در گمانه‌زنی پیرامون آینده رویارویی ایران و آمریکا توجه به نکته راهبردی پیش گفته شده و پیچیدگی‌های تصمیم گیری در درون ساختار قدرت نظام ضروری است . یکی از عوامل مهمی که کمک می‌کند برجام ۲ فرجام متفاوتی از برجام ۱ پیدا کند، قبول مسئولیت آن از سوی خامنه‌ای است تا وی نتواند بمانند گذشته با رفتار دوگانه پذیرای پیامدهای کار و الزامات توافق احتمالی نبوده و بعد از خلاصی از فشارها مجددا فضا را برای تداوم سیاست خارجی ستیزه‌جو مدیریت کند.

همانطور که در برخی از تجارب گذار به دمکراسی، شکست در جنگ و یا قدرت‌نمایی حکومت اقتدارگرا نقش مهمی در تسلیم آن در برابر خواست تغییرات بنیادین و یا شکل‌گیری گشایش‌های سیاسی داشته است، اثبات ناکارامدی “سیاست نه جنگ نه مذاکره” با پذیرش رسمی آن از سوی خامنه‌ای و مسدود شدن مسیر گریز از مسئولیت می‌تواند نقطه عطفی در تغییرات ماندگار مثبت در سیاست خارجی و سیاست داخلی به نفع عقلانیت و توسعه سیاسی شود.

 

اشتراک در شبکه های اجتماعی