هر نظام سیاسی بر ساختارهای اجتماعی قدرت خود استوار است و با تکیه برآنها ثبات سیاسی خود را تامین مینماید.
ستونهای قدرت نرم هر نظام عمدتا عبارتند از:
در وجه ایجابی :
مشروعیت و مقبولیت – اعتماد عمومی و کارآیی – اقتدار قانون – انسجام درونی حکومت – نفوذ ایدئولوژیک و مذهبی – هژمونی فرهنگی و گفتمانی – جلب مشارکت همگانی – وجاهت بینالمللی
در وجه سلبی(بازدارنده) :
ترس از آینده نامعلوم - ترس از دخالت و یا حمله بیگانه – ترس از هرج و مرج و ناامنی – هراس از جنگ داخلی و تجزیه کشور- نیروی روشنفکری بیمسوولیت و توجیه گر – عدم وجود یک آلترناتیو قدرت
ساختارهای قدرت سخت :
نظام پولی و اقتصادی – اوباش حامی و رانت خوار – نیروهای سرکوب نظامی و شبهنظامی
فروپاشی یک نظام سیاسی(دراین مورد خاص جمهوری اسلامی) یک حادثه نیست بلکه رویدادی زمانمند (پروسه) میباشد . انتهای پروسه فروپاشی میتواند یک حادثه باشد . این حادثه سقوط نظام و یا کودتای نیروهای مسلح است و یا سناریوی دیگر طولانی شدن زمان فروپاشی و تبدیل حکومت به حکومت بیاقتدار((Failed State.
نقطه آغازین چنین رویدادی ٬ ضعف تدریجی و فروپاشی ساختارهای قدرت٬ ازدست رفتن پایگاه اجتماعی و فساد ساختارمند و جنگ قدرت درون نظام و ناکارآمدی رهبری و سه قوه اصلی حکومت میباشد . از لحاظ بینالمللی نیز تخاصم داپمی با آمریکا و اسراپیل و کشورهای منطقه و تحریم های مستمر اقتصادی رل اصلی را در کمک به فروپاشی نظام بازی میکنند.
اکنون میتوان به آسانی نشان داد که همه ستونهای قدرت نرم "ایجابی" درحال فروپاشی است ودر بخش قدرتهای سخت نیز اقتصاد در حال ورشکستگی و پول ملی در انتهای مسیر از دست دادن توان مبادلاتی خود میباشد .
پس مدتهاست که پروسه فروپاشی شروع شده و تنها سناریو پایانی آن یعنی از دست رفتن قدرت سرکوب و غلبه مردم بر ترس و یاس و دودلی شان مانده است .
قدرت سرکوب نیز با بالا گرفتن منازعات داخلی و کم شدن توان مالی ماشین سرکوب و چند شاخه شدن فرماندهی و فقدان اراده لازم در ترجیح سرکوب به دیگر راههای تنشزداپی اجتماعی کم توان شده و با بحران کارآمدی و نیز کمبود منابع مالی کافی روبروست .
در چنین پروسه زمان بری"نقطه پایانی یعنی حادثه سقوط نظام" معمولا همزمان با فلج شدن دستگاه سرکوب در اثر اراده مردمی و گسترش سراسری اعتراضات و اعتصابات و غلبه آنان بر ترسها و تردیدهایشان است . در غیاب یک جایگزین قدرت واقعی رسیدن به این نقطه پایان بسیار خطرناکتر و پرهزینه تر بوده و الزاما نیز فروپاشی به سقوط منجر نمیشود زیرا مبارزات مردم اغلب در صورت داشتن رهبری و سازمان و هدف و استراتژی به نتیحه مطلوب میرسد و این کار در غیاب یک نیروی رهبریکننده و مدیریتی به اهداف خود نخواهد رسید.
میتوانیم خیزش همگانی مردم و یا نتیجه آن یعنی سقوط نظام را یک نقطه عطف و یا نقطه تحول عامل ذهنی نارضاپی مردم به عامل عینی اعتراض /سقوط و یا آنرا [ آستانه تغییر] بنامیم ولی حق نداریم در سلسله حوادث منجر به سقوط نظام جای علت و معلول را عوض کنیم و تعریفی دلبخواه ازفروپاشی با تلقی نقطه سقوط نهاپی نظام به معنای نقطه شروع فروپاشی بدهیم و ادعا کنیم که هنوز فروپاشی شروع نشده است .
دوگانه فروپاشی و گذار:
همانطور که در دوگانه "اعتراض/ سقوط" هر اعتراض اجتماعی لزوما به سقوط نظام منجر نمیشود؛ در دوگانه "فروپاشی/گذار" نیزهر فروپاشی ملازم گذار به دموکراسی نیست . فروپاشی ممکن است به ظهور یک دیکتاتوری جدید و معمولا از نوع نظامی بیانجامد و یا به پدید آمدن دولت فاقد اقتدار منجر شود( (Failed State. یعنی اقتدار فرو بپاشد بدون این که گذاری صورت بگیرد .
در حقیقت با وجودی که با فروپاشی نظام استبدادی بزرگترین مانع گذار به دموکراسی رفع میشود ولی برپاپی دموکراسی خود هنری است که در مباحث مربوط به ساختن دموکراسی (Construction of Democracy)
باید بررسی شود .
آستانه تغییر و یا "نقطه سقوط" فقط در انقلابهای گسترده توده ای نقطهای یگانه است . این بزنگاه تاریخی نقطه تحول ناگهانی ذهنیت انقلابی (نارضایتی و خشم و مطالبات انباشته) به عمل انقلابی تودهای و وسیع است . این گونه انقلابها به رهبری فردی و یا گروهی مقتدر و فرهمند(کاریزماتیک) نیاز دارد . در حال حاضر بدلایل فراوان در ایران ظهور چنین رهبری، احتمالش بسیار ناچیز است .
انقلاب تودهای نظیر سال ۵۷ احتمال تکرارش در حال حاضر بدلایل مختلف از جمله ذهنیت منفی نسبت به آن قابل تکرار نیست. جامعه ایران نیز دیگر جامعه توده وار با کلان فامیلها و عشایر و قباپل فراوان و جمعیت روستاپی بسیار بیشتر از شهر نشینانش نیست. رشد شهرنشینی و وجود ساختارهای نیمه مدرن شهری و وفور خانوادههای کوچک، گسترش سواد و وصل جامعه مدنی به اینترنت و تقویت فرد گراپی در غیاب نقش رهبری بلافصل روحانیت و سازمان تودهای عظیم و محبوب و در مردم تنیده آن "در روزهای انقلاب" خوشبختانه این احتمال را بهحداقل خود رسانیده است .
پس در انتظار پدید آمدن نقطه واحد [ آستانه تغییر] ٬بعنوان پدیدهای ناشی از تغییرات ناگزیر تاریخی و ترانسفورماسیون اجتماع (تحول طلبی) عملا ناشی از جبرگراپی تاریخی و تعلیق به محال نمودن امر سیاسی گذارکه در درجه اول ناشی ازعمل و تاثیر آگاهانه و مسوولانه عناصر فعال و آگاه و با اراده اجتماعی است میباشد.
ایجاد گذر برای گذار
============.
جامعه ما از یک جامعه درهم تنیده جمع گرا به یک چامعه مدنی کثرتگرا تغییر نموده و جامعه مدنی متکثر با رشد فردگراپی مراحل تکمیلی و رشد خود را میگذراند. این جامعه را گسلهای اجتماعی نیز به جزاپر مجاور و بدون اعتماد بههم و همبستگی با هم تبدیل نموده است .
جامعه بطور مداوم شاهد به میدان آمدن رهبران و قهرمانان محلی و خرد میباشد که هر یک اعتماد محدود جمعی در حول و حوش خویش را با خود به یدک میکشند.
با بروز هر اعتراض و اعتصاب جمعی در بخشی از جامعه عامل ذهنی نارضاپی به عامل عینی اعتراض و اعتصاب بدل شده و در این تغییر کمیت به کیفیت یک آستانه تغییرکوچک بوجود آمده است .
وظیفه ما وصل کردن این نقاط و جزاپر منفک از هم به یکدیگر و سرعت بخشیدن به آنها و تبدیل مطالبات اجتماعی و صنفی به مطالبات گذارمحور و فراگیر نمودن اعتراضات و اعتصابات به منظور فلج کردن نظام سیاسی و خنثی کردن سرکوب و سایر روشهای مقابله با مردم است .
وظیفه اصلی مدیریت دوران گذار"انتگره کردن" آستانههای کوچک تغییر به آن آستانه بزرگ و نهاپی تغییر، یعنی اعتراض و اعتصاب همگانی و فلج کننده و گذار مسالمت آمیز از این نظام است .
استراتژی ما ایجاد گذری امن برای گذار است.
به این منظور از میان دو استراتژی تشویق مردم عاصی و مملو از خشم و نفرت به شورشهای خودجوش و اغلب کور و بیهدف و یا فرادستی بخشیدن و ترجیح کسانی که زندگانیشان با شغل آنها تعریف میشود و دارای تشکلهای شغلی و صنفی هستند برای کم هزینهتر بودن دوران گذار و احتمال بیشتر برای نیل به دموکراسی در آینده ایران، دومی بطور بارزی بر اولی برتری دارد و انتخاب ما بعنوان شورای گذاربه دموکراسی نیز میباشد.
زیرا مردمان محروم و بدون پایگاه شغلی، فاقد ساختار منظم اجتماعی و هویت قابل شناساپی بوده و نفوذ در آنان و بیراهه کشیدن اهداف و شعارها و اعمال اعتراضیشان برای نیروهای امنیتی بسیار آسانتر از نفوذ در ساختارهای منظم تشکلهای صنفی و کارگری و دانشحوپی که اغلب همدیگر را میشناسند ومطالبات از قبل اندیشیده شده و منظمی دارند میباشد.
از آن گذشته میل به خشونت و قتل و چپاول و غارت و انتقام نیز در این نیروهای شناخته شده اجتماعی کمتر و در صورت وجود نیز قابل کنترل میباشد . در صورتیکه تحریک توده محروم مملو از تنفر و انتقام به خشونت بسیار آسانتر است .
اغلب پوپولیستها میل به استراتژیهای مبتنی بر قیام عمومی دارند . احتمال و انتظار استقرار دموکراسی در پایان سقوط نظام "در اثرتوده گراپی و پوپولیسم" اگر صفرهم نباشد بسیار اندک است و ما باید از چنین رویکردهای نگرانکننده و رهبران ماجراجویش فاصله بگیریم .
اکنون دوران دوره قناعت به "اپوزیسیون بودن" و یا فعالیتهای مدنی و حقوق بشری بر علیه نظام نیست . قدرت خلاء را برنمی تابد و غروب این نظام ناگزیر مقارن با سربرآوردن مدعیان قدرتی خواهد بود که از فردای انقلاب دولت و رپیس جمهور خود را معرفی نموده و حاضر به یراق ایستادهاند یا به ظهور نظامیان و سپاهیان بر سریر حکومت خواهد انجامید .
اگر چنین سرانجامی را برای میهن خود نمیپسندید، بیاپید تا دیر نشده از زمره کسانی شوید که میخواهند یک جایگزین دموکرات برای برپاپی یک دموکراسی سکولار و مبتنی بر حقوق بشر درایران به مردم ایران و جهانیان معرفی کنند.
منفیبافی و تردید و دودلی چیزی را حل نخواهد کرد .
فاش بگویم، درغیاب یک جایگزین از نیروهای دموکرات و سکولار جامعه کوششهای دلسوزانه حقوق بشری و مدنی و سیاسی فعالان این حوزهها بهنفع آنهاپی که ساختارهای تصاحب قدرت سیاسی را برای آیندهای استبدادی ساختهاند مصادره شده و در نهایت در خدمت آنان قرارخواهد گرفت.
امروز روز رقابت جمهوری و مشروطه نیست؛ این رقابت را باید به دوران پس از سقوط نظام محول نمود؛
امروز روز اتحاد و کمک به یک جایگزین دموکراتیک برای این نظام است؛ بیاپید دست بدست هم دهیم؛ آینده از آن ماست .
پیروز باشید.
دبیرکل شورای گذار
حسن شریعتمداری
هشتم سپتامبر۲۰۱۹
هامبورگ – جمهوری آلمان فدرال