تنوع و تکثر آرا و عقاید در ایران زمین، همواره در طول تاریخ منجر به شکوفائی و بالندگی فکری و فرهنگی گردیده و همچنین مورد احترام و افتخار بوده است. در این میان نباید نقش ایرانیان غیرمسلمان را نادیده گرفت چرا که همواره علاوه بر تلاش در جهت تداوم تسامح و آرامش، سعی در غنا بخشیدن به فرهنگ ایران را داشته اند.
از ایرانیان غیرمسلمان در گفتمان رسمی و قانون اساسی، بهعنوان اقلیت دینی یاد میشود؛ اگر چه واژه "اقلیت" دارای بار معنائی خنثی میباشد اما بکار بردن آن در ادبیات سیاسی، می تواند خالی از شُبهه و اشکال نباشد.
این واژه از زبان فرانسه [1] و قانون اساسی بلژیک در زمان مشروطه وارد ادبیات سیاسی کشور گردیده است و پیش از آن، در متون ادبی از ایرانیان غیر مسلمان بهعنوان "ملل متنوعه" یاد میشده است.
مشکلی که با بهکار بردن این لغت میتواند بروز کند این است که با "اقلیت" نامیدن یک دسته از مردم، به یکباره عدهی کثیری از شهروندان خود به خود به حاشیه رانده میشوند و با این عمل، مقابل یک اکثریت قرار می گیرند و در طی یک قاعده به اصطلاح دموکراتیک، باید تابع رای اکثریت شوند تا آنان برایشان تصمیم بگیرند.
این واژه نه فقط در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی، بلکه در گفتار ونوشتار نیروهای اپوزیسیون نیز دیده و شنیده میشود و جالب این است که اکثر نیروهای مخالف نظام، خواهان جدائی نهاد دین از سیاست و تساوی حقوق برای کلیه شهروندان هستند اما در بیانات خود از واژه اقلیت دینی استفاده میکنند که خود میتواند بیانگر عدم توجه و یا تناقض بین گفتار و عمل یک جریان سیاسی باشد چرا که آنجا که سخن از برابری و عدالت به میان میآید، دیگر معنا ندارد که مردم را براساس عقیده ی دینی به اقلیت و اکثریت تقسیم کرد.
از طرفی دیگر، بهکارگیری این واژه منجر به آزرده شدن هموطنان غیر مسلمان و حس عدم پذیرش برای آنان میشود.
بنابراین بهتر است در گفتار و نوشتارخود، به جای اقلیت نامیدن ، هموطنان خویش، از وازه ایرانیان غیر مسلمان استفاده کنیم، تا گامی در جهت احترام متقابل و تعامل با یکدیگر باشد.
[1] Minorité religieuse