صدور بیانیه مشترک سه کشور فرانسه، آمان و انگلستان، یک پیام آشکار و صریح داشت: حالا دیگر آمریکا تنها کشوری نیست که برجام را متوقف کرده و خواستار مذاکره مجدد است. اروپاییها نیز جناح عوض کردهاند و به تیم مقابل پیوستهاند. آنچه امروز شاهدش هستیم، یکسره محصول تدبیر باورمندان به سیاست «صبر موشکی» است؛ بد نیست یک مرور کوتاهی هم داشته باشیم که از کجا به کجا رسیدیم.
سال گذشته که ترامپ به صورت یک جانبه از برجام خارج شد، نه تنها در افکار عمومی جهان، بلکه حتی در مواضع رسمی دولتهای طرف برجام به عنوان یک «قانونشکن غیرقابل اعتماد» معرفی شد. چهرهای دوست نداشتنی که میرفت آمریکا را به منزویترین دوران چند دهه اخیر خودش پرتاب کند. حتی اگر این اتفاق هم نمیافتاد، دستکم در مورد یک موضوع هیچ تردیدی وجود نداشت: «اجماع خیرهکننده و کمرشکنی که اوباما توانست علیه ایران بسیج کند، هرگز گرد دیوانه غیرقابل اعتمادی چون ترامپ شکل نخواهد گرفت». این سقوط جایگاه آمریکا، مترادف بود با صعود جایگاه ایران در سطحی که نه به ادعای خودش، بلکه با تاکید مداوم تمامی دیگر کشورهای حاضر در برجام، کشوری متعهد، دیپلماتیک و اسیر زورگویی یک جانبه ترامپ بود.
منتقدان سیاست دیپلماسی و مذاکره میتوانند بگویند که این جایگاه مظلوم و دیپلماتیک، عملا سودی به حال ایران نداشت و جلوی فشارهای اقتصادی ترامپ را نگرفت. حرف درستی است، اما مشروط بر اینکه این منتقدان آلترناتیو موثرتری در چنته داشته باشند. یعنی پیشنهادی که اگر نگوییم کل مشکل را حل میکرد، بلکه دستکم کار را از آنکه بود بدتر نکند. این پیشنهاد البته وجود داشت و پیاده هم شد: سیاست «نه جنگ و نه مذاکره»! سیاستی که البته با یک سیاست اعلام نشده و غیررسمی دیگر هم تکمیل میشد: «فشار منطقهای». در واقع، جناح متکی به «توان موشکی» امیدوار بود تا با مختل کردن مسیر نفت و انرژی در خلیج فارس و همچنین تحت فشار قرار دادن همسایگان منطقهای، عملا آمریکا و متحداناش را به زانو در بیاورد. چندین عملیات یک جانبه ایران در منطقه و سکوت طرفهای مقابل، خیلی زود به نشانه «اقتدار نظامی» و برتری نیروی منطقهای کشور تعبیر شد و ماشین تبلیغاتی سیاست «صبر موشکی» را هر روز قویتر ساخت. نقد کارنامه گروهی که سرمست از «اقتدار موشکی» هستند دشوار است، اما ناظر خردمند میتواند وضعیت نهایی حاصل شده را با مبداء حرکت مقایسه کند.
امروز، فشارهای اقتصادی همچنان پابرجاست. بدتر اینکه با تحریمی که از مرز ۱۵ماه گذشته، ذخایر ارزی کشور رو به انتهاست و توان مقاومت اقتصادی هر روز کاهش مییابد. عمل جراحی بیمار آنقدر به تعویق افتاده که دیگر معلوم نیست اصلا توانایی تحمل این عمل را داشته باشد. از سوی دیگر، در عرصه جهانی، جایگاه یک کشور «دیپلماتیک، متعهد و مظلوم» را از دست دادهایم. ترامپ با صبوری غیرقابل پیشبینی خودش در چند ماجرای تکان دهنده توانست ژست یاغی و جنگ طلباش را تعدیل کند. در مقابل حمله به پهباد هیچ واکنشی نشان نداد و در واکنش به حملات عربستان نیز تا این لحظه خویشتنداری کرده. حالا، حتی اروپاییهایی که در تمام این مدت تلاش میکردند از طرقی همچون پیشنهاد ایستکس یا پیشنهاد ۱۵ میلیارد دلاری مکرون به ایران کمک کنند، دوش به دوش ترامپ ایستادهاند. بیتردید این خدمتی بود که نزدیکترین دوستان و همپیمانان ترامپ هم نمیتوانستند به او بکنند؛ این تنها حکومت ایران بود که با دست خودش، تاج خار اتهام «جنگطلبی» را از سر ترامپ برداشت و بر سر خود فرو کرد.