سفر روحانی به مجمع عمومی سازمان ملل رویداد ویژهای بود. این ویژگی به سخنان و یا اقدامات روحانی و تیم همراه در نیویورک و مصاحبهها با رسانههای آمریکایی ارتباط نداشت. سخنرانی روحانی شکل کلاسیکی بود از خطابههای دولتمردان جمهوری اسلامی، که شمار صندلیهای خالی در هنگام سخنرانی وی تأثیر ناچیز آن را به نمایش گذاشت.
از این منظر، سخنرانی امسالِ روحانی خنثیترین حضور وی در مجمع عمومی سازمان ملل بود. آنچه نیویورک را متمایز کرده بود، امکان از سرگیری دوباره مذاکرات ۵+۱ و دیدار احتمالی رؤسای جمهور آمریکا و ایران بود. تمهیداتی هم برای آن انجام گرفته بود، اما در نهایت این اتفاق نیفتاد چون پیششرط دولت ایران و سختگیریهای دولت آمریکا و بیاعتمادی حاکم بر فضا چنین امکانی را سلب کرد.
رابین رایت که جزو جریان قائل به تعامل با جمهوری اسلامی در واشنگتن است، با انتشار مطلبی در نیویورکر مدعی شد که مکرون تا برقراری مکالمه تلفنی سهجانبه بین خودش با ترامپ و روحانی پیش رفت، اما روحانی به اتاق خواب خود رفت و به تماس تلفنی پاسخ نداد. ظریف در توجیه این اتفاق به رایت گفته بود: «این فقط یک بازی بود که ما را بدون ارائه تضمینهایی درباره اقدامات ترامپ، به یک دیدار بکشانند.»
البته جمهوری اسلامی با عقبنشینی از رویکرد قبلی عملاً عبور از برجام را پذیرفت. تأکید بر قدمهای محدود تغییر و تمرکزِ صرف بر جلو انداختن گامهایی که قرار است در سال ۲۰۲۳ انجام شود، تغییری در این واقعیت ایجاد نکرده است که شرایط باعث شده مقامات تهران نیز ایستادگی بر روی مفاد فعلی برجام را برای حل دیپلماتیک اختلافات و خنثیسازی فشارها ناشدنی ارزیابی کنند.
البته شرط آنها برای ورود به مذاکراتی که خروجی آن میتواند اصلاح یا تغییر برجام باشد، متوقف شدن تحریمهای آمریکاست؛ امری که آرزواندیشی را بازتاب میدهد و همانطور که آنگلا مرکل تصریح کرد، بهعنوان شرط مذاکرات غیرواقعبینانه است.
معلوم بود که دونالد ترامپ چنین شرایطی را نمیپذیرد و اصرار بر آن تلاشهای مقامات میانجی برای ازسرگیری گفتوگوها و کاهش تنشها را ناکام ساخت.
اهرم اصلی فشار دولت ترامپ تحریمهاست، که میخواهد جمهوری اسلامی را در دوگانۀ تسلیم به انجام مذاکرات و تصویب قرارداد جدید و یا فروپاشی اقتصادی قرار دهد. البته کمپین «فشار حداکثری» با رویکرد چماق و هویج تا کنون نتوانسته منجر به فروپاشی اقتصادی ایران شود و این ادعا بزرگنمایی است، اما بحران مزمن و ساختاری اقتصادی ایران را در شرایط وخیمتری قرار داده است.
تأثیرات آنی تحریمها و بهخصوص برآیند آنها در بازارهای ارزی و مالی ایران به نظر میرسد به سقف خود رسیده است و اقتصاد ایران به طور نسبی از شرایط شوک و نوسانیِ زیاد خارج شده و تا حدی ثبات یافته است. اما انباشت آثار تحریمها و گسترش کسریِ بودجه دولت و بلوکه شدن منابع مالی آن میتواند، در گذر زمان، اقتصاد ایران را به از هم گسیختگی سوق دهد.
تجربه روند بحران اقتصادی در ایران بعد از انقلاب نشان میدهد که شوک اقتصادی هر آینه میتواند رخ دهد. آرامش کنونی با توجه به رکود سنگین حاکم بر فضای کسب و کار اقتصادی و نرخ تورم بالا تضمینی ایجاد نمیکند برای اینکه شدت گرفتن تنشها ضربه شوکآور جدیدی به پیکر نحیف و شکننده اقتصاد ایران وارد نکند.
افزایش تنشهای نظامی در منطقه نیز بهشدت نظم و ثبات متزلزل کنونی را شکننده کرده است. جمهوری اسلامی که در مواجهه با فشار حداکثری آمریکا به تشدید جنگهای نیابتی ، ناامن شدن مسیر نقل و انتقالات دریایی و نمایش آسیبپذیری انتقال انرژیهای فسیلی در خلیج فارس امید بسته است، تحرکات تهاجمی و ایذائیاش به مرزی رسیده که عبور از آن با انجام ریسکهای کنترلشده بسیار دشوار است و میتواند به رویارویی نظامی محدود یا زنجیرهای از عملیاتهای متقابل تبدیل شود.
احتمال آسیبرسانی پیامدهای خطای محاسبه در فضای کنونی به نحوی ملموس تشدید شده است. بهعبارت دقیقتر، حکومت و بهخصوص نهاد ولایت فقیه بر روی لبه تیغ حرکت میکنند. البته سوابق عملکرد جمهوری اسلامی در بحرانهای بزرگ خارجی نشان میدهد که همیشه تا لبه پرتگاه حرکت کرده اما در آخرین قدم تحت ارزیابی واقعبینانه از موازنه قوا عقبنشینی کرده است. اگرچه فعلاً علائم چنین عقبنشینیای در کوتاهمدت مشاهده نمیشود.
در عین حال آمریکا نیز ملاحظات امنیتی خودش را دارد. این کشور و متحدانش در شروع و ادامه جنگ برتری تسلیحاتی و لجستیکی دارند، اما آینده جنگ در کنترل آنها نیست و ریسکهای بزرگی در انتظار آنها است.
جلسه مجمع عمومی سازمان ملل با چرخش بزرگ اروپا نیز همراه شد. سه کشور آلمان، بریتانیا و فرانسه ضمن متهم کردن جمهوری اسلامی ایران به سازماندهی انفجار در تأسیسات آرامکو ، خواستار رسیدگی همزمان به اختلافات در حوزههای هستهای، منطقهای و موشکی شدند. فدریکا موگرینی که بهزودی دوره مسئولیت وی به پایان میرسد، بهعنوان یکی از مشتاقترین مدافعان برجام اعتراف کرد که حفظ آن خیلی دشوار شده است. اکنون اروپا و آمریکا تقریباً در یک سمت قرار گرفتهاند و خواهان توافق جدیدی هستند.
انفجار در تأسیسات نفتی عربستان معادلات منطقه و جهان در مورد ایران را تغییر داد. تأکید عربستان سعودی، اتحادیه عرب و اسرائیل درخصوص ضرورت مهار اقدامات توسعهطلبانه نهاد ولایت فقیه و بازوهای نظامیاش در مورد توافقات امنیتی با جمهوری اسلامی موافقان بیشتری یافته است. استدلال آنها این است که نمیشود مسئله هستهای را جدا از مسائل اختلافی دیگر حل وفصل کرد.
از زاویه ایران و منافع ملی آن نیز تجربه برجام نشان داد که یکی از عوامل نافرجامی آن همین مسئله بود. موفقیت برجام نیازمند تعمیم منطق و جانمایه برجام به دیگر حوزههای اختلافی با آمریکا و برخورد جامع و نامحدود در تنشزدایی بود که با مداخله آقای خامنهای محقق نشد.
سخنان و مواضع روحانی در نیویورک که مورد حمایت حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان قرار گرفت، بنبست نظام در برجام را بازتاب داد. روحانی برخلاف مواضع ظاهری سالهای ۹۲ تا ۹۶ این بار گفتمان اصولگرایان در سیاست خارجی را به کار گرفته است.
اصرار بوریس جانسون و امانوئل مکرون در دیدار وی با ترامپ ناشی از آخرین آزمونی بود که آنها برای سنجش ادعاهای روحانی در میانهروی انجام دادند. به احتمال زیاد، ادعای روحانی مبنی بر انجام دیدار با هرکس که به نفع کشور باشد، بروز صریحتری در مذاکرات پشت پرده با مقامات فرانسوی داشته و آنها را امیدوار کرده بود. جواد ظریف نیز همیشه در سالیان اخیر دیپلماتهای غربی را انذار داده که بهترین توافق ممکن را با آنها میتوانند به دست آورند و رقبایشان شرایط سختتری مد نظر خواهند داشت.
امروز دیگر برای خوشبینترین سیاستمداران غربی نیز جای تردید باقی نمانده که سیاستهای اصلی، از سطح کلان تا خرد، در بیت رهبری تعیین میشود. نتیجه بنبست روحانی و فاصله واقعیتها با انتظارات در تهدید غیررسمی اتحادیه اروپا نمایان شد که افزایش تقلیل تعهدات برجامی از سوی جمهوری اسلامی را بهمنزله خروج خود از برجام به شمار آوردهاند.
اکنون نظام در تنگنا قرار گرفته است. هدف از کاهش مرحلهای تعهدات برجامی جدا از ایجاد توازن فشار بر اتحادیه اروپا بود که اینک به نظر میرسد محقق نشده و نتیجه معکوس به بار آورده است. خروج تروئیکای اروپا از برجام به معنای فعال شدن «مکانیزم ماشه» و بازگشت تحریمهای سازمان ملل و اروپا خواهد بود. در این شرایط حتی مبادلات تجاری روسیه و چین نیز با جمهوری اسلامی ناگزیر کاهش مییابد. غرب و متحدان منطقهای آن اقتصاد را پاشنه آشیل جمهوری اسلامی میدانند.
مواضع آقای خامنهای مبنی بر اهمیت ندادن به مواضع اروپا و اتکا به منابع داخلی، بیشتر جنبه شعاری دارد و جمهوری اسلامی توان مقاومت در برابر چنین فشاری را ندارد. از سوی دیگر پذیرش مذاکره در این شرایط نیز به معنای تسلیم کامل حکومت خواهد بود. از این رو میتوان احتمال داد که مقامات حکومت به دنبال اقداماتی هدفمند باشند تا موازنه راهبردی در منطقه به نفع تغییر شرایط مذاکره و تعدیل خواستهای دولت آمریکا تغییر کند.
البته زمانی طولانی نیز برای این اتفاق وجود ندارد. شرایط نمیتواند این گونه ادامه پیدا کند و دیر و یا زود باید تصمیمگیری شود. در شرایطی که دو طرف آگاهانه به دنبال گزینه جنگ نیستند، مذاکره گزینه ناگزیر است. ولی جمهوری اسلامی میخواهد بهای مذاکره پایین بیاید، درحالیکه تحقق چنین خواستی با موانع بزرگی روبهرو است. شاید غلط نباشد اینکه گفته شود جمهوری اسلامی هیچگاه در انتخاب بین دوگانه «جنبش انقلابی» و «دولت ملت مسئول در برابر نظم جهانی» در تنگنا نبوده است.
جناح تندروی حکومت بار اصلی مذاکرات احتمالی و توافق مربوط را، برخلاف رویارویی هستهای، متوجه خود میبیند و از این رو مقاومت بیشتری به خرج میدهد. موقعیت شبکهها و جریانهای سیاسی – نظامی- ایدئولوژیک همسو با جمهوری اسلامی در منطقه نیز تا حدی وابسته به فرجام رویارویی کنونی است. بنابراین شرایط پیچیدهای بر فضای تقابل کنونی حاکم است و ممکن است ادعای جواد ظریف عملی شود و گام بعدی کاهش تعهدات برجامی حکومت دونالد ترامپ را غافلگیر سازد، هرچند بعید است قدم تندی برداشته شود.
در مجموع به نظر میرسد احتمال اصلاح برجام ضعیف است و برجام ۲ در صورت تحقق با گسست کامل از برجام ۱ و بر روی خاکسترهای آن بنا میشود.