اهم اخبار
news-details

رسول بداقی: کار فرهنگی، کودتا و اسلحه نیست


رسول بداقی، عضو کانون صنفی معلمان ایران، در سخنرانی خود در مراسم روز جهانی معلم که به همت کانون صنفی معلمان گیلان برگزار شده بود، با بیان اینکه "بزرگترین درس معلم، درس ایستادگی و آزادگی است و این ایستادگی و آزادگی را با این بگیر و ببندها نمی‌شود آموزش داد." از معلمان خواست تا "در کلاس‌های درس خود، انسان مستقل تربیت کنند." متن ویرایش شده این سخنرانی را در ادامه بخوانید:

 

من مردم گیلان را از سال ۱۳۷۴شناختم. از آن موقع به بعد، گیلان برای من مهد تمدن و فرهنگ و انسانیت بوده. هر وقت با یک گیلانی روبرو می‌شوم،همه فرهنگ و تمدن ایرانی در ذهن من مرور می‌شود. این را خوشبختانه در رفتار دوستان بیشتر و هر روز می‌بینم. من اگر سه دقیقه فرصت داشته باشم یک جمله ته ذهن من هست می‌خواهم این را  خدمت‌ شما عرض کنم.

معلمان باید زندان باشند. معلمان باید شکنجه شوند. معلمان باید سختی بکشند. چون معلم هستند، آموزگارند. آموزگار فقط دو دو تا چهارتا، یاد دادن نیست. بزرگترین درس معلم درس ایستادگی است. درس آزادگی است. این ایستادگی و آزادگی را به‌جز با این قایم ‌موشک بازی‌ و بگیر و ببندها نمی‌شود آموزش داد. من کاری به حاکمان ندارم. شاید اگر من و شما هم جای آنها باشیم، همین رفتار را داشتیم . 

من طرف خطابم هیچ کدام از حاکمان نیست. چون دیگر می‌دانم. ۵۲ سال از عمرم گذشته که چهل سال آن را در دوران این حاکمیت بودم.  بگویی یا نگویی، هیچ فرقی نمی‌کند. اما من برمی‌گردم به سمت مردم. به سمت جامعه خودم. البته سعی می‌کنم با توجه به شرایطی که کانون صنفی معلمان گیلان دارد، صحبت کنم .

دوستان ما نیاز به انسان مستقل داریم. فقط باید این انسان را تربیت کنیم.  نه امریکا برای ما کاری می‌کند و نه هیچ کشوری در دنیا. نه هیچ فردی در دنیا. فقط معلمان و مادران هستند که ما را تربیت می‌کنند و ما را نجات می‌دهند. پیام رهایی بخش فقط دردامن و اندیشه مادران و در قلم معلمان است. کار فرهنگی کودتاه و اسلحه نیست. کار فرهنگی بلند مدت است اما، عمیق.

مادری که از سوسک می‌ترسد، یک کودک بزدل ترسو تربیت می‌کند. معلمی که درد دانش آموز بدون کفش را، بدون کفش بودن خودش تصور نمی‌کند، پیام او پیام رهایی بخش نیست. معلمی که انسان مستقل تربیت نمی‌کند، معلم نیست. یک کاسب است. کاسبکار زیان‌کار اشتباه آمده. از ناچاری و بدبختی‌اش آمده و معلم شده. همه معلم‌ها که معلم نیستند. معلمی که غروب می‌رود خانه، آسایش داشته باشد اجازه نمی‌دهد دانش آموزش نفس بکشد؛ این یک انسان بی بند و بار است. او معلمی است که اشتباهی آمده معلم شده. از بدبختی و فلاکت آمده و معلم شده.معلم باید انسان مستقل تربیت کند. انسانی که اگر چیزی را درست تشخیص دهد، با ایمان به جلو رود. نترسد از چیز دیگری. او باید اول خودش مستقل باشد. 

من دیدم مادرم در زمان پهلوی، توی گوش مامور ژاندارمری زد. مادرم پناهگاه بی‌پناهان در روستای‌مان بود. در لرستان قلدری خیلی زیاد بود. هر کس که زورش به دیگری میرسید، امان‌اش نمی‌داد. له‌اش می‌کرد. اما مادر من، پناه بی پناهان بود. کوچک بودم. ولی یادم می‌آید. مادرها! مادری که از موش بترسد، او یک مادر نیست. حالا هر اسم دیگری می‌خواهیم روی آن بگذاریم.

پیام من این است. نگوییم آقا حکومت نمی‌گذارد نه. کلاس در اختیار تو است. چه عذری داری؟ می‌گویی از هرچه حرف بزنم، بازداشتم می‌کنند. پس تو ترسویی. می‌گویی نمی‌خواهم هزینه بدهم؟ خداوند به تو یک زبانی داده است که می‌تواند با ادبیات فارسی پر از کنایه و استعاره و ایهام و فلان خیلی کارها انجام دهد. پس تو ناتوانی. کودک مستقل باید پرورش داد.

چرا من اندکی دیر آمدم . به خدا رسول بداغی آدمی بود که شش ساعت در یک جایی ایستاد تا یک راننده تاکسی که از من طلبی داشت  بیاید. شش ساعت ایستادم. آن ماشین را پیدا کردم تا کرایه‌ای که ناخودآگاه در جیبم نبود را بدهم. من افتخار می‌کنم از معلمان چیزی بگیرم. ولی من اصلا آدمی نیستم که مادی فکر کنم.  آدمی نیستم که به همسرم اعتماد نداشته باشم. بسیار به همسرم اعتماد دارم. به دخترم هم خیلی اعتماد دارم. اگر چه آنها اصلا نیازی به اعتماد من ندارند. هفت سال زندانی شدم و همسرم را تنها گذاشتم و رفتم. باز هم لازم باشد، خطاب به تفکرات سرکوب‌گر عرض می‌کنم. لازم باشد هفتاد سال دیگر همان‌طوری زندگی می‌کنم. روی پای خودم می‌ایستم. هیچ‌گاه در برابر قلدری و گردن کلفتی و دودوزه بازی و فریب و نیرنگ سر خم نمی‌کنم.

سرزمین گیلان برای من سرزمین آرمان‌های آزادی خواهی است. دوست‌تان دارم اما من هیچ هدیه‌ای را نمی‌پذیرم. هدیه‌ام را گرفتم از گیلان. من عاشق اندیشه گیلانی هستم.عاشق مهربانی و متانت و همبستگی مردم گیلان هستم. ۳.۵ درصد در تمام اپوزیسیون‌های جهان یعنی اوج موفقیت. یک اپوزیسیون فقط سه و نیم درصد است. فکر نکنید این‌ها کم هستند. در همه جای دنیا هر اپوزیسیونی به شرط اینکه پایدار و پیوسته باشد، اگر فقط سه و نیم درصد از جمعیت‌اش فقط بیاید در اعتراضات، آن اپوزیسیون موفق است.

اشتراک در شبکه های اجتماعی