در یادداشت پیشین اشاره کردم که امروز لازم است هر ایرانی و به ویژه نیروهای سیاسی ترقی خواه در باره نظام آینده بیندیشد و از همین الان تصمیم بگیرد که برای آینده ایران از دو گزینه «سلطنت» و یا «جمهوری» کدام را مطلوب خود و به سود جامعه می داند. اکنون می خواهم اشارتی بکنم به اهمیت این موضوع.
پیش از هرچه بگویم که طرح اهمیت اندیشیدن به این مسئله، بدان معنا نیست که نظام جمهوری اسلامی به زودی فرو می پاشد و ما مثلا به عنوان اپوزیسیون می خواهیم از آن «گذار» کنیم و لازم است هرچه زودتر فکری برای آینده بکنیم. این بسیار نزدیک بینی است. به گمانم چنین تحولی تا اطلاع ثانوی صرفا یک آرزوست و شاید هم یک توهم! در این باره بعدا نظرم را خواهم گفت.
این که اندیشیدن به موضوع نظام آینده را مهم می دانم، عمدتا بدان دلیل است که مدتهاست که بر سر نظام آینده (به هر دلیل) نزاعی بزرگ در جریان است. کسانی که رسما حامی نظام سلطنت و یا به طور خاص مدافع سلطنت پهلوی و نماد آن (رضا پهلوی) هستند، از یک سو اسب خود را برای آینده زین کرده و از سوی دیگر، جمهوری خواهان در برابر آن اعلام موضع کرده و می کوشند از جمهوری (البته غالبا با پسوندهایی چون سکولار و دموکرات و ملتزم به حقوق بشر) دفاع کنند و صد البته هرچه اوضاع داخلی ایران آشفته تر می شود و چنین می نماید که نفس جمهوری اسلامی به شماره افتاده، این نزاع علنی تر شده و آرایش نیروهای سیاسی (بیشتر در خارج از کشور) جدی تر می شود. به عیان می بینیم که روی کارآمدن دونالد ترامپ در آمریکا و ظهور ترامپیسم و اعمال فشارهایی حداکثری وی نیز بر ایران، امید به سرنگونی نظام حاکم را بیشتر کرده و از این رو امید «منتظرالحکومه» ها را نیز افزون تر کرده است
البته در این میان کسانی هم هستند که ظاهرا می خواهند بین دو صندلی بنشینند و هر دو جریان را راضی نگه دارند که از قضا یکی از آنان شخص رضا پهلوی است. ایشان از یک طرف خود را همچنان ولیعهد سابق و پادشاه قانونی بعدی ایران می داند و بارها اعلام کرده است که پس از مرگ پدر در قاهره سوگند سلطنت خورده است و از سوی دیگر، بارها اعلام کرده که صرفا یک فعال سیاسی است و می خواهد صدای آزادیخواهان ایران باشد و نوع نظام آینده را به آینده و به رأی مردم موکول می کند.
شگفتا! چگونه می شود فردی همزمان خود را وارث قانونی سلطنت منقرض شده و در نتیجه پادشاه قانونی بالفعل بداند و در همان حال نظام آینده را به رفراندوم بگذارد؟
با این حال، با توجه به تجربه تلخ چهل سال پیش، که عموم مردم ایران و حتی نخبگان و مبارزان قدیمی و جوان در گرماگرم طوفان تند انقلاب و فضای احساسی جامعه ملتهب، بدون تأمل لازم به نظامی رأی دادند که در باره آن تقریبا چیزی نمی دانستند و صرفا به حرف رهبر انقلاب و رهبران دیگر اعتماد کردند. نمی خواهم بگویم عمدی در کار بود، ولی هرچه بود، تصمیم گیری در فضای ابهام و التهاب و نوعی عوام گرایی و شاید همراه با نوعی عوام فریبی بود.
حال سخن این است که اگر هم قرار است روزی (که امیدوارم نزدیک باشد)، ما شاهد برآمدن نظامی تازه باشیم، در آن صورت بیندیشیم که در جمع نظام های تجربه شده تاریخی و از جمله بین دو نوع نظام جمهوری و سلطنت کدام را باید انتخاب کنیم.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده