عبدالکریم سروش، فیلسوف و اندیشمند ایرانی در سخنرانی اخیر خود که شامگاه جمعه، ۲۲ نوامبر در کالیفرنیا ایراد کرد، نسبت به حوادث اخیر و سرکوب معترضان از سوی آنچه که او "حاکمیت استبدادی کشور خواند" واکنش نشان داد.
آقای سروش با غمانگیزخواندن حوادث اخیر گفت:
حاکمیت استبدادی کشور ما که هیچ گاه گوش شنوایی برای اعتراض و هیچ ابزاری برای مواجهه با مردم، جز زور و گلوله نداشته است، دوباره در مقابل معترضان، کسانی که مطالبه حقوق خود را میکردند، از زبان گلوله استفاده کرد و با شمشیر به جنگ آنها رفت و کوشید تا صدای آنها را با قلدری تمام در حلقومشان خفه کند و البته به این هم اکتفا نکرد و دریچههای ارتباطی مردم را با خارج از کشور بست تا دیگران از فجایع و جنایاتی که در کف خیابانهای ایران میگذرد باخبر نشوند، به خیال باطل این که این فجایع فراموش و در خاک تاریخ مدفون خواهند ماند. اما چنین نیست و در دلها به صورت کینههای ستبر باقی خواهد ماند و اگر امروز خاموش شود، دوباره فردا سر برخواهد آورد.
سرکوب ظالمانه سه خیزش از سوی حاکمیت
سروش با اشاره به سه خیزش مهم از سال ۷۸ به این سو و سرکوب ظالمانه آنها از سوی حاکمیت اسبتدادی گفت: سال ۷۸ که در ایران بودم، وقتی آن خیزش دانشجویی رخ داد و با آن شدت و حدت و با کمال ستمگری و قلدری سرکوب شد، مقالهای نوشتم و آن شرارتی که از اشرار در دانشگاه سر زد با کمال صراحت محکوم و به حاکمان گوشزد کردم که هیچ جای دنیا با دانشگاهیان خودچنین نمیکنند. به روی دانشگاهیان گلوله گشودن، آنها را از بالای بام پرتاب کردن و آنها را کشتن و آنگاه دردادگاه یک نفر را به جرم دزدیدن یک ماشین ریشتراشی محکوم کردن، به سخره گرفتن مردم و خندیدن به اعتراضشان بود. او همچنین به اعتراض سال ۸۸ و تقلب گسترده و اعتراضات آرام بعد از انتخابات اشاره کرد و گفت:
اعتراضی از آن آرامتر، از آن معتدلتر، ازآن حقخواهانهتر در کشور ایران دیده نشده بود. جمعیتی میلیونی برای دفع و کشف تقلب به خیابان آمدند و کمترین تعرضی به کوچکترین دستگاهی، بانکی ، مغازهای نکردند، اما متاسفانه مورد سرکوب شدید قرار گرفتند و رهبران آن نهضت هنوز در حصرند.
سروش حاکمان ایران را تحذیر داد و گفت مردم آن حوادث را فراموش نکردهاند و حاکمان نمیتوانند این واقعههای شوم و زشت را از یاد مردم بزدایند و بسترند و همین حوادثی که رخ میدهد، نشان از انباشت کینهها دارد و مطالبات مردمی که پاسخ درخور نیافته است و متاسفانه حکومت خود را به کری زده و گوش ناشنواتری پیدا کرده است.
این اندیشمند با تشبیه نظام حاکم بر کشور به یک نظام استبدادی گفت: ما بدون تردید و کمترین شکی یک نظام استبدادی داریم. ما نظام استبداد سلطنتی را با نظام استبداد دینی عوض کردیم. کسی نمیخواست این کار را بکند و چنین چیزی در مخیله انقلابیون نمیگنجید. اما با کمال تاسف فرهنگ استبدادپرور ما، چه سکولار و چه دینی، وقتی که از فرهنگ سلطنتی و حکومت سلطانی عبور کرد، دوباره سلطانی را، اما با نام و کسوت دیگری در رأس حکومت نشاند.
حاکم مستبد گوشی برای شنیدن سخن حق ندارد
سروش به منطق نظامهای استبدادی و حاکمان مستبد اشاره کرد و گفت: استبداد، استبداد نیست اگر گوش به حرف مردم بدهد. اگر مطالبات مردم را بشنود و بپذیرد. فرد و حاکم مستبد به خاطر اینکه از یک امر ناحق دفاع میکند، این امر نمیتواند با منطق باشد، باید با سلاح و گلوله باشد. چرا که هیچ گاه شما نمیتوانید مردم را با زبان و با خطابه باورمند و قانع به یک امر ناحقی کنید. همین که از منطق کم بیاورید باید دست به اسلحه ببرید. این اتفاقی است که در کشور ما بارها و بارها افتاده است.
او به تجربه خود از قلدری و شرارت لباسشخصیها در برخورد با منتقدان اشاره کرد و گفت: اگر شما ندیده باشید یا کم دیده باشید، دستکم افرادی مثل من شرارتهای افراد و اشراری را که تحت عنوان لباس شخصی به سراغ مردم میفرستند دیده و باید در داستانها نوشت که در این موجودات، ذرهای عطوفت، ذرهای رحم، ذرهای دیانت، ذرهای اخلاق وجود ندارد. ما میدانیم با مردم در خیابان، در زندانها چه میکنند و سخنان حقشان را چگونه ناحق پاسخ میدهند، چگونه خانوادهها را در عزای جوانانشان مینشانند و چگونه حقوق مردم را به ناحق میستانند و چگونه روح همه ما را جریحهدار و زخمی میکنند.
استبداد عثمان او را کشت
سروش امیدواری به تغییر سیاست حاکمیت در ایران را ضعیف خواند و خطاب به آنها گفت: حاکمیتی که تا امروز گوشش را بر مطالبات مردم بسته و اگر لازم آمده در مقابل نیروهای بیرونی نرمش قهرمانانه نشان داده، این بار در مقابل مردم نرمش نشان بدهد؛ این بار تصمیم خودش را عوض بکند و این بار از در آشتی درآید و راه و مسیر را عوض کرده و به طرف انتخابات و مطبوعات آزاد برود. این رسانهها که ریههای مردمند، آنها را بگشاید تا جامعه خفه نشود و نفس بکشد.
سروش سپس به کشته شدن عثمان(خلیفه سوم) و اشاره نهجالبلاغه به این موضوع پرداخت و از قول امام اول شیعیان، عملکرد را عثمان را بد و مستبدانه خواند و در مقابل گفت که مردم هم بیتابی و بیصبری کردند و در چنین شرایطی است که ناگزیر یک اتفاقی خواهد افتاد؛ وقتی مردم طاقتشان طاق میشود، وقتی انحصارگران انحصار را از حد میگذرانند، ناچار اتفاقی خواهد افتاد. آن اتفاق اتفاقی بود که منجر به قتل عثمان خلیفه سوم شد و این اتفاقات ممکن است در کشور ما هم بیفتد.
او سپس به مواضع افراد و سازمانها درباره این رخداد در خارج از ایران اشاره کرد و بااشاره به این که مردم باید خود و از داخل برای غلبه بر این استبداد سنگین کاری بکنند، گفت:
انجام این خیزشها سبب میشود تا بلافاصله در خارج کشور برای آنها رهبر و پدر و مادر هم پیدا شود. وهر کدام دست میگذارند که از این نمط کلاهی برای خود بدوزند. یک عدهای میخواهند ما را به طرف تروریسم مجاهدین برانند، یک عده به طرف ارتجاع سلطنتی. اینها هیچ پدر و مادرهای مهربانی برای ما نیستند. اینها امتحان خودشان را در تاریخ کشور ما دادهاند. اینها دورانشان به طور کامل گذشته است و طَرفی از این خیزشها در ایران نمیبندند.
مملکت نه مال امام زمان است و نه مال روحانیت، مملکت متعلق به مردم است
سروش افزود: دیدم که آن امام جمعه عربده میکشید که ما آماده شنیدن اعتراضات مردم هستیم. اگر شما آماده بودید که کار به اینجاها نمیرسید. این اعتراضات پدید میآمد، مردم صدایشان بلند میشد و به گوش شما می رسید و بر وفق آنها عمل میکردید و پاسخ درخور به مردم میدادید و آنها را سرکوب نمیکردید. جوانانشان را به زندان نمیانداختید، در زندانها تجاوز به جوانان نمیکردید و حقوق و اموال مردم را نمی ستاندید، جامعه را خفه نمیکردید، رسانهها را نمیبستید، رادیو و تلویزیون را به استخدام مطلق خودتان نمیگرفتید، مردم را به حساب میآوردید و آدم حساب میکردید و نه رعیتهایی که فقط فرمانبر شما باشند. اگر چنین رفتاری با مردم داشتید که کار به اینجاها نمیرسید.
وی مشکل حاکمیت جمهوری اسلامی را در این دانست که خود را سرور مردم میدانند و نه نوکر و خدمتکار و افزود: شما خواجگی میکنید، نه بندگی، نه خادمی، مردم از حکومت انتظار خدمتگزاری دارند، آنها را خادمان خود میدانند، اجیران خود میدانند، به آنها مزد و مالیات میدهند تا برایشان خدمت کنند. نه این که خواجگانی را بر سر خود نهاده باشند تا در مقابلشان تعظیم و اطاعت کنند و فرمانبردار آنها باشند. حکومت باید فرمانبردار مردم باشند. اگر این نسبت عکس شود، حاکمان باید در جای خودشان بنیشیند.
سروش افزود: حاکمان ما از این تفرعنی که متمکن در دماغ آنها شده است، از این الوهیتی که برای جایگاه خودشان قائلند دست بردارند و پایین و کوتاه بیایند و مملکت را نه مال امام زمان بدانند ونه مال روحانیت و بلکه مال مردم بدانند و جامعه را به نحوی بگردانند و بچرخانند که همه جهانیان میگردانند. عاقلانه و با مشورت با اهل عقل و نه فقط با تکیه بر نیزه و سرنیزه و آن وقت است که ما از انقلابمان بهرهای خواهیم برد. در غیر این صورت خدای نکرده دوباره در چرخه باطل و دور معیوب این جور خیزشها و سرکوبها، شورشها و انقلابها در خواهیم افتاد و از گنجینه بزرگ فرهنگی کشور خودمان بهرهای نخواهیم برد.
نادانها همه جا و منصبها را گرفتهاند
سروش با اشاره به خاطرهای از احضار خود به وزارت اطلاعات و گفت وگو با مامور این وزارت و اشاره به کتاب نهجالبلاغهای که روی میز بازجو بود، گفت: در جلد اول نهجالبلاغه دلیل بعثت پیامبر را این میدانست که در آن سرزمین به دهان عالمان لجام نهاده بودند و جاهلان مکرم بودند. جاهلان گرامی بودند و عالمان خفهشده، ساکت شده و مهر بر دهان نهاده بودند و این وصف جامعه کنونی ماست. شما نمیگذارید کسانی که حرف دارند حرف بزنند و آنها را ساکت کردید و مهر بر دهانشان نهادید. نادانها همه جا و همه منصبها را گرفتهاند. چگونه نگوییم که اینها عدل علوی را به فقه صفوی فروختند، اینها اخلاق را به فقه فروختند. چگونه نگوییم به جای زندهکردن سنت و مدرنکردن آن، ما را به ارتجاع سنتی بازگرداندند. چرا غصه نخوریم از این که ذخایر خود را در این مدت بر باد دادیم، چگونه غصه نخوریم که دیانتی که ثروتی برای ماست، ابزار ثروت و ابزار قدرت گروهی نابکار قرار گرفته است، چگونه غصه نخوریم وقتی میبینیم که مردم فوج فوج از دیانت خارج میشوند و قبله آمالشان نه محمد است و نه علی و قبله آمالشان غرب است و این که یک ریئس جمهوری خارجی بیاید و از دریچه تحریم و تخریب آنها را نجات دهد؟
سروش در پایان با تقبیح خشونت در هر شکلی، چه از سوی حاکمیت و چه از سوی مردم، گفت: راه ما عبور از میان خشونتها نیست. راه ما از میان آرامش میگذرد. راه ما از طریق منطق میگذرد .کاش خداوند یک مغز منطقشناس و گوش شنوایی به حاکمانمان عنایت کند. بسیاری خوش میدارند این شلوغیها و آشوبها را، اما آنهایی که دلشان برای این کشور میتپد از آتشسوزی و تخریب هیچ استقبالی نمیکنند. هر کس که به هر بهانهای دست به این کار بزند محکوم ا ست، اما آتش که بگیرد دیگر خشک و تر با یکدیگر میسوزد.
منبع
ایندیپندت فارسی