شاید مهمترین دلیل همراهی نکردن طبقه مرفه داخل ایران و مهاجران تحصیلکرده خارج ایران از اعتراضات مردم ایران نوعی ترس و وحشت باشد. وحشت از اینکه نتیجه این اعتراضات چیست؟ جنگ داخلی؛ تجزیه کشور، یا روی کار آمدن حکومتی بدتر از جمهوری اسلامی. به همین دلیل در این مواقع شاهد سکوت یا حتی مقابله این گروه با اعتراضات فرودستان هستیم.
ریشه این وحشت را بدین ترتیب میتوان خلاصه کرد: تنها دو راه پیش روی ما وجود دارد، ادامه جمهوری اسلامی و آرزوی اصلاح نظام در آینده، یا جایگزینی جمهوری اسلامی با چیزی بدتر از آن. طبیعتا بر سر این دوراهی، بسیاری ادامه نظام فعلی را ترجیح میدهند. انتخابی که منطقی به نظر میرسد، البته مشروط بر اینکه اصالت این انتخاب دوگانه را بپذیریم. بزرگترین اشکال هم همینجاست: باوری ایمانی به این دوگانه، بدون آنکه مبتنی بر شواهد عینی باشد، از جمله ظرفیتهای موجود در مردم و تجربههای مشابه مردم کشورهای دیگر که پیش از این توانستهاند از چنگال استبداد رهایی یابند.
این شرایط شباهت زیادی با شرایط انتخابات سال ۹۶ دارد که پیشران اصلی مشارکت این طبقه وحشت از به قدرت رسیدن طرف مقابل بود. وحشتی غیرعقلایی و انگیخته شده که پس از کمتر از دو سال برای بسیاری جای خود را به پشیمانی داد.
به نظر من یک راه برای مقابله با این وحشت، ارائه راه سومی است که به هدف مشترک طبقه فرادست ساکت و طبقه فرودست معترض بینجامد. یعنی ایرانی آزاد با شهروندانی برابر و مرفه. فرجامی که البته از مسیر خشونت و جنگ نیز عبور نمیکند. در عین حال باید نشان داد که ادامه وضعیت کنونی اتفاقا دیر یا زود به همان نتایج فاجعهباری منتهی خواهد شد که از آن هراس داریم: جنگ داخلی یا تجزیه کشور.
تصویر و راه ارائه شده البته باید تصویری به دور از خیالپردازی باشد. تصویری که باواقعیتهای اجتماعی امروز ایران همخوانی دارد و با توجه به منافع و ظرفیتهای موجود جامعه قابل دستیابی است. به عنوان مثال تصویری از ایران ارائه شود که در آن یک فرد تصمیم گیرنده امور برای یک ملت ۸۰ میلیونی نیست بلکه مانند بسیاری از کشورهای عادی دیگر تصمیمات به صورت جمعی اتخاذ میشوند، ایرانی که از نظر رتبه فساد در قعر کشورها قرار ندارد، ایرانی که رسانههای نسبتا آزاد دارد، ایرانی که در آن شکل پوشش شهروندان از جانب دولت تعیین نمیشود، ایرانی که در آن زن و مرد و مسلمان و غیرمسلمان حقوق برابر دارند، ایرانی که روابط تجاری عادی با همه کشورهای جهان از جمله آمریکا دارد، ایرانی که با همسایگان خود روابط دوستانه دارد و به دنبال عمیقتر کردن «عمق استراتژیک» خود نیست، ایرانی که محل جذب سرمایههای خارجی و نوآوریهای تکنولوژیک است، ایرانی که مقصد گردشگری است و تصویرهای دیگری که واقعی و مطلوب همگان اما غیر خیالی هستند چرا که همین امروز در جاهای دیگر جهان تحقق یافتهاند.
سپس باید راه رسیدن به این هدف تشریح شود. قابل اعتناترین راه که با توجه به تجربه جهانی از بیشترین بخت برای موفقیت برخوردار است مبارزه مدنی خشونتپرهیز است. البته پیمودن این راه دشوار است و نیاز به آموزش جمعی و سازماندهی و بردباری دارد، اما تجربههای موفق مبارزات خشونتپرهیز در هند، آفریقای جنوبی، کشورهای بلوک شرق و … و در مقابل تجربههای شکستخورده انقلابهای خشونتآمیز و مبارزات مسلحانه به علاوه برتری فکری و اخلاقی مبارزات خشونتپرهیز بر مبارزات خشونتورزانه کفه ترازو را به سمت این راه سنگین میکند.
در نهایت لازم است نشان داده شود که اگر طبقه برخوردار بخواهد از وحشت افتادن در ورطه جنگ داخلی سکوت پیشه کند و به ادامه جمهوری اسلامی رضایت دهد و اراده همراهی و تلاش برای پیمودن راه سوم را نداشته باشد ناخودآگاه به افتادن کشور در مسیری که بیشترین وحشت را از آن داشت کمک کرده است چرا که ادامه جمهوری اسلامی به شکل فعلی نمیتواند به نتیجهای جز یک انقلاب خشونتآمیز یا جنگ داخلی یا تجزیه کشور یا فروپاشی اقتصادی که همگی کابوس این طبقه هستند منتهی شود.
نظر نویسنده این است که اگر چنین تصویری به مردم ارائه شود و راه رسیدن به آن نیز تشریح شود نه تنها میتواند روزنه امیدی برای رسیدن به ایرانی آزاد بدون عبور از ویرانی فراهم کند و اقشار مختلف را حول یک هدف و افق متحد کند بلکه جمهوری اسلامی را نیز از متهم کردن هر تلاشی برای جایگزین کردن آن به همدستی با گروههای منفور مخالف خلع سلاح خواهد کرد.
----------------------------------------------------------------------------------------------
نقاشی با عنوان Saturn Devouring His Son
اثر فرانسیس گویا است و کرونوس (ساترن) را نشان میدهد که از ترس پایان حکومتش فرزندانش را میبلعد.