اهم اخبار
news-details

مقایسه امکان اصلاح در رژیم پهلوی با جمهوری‌اسلامی از اساس نادرست است


آنچه در این یادداشت آمده است در دفاع از نظام سلطنتی نیست بلکه صرفا نقدی است بر نظر کسانی که امکان اصلاح در هر دو رژیم را بطور یکسان ممکن میدانند.

برخی اصلاح طلبان که در آغاز از انقلابیون سر سخت و افراطی و از اشغالگران سفارت آمریکا بودند و شرایط امروز حاکم بر کشور نتیجه مستقیم رفتارهای نادرست و غیرعقلانی دیروز آنها است، امروز بعد از شکست و ناکام ماندن اصلاحات و نگران از رویگردانی مردم از این جریان و کلیت نظام سیاسی حاکم بر ایران به منظور جلب نظر مردم در ظاهر به نقد رفتار خود در گذشته روی آورده اند. شاید مهمترین و اصلی ترین گزاره ای که بر آن تاکید دارند این است که *ما سال ۵۷ اشتباه کردیم. رژیم پهلوی قابل اصلاح بود و انقلاب ضرورت نداشت* و سپس با تکیه بر مغالطه تمثیل ناروا (صدور حکم یک قضیه به دلیل تشابه در موضوع به قضیه ای دیگر) نتیجه میگیرند که به همان دلیل امروز هم نیازی به انقلاب نیست و شرایط با اصلاحات سامان میگیرد و امکان اصلاحات در هر شرایط و هر حکومتی ممکن است.

در پاسخ به این عده باید گفت بله اصلاحات در رژیم پهلوی ممکن بود زیرا بزرگترین خطا در آن دوره عدول از قانون اساسی و دخالت مستقیم پادشاه در امر حکومت بود و با بازگشت به قانون اساسی و حتی ایجاد برخی تغییرات در قانون اساسی به هیچ وجه ساختار نظام دستخوش تغییر قرار نمیگرفت و با اعمال فشار و گسترش سطح مطالبه گری چنین اصلاحی میتوانست از سوی شاه و رژیم پهلوی مورد پذیرش واقع شود بی آنکه تغییری در بنیان و اساس نظام سیاسی رخ دهد و اصلاحات بیشتر جنبه رفتاری داشت تا ساختاری. این در حالیست که مبنای مشکلات در جمهوری اسلامی همان مبنای حقوقی و قانون اساسی است و آنچه بعنوان خطا در عملکرد حاکمان دیده میشود نیز برآمده از همین نظام حقوقی است. به عبارت دیگر برخلاف رژیم گذشته که بازگشت شاه به قانون اساسی عمده مشکلات را برطرف میساخت و برخی اصلاحات روبنایی و رفتاری کشور را در مسیر صحیح و رو به توسعه پیش میبرد اما بازگشت حاکمیت کنونی به قانون اساسی حلال مشکلات نیست چرا که بجز برخی موارد اصلا حاکمیت از قانون اساسی عدول نکرده است که بازگشت به آن مشکلات کنونی را حل کند. آنچه کشور از آن در رنج است پنج علت عمده و اساسی دارد که ریشه همه آنها به قانون اساسی باز میگردد

۱_نبود آزادی های مدنی و سیاسی.
۲_ نبود عدالت و فرصت برابر در تمامی حوزه ها برای همه شهروندان.
۳_ ناکارآمدی مدیریتی در تمامی عرصه ها.
۴_ فساد گسترده و سازمان یافته.
۵_عدم توجه به خواست و مطالبه مردم.

قانون اساسی از همان ابتدا با تعریف مذهب رسمی شیعه و سپس بدنبال آن ضرورت انطباق کلیه قوانین با شرع،ابتنای جمهوری اسلامی بر محوریت *ولایت فقیه*،ضرورت اعتقاد و التزام به آن برای تصدی گری عرصه های مختلف مدیریتی از بالاترین تا پایین ترین سطوح،انجام هر نوع فعالیت مشروط به آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد که تفسیر آن نیز برعهده خودشان است. مشروط شدن مشروعیت دموکراتیک ترین و مردمی ترین نهاد سیاسی در کشور یعنی مجلس شورا به وجود نهادی انتصابی به نام شورای نگهبان که تفسیر قانون اساسی نیز به حکم همین قانون برعهده اوست (اصول ۹۳،۹۴،۹۶،۹۸ و۹۹) و وجود نهاد پرقدرت نظامی سپاه پاسداران که طبق قانون حافظ انقلاب و دستاوردهای آن است و با همین بهانه و مجوز تفسیری شورای نگهبان منتصب رهبر در تمامی امور سیاسی،فرهنگی،اقتصادی و قضایی آشکارا مداخله میکند و بالاخره نقش و جایگاه رهبری که اگرچه به ظاهر با دیگر شهروندان در قانون برابر است اما برخلاف نقش و جایگاه شاه در قانون اساسی مشروطه از چنان جایگاهی در نظام حقوقی(قانون اساسی) و نظام حقیقی کشور برخوردار است که در عمل سررشته همه امور در دست اوست.

حال آنها که دم از برابری امکان اصلاحات میزنند بایستی برای مردم آشکارا بگویند که مقصودشان از اصلاحات چیست؟ اصلاحات مورد نظر آنها با توجه به مبانی قانون اساسی آیا به مارکسیست ها،خدا ناباوران، دین ناباوران و سکولارها و غیردینداران اجازه فعالیت مطبوعاتی و سیاسی میدهد؟آیا انها میتوانند کاندیدای مجلس شوند؟ اگر بله الزام سوگند به کتاب آسمانی و اعتقاد و التزام به ولایت فقیه چه میشود؟ آیا مردم در عرصه های مدنی و اجتماعی آزادی عمل و حق انتخاب کامل دارند؟ اگر بله حکم سلبی* بشرطیکه مخل مبانی اسلام نباشد* چه میشود؟

خودتان و حامیانتان را بیش از این فریب ندهید و صادقانه بگویید که آیا ریشه نبود آزادی و عدالت و شایسته سالاری و فرار نخبگان ریشه در قیود ایدئولوژیک و مطلقگرایانه بسیاری از اصول قانون اساسی از جمله اصول ۴، ۵ ،۱۲ ،۱۳ ،۱۹ ،۲۱ ،۲۴ ،۲۶ ،۲۷ ،۲۸ ،۵۶ ،۶۷،۹۱ ،۹۳ ،۹۴ ،۹۶ ،۹۸ ،۹۹ ،۱۰۵ ،۱۰۷ ،۱۱۰ ، ۱۱۵ و ۱۵۰ دارد یا فقط ریشه در رفتار حاکمان؟ آیا اصلاحات اگر بخواهد کارساز و راهگشا باشد غیر از این است که باید در اصول یاد شده تغییرات اساسی ایجاد کند بگونه ای که برخی از این قوانین حذف و از برخی دیگر نیز شرط مقید بودن بسیاری از حقوق به شرع اسلام و مبانی جمهوری اسلامی آنهم با تفسیر شورای نگهبان حذف گردد؟ آیا حاکمیت اجازه چنین اصلاحاتی را میدهد؟ اگر اصلا حاکمیت اجازه چنین اصلاحاتی را بدهد برخلاف آنچه که در دوره پهلوی ممکن بود و شما نیز به آن اعتراف کرده اید آیا دیگر چیزی از جمهوری اسلامی باقی میماند؟ پاسخ منطقی و صادقانه به این سوال ها نشان میدهد که اصلاحاتی که برای عبور کشور از وضعیتی که در آن گرفتار آمده است نه ممکن است و نه با منطق و اساس جمهوری اسلامی سازگار است. پاسخ این سوال ها روشنتر از آن است که شما ندانید اما به هر دلیل ترجیح میدهید با هر توجیه و سفسطه ای که شده حقیقت را در کلام خود پنهان سازید و بجای گفتگو و مناظره با مخالفان نظام سیاسی کنونی و اصلاح طلبان همچنان خود را سرگرم بازی تک گویی یا نمایش مناظره با رقیب درون حکومتی خود یعنی اصولگرایان نمایید. فراموش نکنید که شما نیز جزئی از حاکمیت هستید و بخشی از مسئولیت هر آنچه فردا برای کشور پیش بیاید برعهده شماست. و نباید تصور کنید که انذار بی فایده حاکمان که البته در چند سال اخیر آشکارا انذار مردم تحول خواه را هم به آن اضافه کرده اید و همچنین نقد آنچه در گذشته کرده اید و سوء استفاده دوباره از این نقد برای حق جلوه دادن خودتان و نظراتتان چیزی از مسئولیت شما کم میکند.

اشتراک در شبکه های اجتماعی