جنبش دانشجویی ایران بعد از یک دوره فترت به مسیر تاریخی خود برگشت و در حرکتی معنادار میزبان دور جدید اعتراضات مردمی شد.
جنبش دانشجویی ایران بعد از یک دوره فترت به مسیر تاریخی خود برگشت و در حرکتی معنادار میزبان دور جدید اعتراضات مردمی شد. تجمعات اخیر دانشجویی و حضور مردم معترض در فراسوی سوگواری فاجعه سرنگونی هواپیمای مسافربری و در ادامه اعتراضات سراسری آبان ۹۸، عمق استراتژیک تحولخواهی انقلابی در عرصه سیاسی ایران را گسترش داده است.
اوجگیری دوباره جنبش دانشجویی در وهله نخست محصول گسترش اعتراضات معیشتبنیاد در عرصه عمومی ایران است که حال به نوبه خود بر گستره و عمق آن افزوده است. فعالان دانشجویی و دانشجویان بهصورت کلی فراتر از دانشگاهها بالقوه نقش ویژهای در ارتقا حرکت اعتراضی به ابرجنبش اعتراضی دارند.
شرایط امروز با گذشته متفاوت است و تحلیل شرایط و گمانهزنی پیرامون آینده نیاز به سنجههای جدید و کنار گذاشتن الگوهای گذشته دارد.
البته سنت تاریخی جنبش دانشجویی و مزیتهای ویژه آن کماکان اثرگذار است. جنبش دانشجویی به لحاظ تاریخی در شکاف استبداد – دمکراسی فعالیت کرده و خواهان تثبیت سنت نقادی دانشگاه و تحکیم آزادیهای سیاسی و عدالت اجتماعی بوده است.
حساسیت نسبت به مطالبات اقشار آسیب پذیر همیشه دغدغه فعالان دانشجویی بوده است. فعالان دانشجویی میتوانند بالقوه نقش میانجی بین اقشار کم درآمد و کسانی که مطالباتشان مسائل اقتصادی است، با اقشار طبقه متوسط که از منظر سیاسی و فرهنگی بیشتر معترض هستند، ایفا کند.
جنبش دانشجویی همچنین میتواند خلا رهبران و کنشگران هماهنگ کننده و میانی را پر کند و به شعارها جهت دهد تا صرفا بازتاب دهنده جنبههای سلبی و احساسی نباشند، بلکه بعد ایجابی نیز بیابند و افق سیاسی آینده را تبیین کنند.
اما مبارزات امروز اگرچه رویکرد و سمت و سوی متفاوتی با جنبشهای اعتراضی پیش از دی ماه ۹۶ را دنبال میکند و به لحاظ سیاسی ویژگی و مقصد متفاوتی را پی گرفته و به دنبال ساختار شکنی و تغییر نظام جمهوری اسلامی است، اما اشتباه است فرض کنیم که این اعتراضات کاملا از گذشته گسسته است.
از همگسیختگی اعتراضات امروز در حوزه راهبرد سیاسی است، اما در پیوستگی با مبارزات قبلی است و در واقع سیر تکاملی آن را بازتاب می دهد.
بررسی یکی از شعارهایی که در روزهای اخیر در دانشگاه تهران سر داده شد روشنگر است. دانشجویان فریاد میزدند: " فرمانده کل قوا استعفا، استعفا" در حالی که بیست سال پیش در جریان جنبش اعتراضی دانشجویی کوی دانشگاه تهران شعار غالب " فرمانده کل قوا پاسخگو، پاسخگو" بود. این تغییر که تحول در پادارایم مبارزه را نشان میدهد بر بستر اتفاقاتی رخ داده که در دو دهه اخیر در عرصه سیاسی ایران بهوقوع پیوسته است.
عامل اصلی در این تحول، شخص علی خامنهای و نهاد ولایت فقیه است که با مقاومت و کارشکنی در برابر مطالبات مردم کار را به جایی رساند که نگرش غالب رفورمیستی در یک فرایند تدریجی و پرنوسان جایش را به رویکرد انقلابی خشونتپرهیز و آرام مشابه تجولات پسا موج سوم دمکراسی داد.
مردم ایران علیرغم همه عهد شکنیها و خلف وعدهها، ناکارآمدیها و منفعتطلبی اصلاحطلبان از سر نجابت به آنها فرصتهای متعددی دادند. حتی به نظام نیز فرجه دادند که خودش را اصلاح کند یا پذیرای اصلاحات حتی در شکل حداقلیاش باشد. اما پاسخ نظام انکار، سرکوب و تشدید افراطیگری بود. اصلاحطلبان نیز اعتمادسوزی کردند و رفیق نیمه راه شدند.
برای ناظران تحولات سیاسی در ایران بسیار سخت بود باور کنند که مردم ایران به فردی مانند حسن روحانی با توجه به پیشینهاش ۲۴ میلیون رای در انتخابات ۹۶ بدهند. اما محاسبه غلط نظام از رای مردم آنها را به طمع انداخت؛ عدم توازن بین توسعه طلبی منطقهای و جایگاه داخلی و گسترش بیکفایتی در همه حوزهها با میدان دادن به عناصر فاقد شایستگی و بهویژه رشد نفوذ سپاه پاسداران در نهادهای حاکمیتی و عرصه عمومی جامعه را به سمت طغیان سوق داد.
رویکرد انقلابی امروز که البته هنوز معلوم نیست موفق شود، ولی برگشتناپذیری گذار آن تقریبا مشخص است، نتیجه تحولات عینی و تلاشهای ناکام گذشته است. در واقع این رویکرد انقلابی از خاکستر تکاپوهای اصلاحطلبانه (رفورمیستی) برخاسته است. شدت وخامت اوضاع و بنبست اصلاحطلبی دولت محور جامعه را آگاهانه و در بخشهایی به صورت غریزی به سمت تحولات دامنهگستر در ساختار سیاسی پیش برده است. البته انقلاب آرام، چندان دور از اصلاح انقلابی (رفولوژن) نیست. آنتونی اش اولین بار این نام را بر تحولات مسالمتآمیز اروپای شرقی در فروپاشی حکومتهای کمونیستی و گذار موفق به دمکراسی نهاد. در این فرآیند اصلاحات ساختاری نیز میتواند مورد نظر قرار بگیرد که در نهایت تعارض مفهومی و جوهری با گذار انقلابی ندارد.
حال باید دید به قول ابوالفضل بیهقی مورخ شهیر تاریخ ایران، زمان چه در کمین دارد و اوضاع ایران به کجا میانجامد. اما آنچه مشخص است این است که غافلگیری از شتاب گرفتن تحولات سیاسی در ایران است که ناگزیر نقطه تعادل جدیدی را در روابط بین حکومت و مردم شکل خواهد داد.