یک- آیا برای اینکه تحولات آینده ایران به نتیجه مشخصی برسد طیف گسترده جمهوری خواهان نیاز به ثقل مشترکی به صورت یک جبهه فراگیر دارند یا وضعیت کنونی هم میتواند نتیجه را تأمین کند و «نرسیدن به نتیجه مطلوب» را در جایی غیر از نداشتن جبهه و ثقل مشترک باید جستجو کرد؟
برای تامین هدف گذار به دموکراسی باید همزمان با تمرکز بر نفی نظام کنونی ( چه نمیخواهیم) به وجه اثباتی تغییر (چه میخواهیم) هم تمرکز کرد. ارائه یک آلترناتیو جمهوریخواه و قدرتمند در این زمینه اهمیت بهسزایی دارد. بهویژه اینکه آلترناتیوهای ارتجاعی با ایجاد سر و صدای بلند و ترسیم تصویری رویایی از نظام پیشین در تلاش برای تحکیم موقعیت خود در سپهر سیاسی ایران هستند. در این میان جمهوریخواهان از سازماندهی کافی برخوردار نیستند، نفوذ رسانهای اندکی دارند، حضور جدی در شبکههای اجتماعی ندارند و بدون ارتباط کافی با بدنه بالفعل و بالقوه خود از امکان چهرهسازی محرومند.
با این حال پرسش این است که برای غلبه بر این مشکلات از کجا باید شروع کرد؟ آیا حرکت شتابزده به سمت ایجاد یک جبهه جمهوریخواه بدون تقویت گروههای موجود گرهای از کار خواهد گشود؟ به نظر میرسد مسیر تقویت جمهوریخواهان مسیری از پایین به بالاست و پیش از آن که سران و چهرههای متعدد جمهوریخواه مشغول گفتگوهای طولانی برای تشکیل یک جبهه شوند و انرژی و وقت خود را بر آن بگذارند، لازم است که ابتدا به تقویت تشکلها و سازمانهای موجود بپردازند. حاصل جمع چند سازمان و چهره با توانایی اندک و ناآماده، منجر به ایجاد جبههای قوی نخواهد شد. بدون زیرسازی و پیریزی، بنای چنین ساختمانی از بنیان و اساس محکمی برقرار نخواهد بود و نه تنها موجب اتلاف وقت و انرژی است، بلکه در مواجهه با نخستین طوفانهای سیاسی فرو خواهد ریخت.
دو-اگر وجود یک جبهه فراگیر را ضروری میدانید نقش تشکلها به صورت حقوقی، و افراد به شکل حقیقی را در این همگرایی جبههای چگونه می بینید؟
پاسخ- با این حال اگرچه اولویت کوتاهمدت نیروهای جمهوریخواه را حرکت به سمت ایجاد یک جبهه فراگیر نمیدانم، ولی معتقدم در افق بلندمدت این نیروها تاسیس چنین جبههای باید باشد و با شکل دادن گفتگوهایی راهبردی زمینههای همگرایی را فراهم کنند. شاید قدم اول در این مسیر تهیه منشور یا مانیفست جمهوریخواهی باشد به گونهای که هویت نیروهای جمهوریخواه تعریف شده و مرز آن با سایر جریانهای سیاسی از جمله اصلاحطلبان و پادشاهیخواهان روشن شود. منشوری که میتواند به امضای گروهها و چهرههای منفرد جمهوریخواه برسد.
سه- موانع شکل گیری این جبهه فراگیر چیست؟ تجارب تاکنونی تلاش برای همگرایی جمهوری خواهان را چگونه ارزیابی می کنید؟
تکثر بالای نیروهای جمهوریخواه اجازه نمیدهد در کوتاهمدت به سمت تاسیس یک جبهه فراگیر بروند و همانگونه که در بالا توضیح دادم اساسا در شرایط کنونی تاسیس این جبهه اولویتی ندارد و ابتدا باید نیروهای جمهوریخواهی که به هم نزدیکترند در شکل تشکلهای جمهوریخواه سازماندهی شده و خود را تقویت کنند تا شاید وقتی دیگر زمان کار جبههای فرا برسد. البته گفتگوها و همکاری چهار گروه جمهوریخواه حرکتی در مسیر همگرایی است که ممکن است زمان رسیدن به جبهه موعود جمهوریخواهان را به میزان قابل ملاحظهای جلو بیندازد.
چهار- پیشنهاد شما برای عبور از این موانع (و اتحاد عمل و نه الزاما وحدت) جمهوری خواهان چیست؟
بر اساس پاسخهای قبلی:
۱- تشکل یافتن و سازمانیابی نیروهای جمهوریخواه نزدیک به هم
۲- تقویت این تشکلها و سازمانها
۳- گفتگو با هدف همگرایی و تهیه منشور جمهوریخواهان
۴- همکاریهای موردی و تاکتیکی در مسائلی که اشتراک بیشتری هست.
پنج- اهداف، راهبرد، تاکتیکها و شعار (یا شعارهای) این مرحله را چه می دانید؟
در سوالات قبلی پاسخ دادهام.
شش- نحوه ارتباط و تعامل جمهوریخواهان با دیگر نیروها و رویکردها در داخل و خارج از کشور می بایست چگونه باشد؟
در ابتدا باید مرز روشنی با گروهها و نیروهای دیگر داشت و این مرزبندی برای افکار عمومی شفاف باشد. اصلاحطلبان به عنوان نیروهایی که هنوز گذار از کلیت نظام جمهوی اسلامی را نپذیرفتهاند و پادشاهیخواهان به عنوان نیروهایی که خواهان تاسیس یک نظام سلطنتی یا مشروطه به جای جمهوری اسلامی هستند، شامل این مرزبندی میشوند. البته مرزبندی با اصلاحطلبان و پادشاهیخواهان نباید الزاما با تخاصم و دشمنی همراه باشد و میتواند به جای تاکید زیاد بر جنبههای سلبی، بیشتر روی جنبههای ایجابی و مزیت ایده جمهوریخواهی متمرکز باشد. البته در جریان فاصلهگذاری و مرزبندی، میزانی از برخورد اجتنابناپذیر است اما میتوان درهای همکاری را برای مسائل حقوق بشری همچون دفاع از زندانیان سیاسی باز گذاشت و ارتباطاتی را برای روز مبادا شکل داد تا اگر در مسیر تلاشهای سیاسی نیاز به همکاریهای بیشتری شد مسیر گفتگو و همکاری بسته نباشد.