در ۱۷ نوامبر ۱۹۸۹ خیابانهای پراگ مملو از دانشجویان معترض شد. هشت روز قبل، دیوار برلین فرو ریخته بود و به نظر میرسید که موج آزادی از برلین به پایتخت چکسلواکی رسیده است. پلیس کوشید تا تظاهرکنندگان را به عقب براند و آزادیخواهیِ آنان را سرکوب کند اما به نظر میرسید که مردم در برابر وحشیگری حکومت مصونیت یافتهاند؛ قدرتنمایی حکومت تنها مقاومت مردم را برمیانگیخت.
در روزهای بعد شهروندان چکسلواکی از سنین مختلف به دانشجویان پیوستند. در ۲۰ نوامبر، نیم میلیون چک و اسلواک در خیابانهای پراگ بودند و میدان وِنسِسلاس را اشغال کردند. کمونیستها بیرون رانده شدند. در پایان سال ۱۹۸۹، چکسلواکی در آستانهی انتخاب نخستین رئیس جمهور خود از سال ۱۹۴۸ بود.
رویدادهای آن دوران سرنوشتساز به انقلاب مخملی شهرت یافت. هر چند انقلاب مخملی نسبتاً سریع پایان یافت اما تمهید مقدماتش چند دهه طول کشیده بود.
خزان «بهار پراگ»
در ژانویهی ۱۹۶۹، اتحاد جماهیر شوروی الکساندر دوبچک را به رهبری چکسلواکی منصوب کرد. دوبچک در جنگ جهانی دوم علیه آلمانیها مبارزه کرده بود و پس از پایان جنگ به حزب کمونیست کشورش پیوسته بود. او به نسل جدید اسلواکهای کمونیست تعلق داشت و با عضویت در مجلس و مجمع عمومی مدارج ترقی را پیمود. او در مقایسه با جانشیناش، آنتونین نووتنی، لیبرال بود. دوبچک در ماههای اول قدرت به اصلاحات دولتی و اقتصادی دست زد و آزادی بیان شهروندان، از جمله آزادی مطبوعات، را افزایش داد. مردم چکسلواکی از این تغییرات استقبال کردند و دوران لیبرالیسم دوبچک به بهار پراگ شهرت یافت.
اما بهار پراگ دیری نپایید. در اوت ۱۹۶۸ کاسهی صبر اتحاد جماهیر شوروی لبریز شد. چکسلواکیِ لیبرالتر تهدیدی علیه قدرت منطقهای شوروی به شمار میرفت و میتوانست در عرصهی جهانی نشانهی ضعف شوروی تلقی شود. بیش از نیم میلیون از نیروهای عضو «پیمان ورشو» به چکسلواکی حمله کردند؛ تانکهای شوروی خیابانهای باریک پراگ را اشغال کردند و معترضانِ عمدتاً دانشجو را درهم کوبیدند. گوستاو هوساک، که به شوروی وفادار بود، جانشین دوبچک شد و حکومت کمونیستی اقتدارگرا را در کشور احیا کرد ــ اما چیزی تغییر کرده بود.
آن هفته نشریهی تایم در سرمقالهاش چنین نوشت: «برای اولین بار، دنیای کمونیست و غیرکمونیست ــ و بعضی از کشورهای بینابینی ــ توسل شوروی به زور را محکوم کردند. جهان آزاد همیشه حملات و سنگدلیهای روسیه، از سرکوب بیرحمانهی انقلاب مجارستان گرفته تا احداث دیوار برلین ــ را محکوم کرده است. در گذشته، اکثر کشورها و احزاب کمونیست یا از صمیم قلب از چنین تجاوزهایی حمایت میکردند یا دستکم چشم به روی آنها میبستند و چیزی نمیگفتند ــ اما دیگر این طور نیست. هفتهی گذشته، کمونیستهای همهی کشورها از مردم چکسلواکی حمایت کردند.»
یان پالاخ
در ژانویهی ۱۹۶۹، یان پالاخ، دانشجوی دانشگاه چارلز در پراگ، با چند دانشجوی دیگر عهد بست که خودکشی کنند. آنها مصمم بودند که با این کار به تجاوز شوروی اعتراض و با یأس و نومیدی فزایندهی شهروندان پس از اشغال کشور مبارزه کنند.
در ۱۶ ژانویهی ۱۹۶۹، پالاخ از پلههای «موزهی ملی» در نزدیکیِ ایستگاه قطار شلوغ میدان ونسسلاس بالا رفت. روی خود بنزین ریخت و کبریتی را روشن کرد. او یادداشت خودکشیاش را با نام «مشعل شمارهی ۱» امضاء کرده بود ــ که نشان میداد قرار است خودسوزیهای اعتراضآمیز دیگری رخ دهد. (یان زادیچ به «مشعل شمارهی ۲» تبدیل شد؛ هر چند نتوانستند ارتباط مستقیمی میان زادیچ و همپیمانان پالاخ بیابند اما او در اعتصاب غذای گروهیِ پس از مرگ پالاخ مشارکت کرد و عضو جنبش مقاومت بود). پالاخ سه روز در بیمارستان با سوختگی ۸۵ درصدی زنده ماند. عجیب آن که توانست در آن وضعیت با روزنامهها مصاحبه کند. او به ملایمت حرف میزد، صدایش خش داشت و بریدهبریده سخن میگفت.
وقتی از او پرسیدند چرا خودکشی کرده است، پاسخ داد که میخواسته به حملهی شوروی اعتراض و «مردم را بیدار کند». او سه روز بعد جان باخت.
انقلاب مخملی
در چند دههی بعد، سلطهی کمونیسم بر چکسلواکی تداوم یافت و مقاومت مخفیانه هم ادامه پیدا کرد. تا سال ۱۹۸۹، اعتراضات متناوب در کشورهای عضو پیمان ورشو، افزایش نظامیگریِ دولتهای وابسته به شوروی در منطقه و کاهش رشد اقتصادی بلوک شرق زمینه را برای انقلاب مهیا کرد.
در لهستان، لخ والسا، آنا والِنتینوویچ و کارگران شرکت کشتیسازیِ لنین در شهر گدانسک «اتحادیهی کارگری همبستگی» را تأسیس کردند. اعتصابات و دیگر روشهای مقاومت مدنیِ خشونتپرهیزِ اعضای جنبش همبستگی، بندرهای کشورهای بالتیک را فلج کرد. بعدها میخائیل گورباچف، رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی، گفت که انفجار فاجعهآمیز نیروگاه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ ناقوس مرگ اتحاد جماهیر شوروی را به صدا درآورد: با انتشار خبر وقوع این سانحه، هزینهی انسانی هولناک آن افزایش یافت و اعتقاد مردم شوروی به خطاناپذیری دولت از بین رفت. دیگر راه بازگشتی وجود نداشت.
در ژانویهی ۱۹۸۹، بیست سال پس از مرگ پالاخ، جنبش مقاومت مخفی که پس از سرکوب بهار پراگ به دست شوروی تشکیل شده بود، یک هفته را «هفتهی پالاخ» نامید. برای نخستین بار پس از خودسوزیِ پالاخ، مردم برای برگزاری مراسم یادبود او و اعتراض به تداوم اشغال کشور توسط شوروی به محل خودکشی پالاخ در میدان ونسسلاس رفتند. در شب اول حدود ۵۰۰۰ نفر در این محل تجمع کردند ــ عددی بیسابقه پس از پایان بهار پراگ. این امر زمینه را برای انقلاب مخملی فراهم کرد.
در پاییز آن سال، پس از یک سال اعتراض و سقوط دیوار برلین، دانشجویان تظاهرات دیگری را سازماندهی کردند. آنها ۱۷ نوامبر، پنجاهمین سالگرد کشتار دانشجویان پراگ به دست قوای مهاجم آلمان نازی، را برگزیدند.
اصطلاح انگلیسیِ «انقلاب مخملی»، که مدیر کل بخش ترجمهی پارلمان اروپا ریتا کلیمووا، دگراندیش چک، را واضع آن میداند حاکی از این است که انقلاب چکسلواکی بدون خشونت رخ داد ــ هر چند روند فراگیرتر همیشه مسالمتآمیز نبود. سربازان معترضان را کتک میزدند، علیه تظاهرکنندگان از ماشین آبپاش استفاده میکردند و عدهی فراوانی را بازداشت میکردند. آن شب نویسندهای به نام واتسلاو هاول دستگیر شد. در سال ۱۹۶۸، وقتی تانکهای شوروی به خیابانهای پراگ حمله کردند، هاول در لیبِرِچ، شهر کوچکی بیرون از پایتخت، بود. پیش از آن که حکومت بتواند شبکهی رادیویی لیبرچ را تعطیل کند، هاول با ایراد چند سخنرانی همشهریانش را به مقاومت صلحآمیز فراخواند و البته از آنها خواست تا برای دفاع از خود آماده باشند. هاول همشهریانش را تشویق کرد که به آرمانهای لیبرال بهار پراگ وفادار بمانند و ایستادگی کنند. بنابراین، وقتی تظاهرات سال ۱۹۸۹ شروع شد او دگراندیشی نامدار بود که به رهبر ائتلاف جنبشهای اپوزیسیون، «گردهمایی مدنی»، تبدیل شده بود.
اما وقتی روزنامهی دولتیِ روده پراووکوشید تا هاولِ زندانی را نماد جنبش آزادیخواهیِ ظاهراً شکستخورده جلوه دهد، نتیجهی عکس داد. در ۲۸ نوامبر، پس از اعتراضات و اعتصابات پیوستهی کارگران، کمونیستها اعلام کردند که از قدرت کنار خواهند رفت، و مجلس هم تکحزبی بودن را از قانون اساسی کشور حذف کرد.
در دسامبر، «گردهمایی مدنی» هاول را به عنوان نامزد ریاست جمهوری موقتی معرفی کرد. دو ماه بعد، در فوریهی ۱۹۹۰، در نطقی در جلسهی مشترک مجلس نمایندگان و سنای آمریکا، هاول گفت که حتی نامزدی خود را باور نمیکرده است ــ اما در هنگام ایراد این سخنرانی او رئیس جمهور چکسلواکی بود.
در سال ۱۹۹۰، نخستین انتخابات آزاد کشور برگزار شد. هاول کرسی ریاست جمهوری را تا زمان «طلاق مخملی» ــ تجزیهی کشور به جمهوریهای چک و اسلواک در سال ۱۹۹۲ ــ حفظ کرد. او از سال ۱۹۹۳ تا سال ۲۰۰۳ رئیس جمهور جمهوری چک بود.
پس از انقلاب
هر چند ممکن است که احیای اقتدارگرایی در اروپای شرقی محال به نظر برسد اما افراطگرایی همچنان وجود دارد. امسال در مراسم یادبود سقوط دیوار برلین، آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، نسبت به بیخیالی هشدار داد. او گفت: «ارزشهای زیربناییِ اروپا ــ آزادی، دموکراسی، برابری، قانونمداری، حقوق بشر ــ به هیچ وجه بدیهی نیست و دائماً باید آنها را تقویت و محافظت کرد.»
چکها و اسلواکها دوباره به خیابانها سرازیر شدهاند ــ حالا خطر نه کمونیسم بلکه پوپولیسم دستراستی است. پارسال، پس از قتل روزنامهنگاری به نام یان کوچیاک تظاهرات گستردهای در اسلواکی برپا شد. در ژوئن، حدود ۲۰۰ هزار شهروند جمهوری چک به خیابانها ریختند و خواهان استعفای آندری بابیچ، نخست وزیر کشور، شدند. یکی از علل به قدرت رسیدن بابیچ این بود که وعده داد که فساد را از بین خواهد برد اما حالا خودش به سوءاستفاده از بودجههای اتحادیهی اروپا متهم شده است. در بهار امسال، پلیس چک بابیچ را به کلاهبرداری متهم کرد اما متحدان او در دولت این اتهامات را رد کردند. به گزارش روزنامهی نیویورک تایمز، بابیچ به رسانهها حمله کرد و گفت «هیچکس نباید دروغهای آنها را باور کند» و وعده داد که «دوباره عظمت» را به جمهوری چک باز خواهد گرداند.
قرار است که ۱۶ نوامبر صدها هزار نفر دوباره در اعتراض به بابیچ تظاهرات کنند. گروه دانشجویی «میلیونها لحظه برای دموکراسی» که سازماندهی این تظاهرات را بر عهده دارد، این تاریخ را برای ادای احترام به آغاز انقلاب مخملیِ 30 سال قبل انتخاب کرده است. یکی از اعضای این گروه میگوید که بدون انقلاب مخملی «ما حتی فرصت نداشتیم که بکوشیم اوضاع را عوض کنیم.»
اندی کاپسا روزنامهنگار آزاد مقیم نیویورک است. مقالات او در نشریاتی نظیر گاردین، آتلانتیک، نِیشِنو تایم منتشر شده است. در سال ۲۰۱۲ جایزهی «انجمن روزنامهنگاران حرفهای» به او اهدا شد. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Andy Kopsa, ‘Czechoslovakia’s Velvet Revolution Started 30 Years Ago-But It Was Decades in the Making’, Time, 16 November 2019.