اهم اخبار
news-details

ضرورت برند‌سازی سیاسی از جمهوری خواهی سکولار دمکرات


یک- آیا برای اینکه تحولات آینده ایران به نتیجه مشخصی برسد طیف گسترده جمهوری خواهان نیاز به ثقل مشترکی به صورت یک جبهه فراگیر دارند یا وضعیت کنونی هم می‌تواند نتیجه را تأمین ‌کند و «نرسیدن به نتیجه مطلوب» را در جایی غیر از نداشتن جبهه و ثقل مشترک باید جستجو کرد؟

فکر می کنم صورتبندی سئوال ایراد دارد و روشن نیست. وضعیت تیره کنونی کشور همانطور که در مقدمه بحث آمده است، هم نتیجه بن بست ساختاری است و هم نتیجه نافرجامی پویش های رفورمیستی (اصلاح طلبانه). بنابراین گذار از ساختار قدرت جمهوری اسلامی برای متوقف ساختن سیر قهقرایی کنونی و پی افکندن روند تحول تدریجی پایدار ضروری است. در این مسیر طبیعی است گرایش های سیاسی انقلابی (آرام) و ساختار شکن امکان فعالیت پیدا می کنند.

مسیر اتفاقات سیاسی از دی ماه ۹۶ به این سو نشانگر فصل جدیدی از سیاست ورزی توده ای و جنبشی در ایران است که وضعیت وخیم معیشتی و بحران اقتصادی عمیق، توده های خشمگین و مستاصل را راهی خیابان ها کرده است، بعد از اینکه ناراضی ها از توان واراده دولت یا نهاد ولایت فقیه برای حل مشکلات و پاسخ به تقاضاها ناامید شدند، کنش اعتراضی آنها به سرعت در طی پروسه پیوسته، سیاسی شده و یک حرکت سیاسی توده ای را شکل داده است. فعال شدن دوباره جنبش دانشجویی احتمال شکل گیری جنبش اجتماعی تلفیقی از نیروهای معترض اقتصادی و سیاسی و طبقات محروم و متوسط در آینده نه چندان دور را قوت بخشیده است.

در این شرایط اگرچه نمی توان تشکیل جبهه جمهوری خواهی را در به فرجام رسیدن تحولات شرط لازم قلمداد کرد، اما این اتفاق می تواند ضریب موفقیت را افزایش داده و همچنین ریسک ها را کاهش دهد. این ریسک ها هم شامل مخاطرات دوران گذار می شود و هم بازدارندگی در برابر بازگشت استبداد در دوران پساگذار را در برمی گیرد. فعالیت هماهنگ و مشترک جمهوری خواهان در کنار یکدیگر در قالب ثقل و جریان متمایز با اصلاح طلبان و مشروطه خواهان پادشاهی در سپهر نیروهای دمکراسی خواه می تواند عمق استراتژیک تلاش های معطوف به گذار خشونت پرهیز به دمکراسی در ایران را گسترش داده واثرگذاری آنها را افزایش دهد. ازاین منظر هم استقرار و تحکیم دمکراسی و هم شکل گیری جمهوری سکولار دمکرات به عنوان آلرناتیو مفهومی و حاکمیتی جمهوری اسلامی کارکرد بالقوه مثبتی برای شکل گیری جبهه جمهوری خواهی ایجاد می کند.

دو-اگر وجود یک جبهه فراگیر را ضروری می‌دانید نقش تشکل‌ها به صورت حقوقی، و افراد به شکل حقیقی را در این همگرایی جبهه‌ای چگونه می‌بینید؟

به نظر من تشکیل جبهه جمهوری خواهی ضروری است. اما در عین حال نباید در این خصوص شتابزده عمل کرد. واقعبینی حکم می کند که این اتفاق باید مقصد نهایی یک حرکت مرحله ای باشد. الان به دلایل مختلف زمینه برای شکل گیری جبهه جمهوری خواهی در افق زمانی پیش دیدنی وجود ندارد. البته امکان شکل گیری آن در میان مدت و به صورت مشروط وجود دارد. با توجه به اینکه نیروهای جمهوری خواه صفوف گسترده ولی در عین حال بسیار متنوع و بعضا پراکنده دارند، این جبهه اگر بخواهد فراگیر باشد باید در بردارنده اعضا متفاوتی باشد که جمع شدن آنها با توجه به واقعیت ها زمان بر است و مقدماتی را می طلبد.

نفس کار جبهه ای این مزیت را دارد که الگوی اتحاد و تجانس تشکیلاتی را رد می کند. با توجه به تفاوت های نسلی، فرهنگی، تباری، سیاسی، اجتماعی که در بین جمهوری خواهان وجود دارد و شکاف هایی که در زمینه نوع مواجهه با جدایی دین و دولت ، حل مشکلات مرکز- پیرامون و سیاست خارجی مطلوب فعال هستند، ادغام تشکیلاتی و درست کردن یک تشکل فراگیر نه تنها نتیجه بخش نخواهد بود بلکه توان نیروهای جمهوری خواه را دچار فرسایش و اصطکاک درونی می کند. این اتفاق ممکن است در شرایطی در درازمدت بوقوع بپیوندد اما در حال حاضر نه مفید است و نه ممکن. اما الگوی کار جبهه ای که در تاریخ معاصر سیاسی ایران ثمربخش بوده و تقریبا تمامی رویدادهای دوران ساز یا به صورت مستقیم محصول کار جبهه ای بوده و یا به صورت نانوشته ائتلاف ها حول سمت گیری ها شکل گرفته اند، می تواند تنوع و پراکندگی موجود را در شکل موثر و پربازدهی همبسته سازد بدون آنکه استقلال و فعالیت جداگانه گروه ها و افراد خدشه دار شود.

به نظر من جبهه باید در بردارنده سه نوع عضو با وزن های متفاوت باشد. نخست شخصیت های اثرگذار و بزرگ هستند که حالت نمادین و آیکنیک دارند. آنها می توانند به صورت فردی عضو جبهه باشند. اما سطح دیگر که مهم است تشکل ها هستند که به نظرم باید استخوان بندی اصلی جبهه باشند. تعداد اعضا و سطح فعالیت می تواند معرف وزن آنها با رعایت سنجه های انصاف و کارامدی باشد. اما سطح مهم دیگر فعالان منفرد جمهوری خواه هستند که تعداد آنها زیاد است. به نظرم این افراد نه به صورت مستقیم بلکه در قالب شبکه های غیررسمی به جبهه متصل شوند. این شبکه ها حالت سازمانی سفت و سخت ندارند. همچنین تا حدی روابط در آنها افقی است و مناسبات نیز سفت و سخت نیست اما تاکید دیگر بر فرد نیست بلکه افراد شبکه حول هویت مشترک و بر فراز هویت های موجود در چارچوب تعریف دیدگاه ها و خواسته های جمهوری خواهانه و صورت بندی دقیق مفهومی آن منجسم می شوند.

شبکه های اجتماعی مجاری مانند گروه های تلگرامی ، توئیتری و اینستاگرام می توانند منابع مهمی بخصوص در بین نسل جوان برای جبهه جمهوری خواهی باشند. این شبکه ها لزوما نیاز ندارد که با هویت شناخته شده فعالیت کنند، بلکه استفاده از اسم مستعار و ارتباطات مناسب در شبکه های اجتماعی مجازی کافی است تا ظرفیت مهمی را شکل دهد بخصوص برای پیوستن نیروهای داخل کشور. بنابراین جبهه جمهوری خواهی در حالت مطلوب و شاید ایده آل خود به نظرم نیازدارد تا این سه سطح از نیرو را در خودی جای داده و قواعد مناسبی برای تعامل و فعالیت مشترک آنها تدوین کند.

سه- موانع شکل گیری این جبهه فراگیر چیست؟ تجارب تاکنونی تلاش برای همگرایی جمهوری خواهان را چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظرم هنوز زمان تشکیل جبهه جمهوری خواهی نرسیده است و در این خصوص باید انتظارات واقع بینانه داشت. بنابراین شاید اولین مانع ناهمزمانی باشد. فعلا نیاز هست تا در گروه های جمهوری خواه ابتدا آنهایی که اشتراکات بیشتری دارند فعالیت های مشترک شان را گسترش دهند، همچنین همکاری های موردی بین تشکل ها و فعالان جمهوری خواه شکل بگیرد تا اعتماد سازی لازم صورت گرفته و بعد از اینکه همکاری ها شاکله استواری پیدا کرد و مانایی آن تا حد زیادی مشخص شد، آنگاه به سمت تشکیل جبهه جمهوری خواهی حرکت کرد.

اما موانع بالقوه را در چند سطح می توان جستحو کرد. نخست عامل عینی است. جمهوری خواه سکولار دمکرات عملا زمینه فعالیت در سال های اخیر نداشته است. بخش مسلط فعالیت های تحول خواهانه در دو دهه گذشته رویکرد اصلاح طلبی داشته است، اگرچه یکی از اهداف آنها تقویت وجه جمهوریت نظام جمهوری اسلامی بوده اما در نهایت به دنبال تعدیل و اصلاح از درون جمهوری اسلامی بوده که در نهایت که به یک نوع مشروطه فقاهتی تبدیل شود و ولی فقیه چون شاه مشروطه بپذیرد که اختیاراتش یا نمادین است و یا مقید به قوانین دمکراتیک. نیروهای جمهوری خواه بعد از انقلاب توسط جمهوری اسلامی به شکلی سنگین سرکوب شده و اکثر آنها مجبور به خروج از کشور و زندگی در تبعید شدند. تنها در سال های اخیر است که امکان سامان دادن به پراتیک سیاسی در سویه راهبردی پیدا کرده اند. پیش از آن تنگناهای ساختاری و همچنین موازنه قوای اجازه نقش آفرینی قابل ملاحظه به جمهوری خواهان در جلو بردن راهکار سیاسی مستقل را نمی داد.

دیگر مانع مفهومی تعارضات در تعریف جمهوری خواهی است. نوع سیاست ورزی برخی از نیروهای جمهوری خواه به گونه ای است که حالت اسمی دارد ودر همسویی با اصلاح طلبان و یا مشروطه خواهان عرفی رنگ می بازد. جمهوری خواهی در شکل تشکیل ساختار سیاسی و حقوقی متمایز جایگاه معناداری در پراتیک سیاسی آنها ندارد. ازاینرو یکی از پیش نیاز های اصلی جبهه جمهوری خواهی سامان دهی هویتی جمهوری خواهی سکولار دمکرات و تبیین مرزهای روشن با دیگر جریان های سیاسی است. البته این خط کشی هویتی مانعی برای تعامل و یا همکاری های مقطعی با جریانات دیگر نمی شود.

آمادگی ذهنی در برخی از نیروهای برای اینکه جبهه جمهوری خواهی را فرامسلکی بدانند، نیز موانع قابل اعتنایی هستند. هنوز نگاه تنگ نظرانه وجود دارد وباید ظرفیت سازی صورت بگیرد تا این درک عملی ایجاد شود که لازمه تشکیل جبهه جمهوری خواهی در شکل موثر و واقعی خود نیازمند نگاه باز است تا همه گرایش های اقتصادی سوسیال و لیبرال را در خود جای دهد.

همچنین اگر مبنا پذیرش جدایی دین و دولت ونفی پارادایم دولت ایدئولوژیک باشد، از این منظر کثرت گرایی فرهنگی را باید پذیرفت تا نیروهای مذهبی و خداناباور بتوانند کنار هم برای تشکیل ساختار حکومتی جمهوری سکولار دمکرات فعالیت کنند.

در حوزه تنظیم مناسبات مرکز و پیرامون نیز باید انعطاف بوجود بیاید تا ضمن تاکید بر اصل حفظ یکپارپگی سرزمینی ایران، گرایش های مبتنی بر فدرالیزم، حقوق شهروندی و نفی مرکز محوری در اداره کشور را شامل شود. تحقق خواست های هر یک از گرایش های زیرمجموعه باید به دوران پسا گذار موکول شود.

البته هژمونی طلبی نیز چالش بزرگی است که رهیافت مشارکتی و تبیین قواعد برای رقابت سازنده و شرافت آمیز می تواند در برابر آن بازدارندگی ایجاد کند.

چهار- پیشنهاد شما برای عبور از این موانع (و اتحاد عمل و نه الزاما وحدت) جمهوری خواهان چیست؟

در بخش قبلی پیرامون راه حل ها هم توضیح دادم. در اینجا باز به اختصار تاکید می کنم که از تجربه اتحاد جمهوری خواهان باید درس گرفت و دنبال تشکیل یک ابرسازمان سیاسی نبود. همچنین نباید عجله کرد فعلا شرایط برای تشکیل جبهه جمهوری مساعد نیست. در این مقطع نزدیک شدن گروه هایی که وجوه مشترک بیشتر دارند وافزایش فعالیت های مشترک بین نیروهای جمهوری خواه سکولار دمکرات و تجمیع ظرفیت ها می تواند زمینه را مساعد سازد و کمک کند تا در آینده موانع بر طرف شوند. البته بحث های گفتمانی و سازمانی و گفتگوهای شفاهی و یا مکتوب نیز در این خصوص موثر است. به نظرم خود این کار نشریه میهن می تواند شروع خوبی باشد تا با استفاده از روش دلفی وجه مشترک نظرات مشخص شده و با تبادل نظر موثر چارچوب نظری و سازمانی جبهه جمهوری خواهی شکل خود را پیدا کند.

 پنج- اهداف، راهبرد، تاکتیک‌ها و شعار (یا شعارهای) این مرحله را چه می دانید؟

به نظر من اهداف کوتاه مدت در این مقطع باید ابتدا بر برند سازی سیاسی از جمهوری خواهی سکولار دمکرات استوار شود و تقویت وجه گفتمانی و سیاسی آن به عنوان یک ثقل سیاسی متمایز در عرصه سیاسی . در این راستا تبیین هر چه روشن تر رویکرد جمهوری خواهی سکولار دمکرات از اصلاح طلبی و مشروطه خواهی پادشاهی یک هدف مهم در این مرحله باید باشد.

در کنار آن آسیب شناسی رویکرد های گذشته و عواملی که باعث جدایی ها و ناکامی در فعالیت های مشترک شده است، می تواند موثر باشد. در سطح تاکتیک اهدافی چون خودداری از درگیری ها ، افزایش همکاری ها و همگرایی ها و تاکید بر وجوه مشترک نیروهای جمهوری خواه و گسترش افق نگاه برای بزرگ کردن و متنوع تر کردن صفوف نیروهای جمهوری خواه، بخصوص ایجاد ظرفیت برای پیوستن نسل جوان می تواند مورد توجه قرار بگیرد. در عین حال باید از اصرار بر جمع شدن همه یا جمع های بزرگ خودداری کرد. ممکن است کسانی در یک مجموعه نتوانند همکاری موثری داشته باشند اما با ساماندهی در داخل گروه های کوچک تر اما همسوتر می توانند با فعالیت های ائتلافی فعالیت مشترک ثمربخشی داشته باشند. در رویکرد مرحله ای که مد نظر من هست هدفگذاری همزمان برای مراحل تاممکن است هدف های مراحل بعدی باید بعد از طی شدن مراحل اولیه تعریف شوند.

شش- نحوه ارتباط و تعامل جمهوریخواهان با دیگر نیروها و رویکردها در داخل و خارج از کشور می بایست چگونه باشد؟

به نظر من نیاز هست تا سرمایه گذاری جدی انجام شود تا نیروهای جمهوری خواه در داخل کشور اعم از گروه ها وافراد منسجم و فعال شوند. البته با توجه به فضای سرکوب و ریسک بالا نمی توان انتظار بالایی از آنها داشت. اما برافراشته شدن پرچم جریان جمهوری خواهی سکولار دمکرات درداخل کشور اهمیت بالایی دارد.

همچنین در کنار نقش نیروهای خارج از کشور در گسترش گفتمانی و هویتی جمهوری خواهی، به نظرم باید بر رهبری سیاسی در داخل کشور تاکید شود. اما در تعامل با دیگر نیروهای دمکراسی خواه ، ضمن تاکید بر تمایزهای راهبردی ، می توان تعامل هایی داشت. جنبش سبز و نیروهایی که حول مهندس موسوی و حجت الاسلام کروبی و خانم رهنورد فعالیت می کنند، علی رغم تفاوت ها می توانند حول یک سری پروژه ها و یا سمت گیری های مشترک مخاطب قرار بگیرند.

در شرایط فعلی با نوع رویکرد رضا پهلوی امکان فعالیت مشترک با مشروطه خواهان پادشاهی دشوار است. اما در آینده با حفظ تمایزهای هویتی و ترسیم قواعد رقابت و کنار گذاشتن رهبری فردی رضا پهلوی می توان همکاری های مقطعی حول گذار به دمکراسی با آنها داشت.جنبش های اجتماعی داخل کشور چون دانشجویی، زنان، کارگران، معلمان و نیروهای مدنی و فرهنگی چون هنرمندان، نویسندگان و فعالان زیست محیطی متحدان راهبردی نیروهای جمهوری خواه سکولار دمکرات هستند که باید وزن ویژه ای در تعاملات به آنها داد.

به صورت کلی هر حرکتی که منجر به گشایش سیاسی در داخل کشور شود، به نظرم باید مورد استقبال جمهوری خواهان قرار بگیرد. به همان میزان هم دربرابر حرکات پیچیده و آشکاری که پارادایم توسعه آمرانه، دیکتاتوری مصلح، تسلیم و سازش با استبداد ، پوپولیسم و فریبکاری سیاسی، نزدیک بینی افراطی و انفعال را تبلیغ و ترویج می کنند باید به روشنگری و مقابله بدون لکنت روی آورد. رد رویکرد های رفورمیستی و سترون که نتیجه آن فرسایش توان تحول جامعه و گسترش ناامیدی و خشم است ورقابت با آنها در قالب دفاع از رویکردهای ساختار شکن دیگر وجه تنظیم رابطه با داخل را بازتاب می دهد.

 

اشتراک در شبکه های اجتماعی