اعتراض زهرا رهنورد به اعدام روحالله زم در حالی صورت گرفت که منادیان اسلام رحمانی در ایران سه دهه اخیر، یعنی اصلاحطلبان و روشنفکران دینی، ترجیح دادند از کنار این اعدام جنایتکارانه به سکوت بگذرند.
اگرچه پس از دستگیری روحالله زم، بسیاری حدس میزدند که جمهوری اسلامی او را اعدام خواهد کرد، ولی کسانی که توطئهاندیشانه بر این باور بودند که زم عامل جمهوری اسلامی است، معتقد بودند که او اعدام نخواهد شد. همچنین کسانی هم مختصرامیدی داشتند که روحالله زم به دلیل جایگاه سابق پدرش در نظام جمهوری اسلامی، از تیغ اعدام بگریزد. ولی با اعدام روحالله زم، توهمات گروه اول و امیدهای گروه دوم نقش بر آب شد.
موافقان اعدام زم، غالبا رسانهها و چهرههای اصولگرا بودند. روزنامه کیهان یک روز پس از اعدام زم، با انتشار گزارشی خبری، فهرست مطول اتهامات زم را ردیف کرد تا این نکته را القا کند که زم مستحق اعدام بود. کیهان اعدام زم را پیامی برای اروپاییها دانست و درباره "دستپاچگی اروپاییها" بابت این اعدام نوشت: «علت عمده این دستپاچگی این است که از نگاه آنها طی چند سال اخیر هزینه جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی در ایران بسیار پایین آمده بود و همچنین برخی متهمان، پس از تحمل چند سال حبس، در جریان مبادله آزاد میشدند. بنابراین، سرویسهای جاسوسی انگلیس و فرانسه و آلمان، به سوژههای خود اطمینان میدادند که خطری آنها را تهدید نمیکند و به نوعی مورد حمایت هستند. اما اعدام روحالله زم، قطع کردن زنجیره توهمی مذکور بود که نشان داد دوره جدیدی در برخورد با عناصر وطنفروش و خائن به امنیت ملی آغاز شده است؛ دورهای که به شناسایی و شکار مزدوران سرویسهای جاسوسی در داخل خاک ایران محدود نمیشود و ابعاد فرامرزی یافته است.
سردبیر کیهان همچنین از انتشار خبر اعدام زم در صفحه اول این روزنامه اجتناب کرد تا روحالله زم را فردی نه چندان مهم و اعدام وی را نیز امری کماهمیت جلوه دهد. روزنامه وطن امروز اما در صفحه اولش، اعدام روحالله زم را با تیتر "فیکنیوز رفت"، بازتاب داد.
عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه "جوان" نیز جزو کسانی بود که مخاطب تبریک محمدعلی زم بابت اعدام روحالله زم بودند. او در آخرین توئیتش درباره اعدام زم، شادمانه نوشت: «به عنوان فرد رسانهای عرض میکنم، همه کشورها، سازمانها، شخصیتها و رسانههای غربی برای زم عزا گرفتهاند. هجمه به ایران همزمان با قدیسسازی از وی شروع شده. دو برداشت: اول اینکه ایران عجب شاه مهرهای را در تور انداخته است. دوم اینکه اعتراف میکنم غربی ها هنر تبدیل گنجشک به قناری را دارند.»
مواضع اصولگرایان در قبال اعدام زم، کم و بیش شبیه واکنشهای کیهان و وطن امروز و مدیر مسئول روزنامه "جوان" بود. از آنها انتظاری جز این هم نمیرفت.
با این حال در بین برخی چهرههای فرهنگی جریان غربستیز ایران، کسانی هم به دلیل رابطه شخصی با محمدعلی زم، به گونه دیگری موضعگیری کردند. مثلا علی میرفتاح و یوسفعلی میرشکاک که هر دو سابقا در حوزه هنری تحت ریاست محمدعلی زم فعالیت میکردند، به گونه دیگری واکنش نشان دادند. میرفتاح که در دوران سردبیریاش در روزنامه اعتماد، خبر دستگیری زم را با شادی و رضایت بازتاب داده بود، این بار سعی کرد جبران مافات کند و با انتشار یادداشتی در اینستاگرامش، از شادی این و آن بابت اعدام روحالله زم انتقاد کرد. او البته به اعدام روحالله زم اعتراضی نکرد.
یوسفعلی میرشکاک هم، که در سال 88 درباره حمایتش از علی خامنهای در تلاطمهای پس از انتخابات، گفته بود که "ما با ولی بیعت کردهایم"، در مراسم ختم روحالله زم در بهشت زهرا شرکت کرد و با حضور بر سر مزار وی، همدردی خودش را با محمدعلی زم نشان داد. پیداست که گذشت زمان و نابسامانی وضعیت جمهوری اسلامی، استحکام بیعت افرادی نظیر میرشکاک با علی خامنهای را سست کرده است و آنها هر چقدر هم غربستیز باشند، درمییابند که دیگر بیش از این نمیتوانند ستمگری حکومت غربستیز جمهوری اسلامی را نادیده بگیرند و مواضعی یکسره خامنهایپسندانه اتخاذ کنند.
اما از دست راستیها که بگذریم، اقلیتی از اصلاحطلبان بدون اینکه اعدام زم را محکوم کنند، انتقاداتی نسبت به نحوه برخورد قوه قضاییه با روحالله زم و خانوادهاش داشتند. مثلا مصطفی تاجزاده در همان روز انتشار خبر اعدام روحالله زم، در توییتر نوشت: «آقای رئیسی! گزارش متاثرکننده پدر روحالله زم را که امروز اعدام شد، خواندید؟ هر انسان آزادهای از این همه پنهانکاری و فریب و دروغ در جریان بازجویی و بازپرسی و محاکمه یک متهم، حتی بعد از حکم اعدام وی خجالت میکشد، شما چطور؟»
تاجزاده دو روز بعد در توییتر به تبعات اعدام زم پرداخت: «اعدام روحالله زم برگزاری فوروم اقتصادی ایران و اروپا را، که بیش از ۳ هزار نفر برای مشارکت آنلاین در آن ثبتنام کرده بودند، بهتعویق انداخت! سخنرانی جوادظریف امروز بود!» قبلا برای شکست برجام به سفارت عربستان حمله کردند، اکنون با ابتکارهای جدید مانع لغو تحریمها میشوند.
اگرچه تاجزاده از حیث موضعگیری انتقادی در قبال اعدام زم، بسیار فراتر از دوستان اصلاحطلبش عمل کرد، ولی او ترجیح داد چیزی در محکومیت اصل واقعه ننویسد و اعدام زم را محکوم نکند. او در توییت اولش از فریبکاری مقامات قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی انتقاد کرد، در توییت دومش نیز تبعات اقتصادی منفی اعدام زم را به رخ مقامات نظام کشید.
اصلاحطلبانی نظیر سعید حجاریان، عباس عبدی، علیرضا علویتبار، حمیدرضا جلاییپور، عبدالله رمضانزاده و ... در قبال اعدام روحالله زم سکوت کردند و محمدعلی ابطحی نیز دو روز پس از اعدام، صرفا به محمدعلی زم تسلیت گفت.
محمد خاتمی هم سه روز پس از اعدام روحالله زم، چنین گفت: «در این شرایط مسؤولیت خطیری داریم تا نگذاریم بدخواهان کشور به اهداف خود برسند؛ بخصوص مسؤولین امر در قوای سهگانه، علیالخصوص قوای قضائیه و مقننه باید با درایت بیشتری در این امر کوشا باشند و از تصویب قوانین یا صدور و اجرای احکام قضایی که میتواند افق پیش رو را تیره و رنجی بر رنجهای ملت بیافزاید بپرهیزند. هیچکس بر حق قانونی قوا برای انجام وظایف ذاتی خود ایراد ندارد، اما مسأله این است که آیا تمام موازین قانونی برای انجام این وظایف رعایت میشود یا نه؟ مهمتر از آن، آیا مصالح عمومی و منافع ملی در این رابطه مدنظر بوده یا خیر؟ آیا گفتار، رفتار و منش و روش ما در جهت بهبود حال مردم است یا خلاف آن؟ که اگر اینچنین باشد، این امور توجیه عقلی، شرعی و قانونی ندارد!»
انتقاد ملایم و مبهم خاتمی از اعدام زم، هیچ یک از منتقدان جمهوری اسلامی را راضی نکرد و مطابق معمول، انتقاداتی را متوجه خود خاتمی کرد بابت محافظهکاری عمیقا نهادینه شده در ادبیات سیاسی این رجل سیاسی اصلاحطلب.
در مجموع نحوۀ مواجهۀ اصلاحطلبان با اعدام روحالله زم، چه اکثریت خاموش اصلاحطلبان چه اقلیتی که با زبانی الکن به انتقاد از اعدام زم پرداختند، آینه تمامنمای وضعیت اصلاحطلبی و اصلاحطلبان در ایران امروز بود. از نظر منتقدان، کسانی که حتی جرات نمیکنند یک روند قضایی سراسر غیر قانونی را با صراحت و شجاعت محکوم کنند، قطعا قادر به انجام هیچ اصلاح مهمی در نظام جمهوری اسلامی نخواهند بود.
اما واقعیت این است که سکوت اکثریت اصلاحطلبان در قبال اعدام زم، کاملا هم از سر ترس نبود. اصلاحطلبان روحالله زم را فردی برانداز میدانستند که آکسیون سیاسی-رسانهایاش کاملا برخلاف پروژه اصلاح نظام جمهوری اسلامی بود. آنها همچنین به این واقعیت هم بیاعتنا بودند که روحالله زم محصول شکست اصلاحات در نظام جمهوری اسلامی بوده است.
موضعگیری سرکوبطلبانۀ اصلاحطلبان در قبال وقایع دی ماه 1396، آشکارا نشان میدهد که آنها چندان هم نباید از سرکوب دائمی موثرترین چهرۀ رسانهای حوادث دی 96 ناراضی بوده باشند. حمایت اصلاحطلبان از سرکوب معترضان در دی 96، موضعی برآمده از علائق و منافع سیاسی آنها بود. اگر تلاشهای سیاسی فردی مثل روحالله زم به نتیجه میرسید و جمهوری اسلامی سرنگون میشد، اصلاحطلبان دیگر نمیتوانستند ضمن برخورداری از هزار و یک رانت در حاشیۀ ساختار قدرت، به فتح دولت و یا حتی تصرف کانون قدرت امیدوار باشند. در مجموع اصلاحطلبان در این نکته با اصولگرایان همداستان بودند که روحالله زم بختکی است که خواب هواداران بقای جمهوری اسلامی را آشفته میکند. بنابراین عدم تمایل آنان به محکوم کردن اعدام زم، عجیب نیست.
اما فراتر از اصلاحطلبان، اکثریت روشنفکران دینی هم از محکومیت اعدام زم اجتناب کردند. روشنفکری دینی به عنوان عقبه تئوریک جریان اصلاحطلبی، از دی ماه 96 به این سو نشان داده است که اگر بازوهای سیاسیاش در حاشیه تحولات سیاسی و اجتماعی جامعۀ ایران قرار داشته باشند (وضعیتی که عملا محقق شده)، بقای جمهوری اسلامی را به روی کار آمدن حکومتی که زایش و پیدایشاش محصول کنشگری و نقش محوری روشنفکران دینی و اصلاحطلبان حکومتی نباشد، ترجیح میدهد.
در بین روشنفکران یا نواندیشان دینی، محسن کدیور تنها کسی بود که قاطعانه اعدام زم را محکوم کرد. کدیور که برخلاف سایر روشنفکران و نواندیشان دینی تکلیفش را با جمهوری اسلامی روشن کرده و بیتذبذب از روی کار آمدن "حکومت سکولار دموکراتیک" دفاع میکند، در قبال اعدام زم هم موضعی "روشنفکرانه" اتخاذ کرد و از سکوت در قبال ظلم آشکاری که بر روحالله زم رفت، اجتناب کرد.
در توضیح سکوت اصلاحطلبان، نقش "رقابت رسانهای" را نیز در این میان نباید فراموش کرد. روزنامههای اصلاحطلبان با حذف آمدنیوز، اگرچه به اعتبارشان افزوده نشد ولی دست کم از این تحول خوشحال شدند که رقیبی بسیار نیرومند از میدان خارج شد. مدیران روزنامههای اصلاحطلب اگر در رقابت با شبکه خبری معتبری مثل بیبیسی قافیه را ببازند، باز میتوانند بیمشتری بودن خودشان را به نحوی نزد خودشان توجیه کنند، ولی شکست در جذب مخاطب در رقابت با آمدنیوزی که تازه از راه رسیده بود و ظرف مدتی کوتاه چند میلیون نفر را جذب کرده بود، دردی بود که تحملناپذیر نبود. به همین دلیل مدیران روزنامههای اصلاحطلب به آمدنیوز بیش از کیهان حساسیت منفی داشتند.
در شرایطی که اکثر اصلاحطلبان و روشنفکران دینی اعدام زم را نادیده گرفتند، زهرا رهنورد با قاطعیتی مثالزدنی اعدام روحالله زم را محکوم کرد.
زهرا رهنورد با انتشار بیانیهای از دل حصر، در مذمت ظلم جمهوری اسلامی به روحالله زم چنین نوشت: «به شما دولتمردانی که جوانکشی، سرکوب آدمها و انواع ظلمها و ستمها در مرامتان، امری پیشپا افتاده شده، و به خونریزی سیستماتیک تبدیل شده است، توصیه میکنم به بزنگاههای تاریخ نظر کنید و سرنوشت حکومتهایی را که با دیکتاتوری و استبداد با شهروندان رفتار کردهاند، ارزیابی کنید. روحالله زم روزنامهنگار افشاگر رانتها و فسادها را با افتخار از کشوری دیگر میدزدید و به بند و شکنجه میکشید، و دور از چشم مردم محاکمه و به اعدام محکوم میکنید، و تمام روزنههای اعتراضات تودههای عظیم مردم را میبندید تا با فراغ بال یک روزنامهنگار معترض را که شما را قبول ندارد به دار بکشید. درحالیکه مفسدین، رانتخواران و چپاولگران، دستافشان و پایکوبان در این ضیافت شوم ظلم و تبعیض و سرکوب، در داخل و خارج کشور سرگرم داد و ستد و غارت هستند، و یا در زندانهای کوتاهمدت با اطمینان از بخشش در انتظار آزادی به سر میبرند. آیا فراموش کردهاید که پیامبر (ص) فرمود حکومت با کفر میپاید و با ظلم نه.»
او پیامش را با ارجاع به پیامبر به پایان برد تا نشان دهد هنوز کسانی در داخل ایران و در بین روشنفکران دینی وجود دارند که در کنار دفاع نظری از اسلام رحمانی، عملا هم شجاعت اعتراض به ظلم را دارند. اعتراض شجاعانه زهرا رهنورد در شرایطی صورت گرفت که او در حصر قرار دارد وهمین چند وقت پیش نیز خبر ابتلایش به کرونا منتشر شده بود.
از قدیم گفتهاند دو صد گفته چون نیم کردار نیست. آن دسته از اصلاحطلبان و روشنفکران دینی که نسبت به اعدام روحالله زم سکوت کردند خوب است که به این سوال جواب دهند که آیا با اعدام فردی مثل زم موافقند؟ روحالله زم اخبار مفاسد مالی و نزاعهای پشت پرده نظام جمهوری اسلامی را فاش میکرد. اخباری که گاهی هم نادرست از آب درمیآمدند. اما آیا صرف نادرستی آن اخبار و یا صرف دفاع زم از ضرورت سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، مستوجب مجازات اعدام است؟
اگر پاسخ سوال فوق منفی است، که قاعدتا از نظر مدعیان اسلام رحمانی باید منفی باشد، پس چرا پس از انتشار کلی مقاله و ایراد صدها سخنرانی درباره چنین اسلامیتی، از بین معتقدان به اسلام رحمانی، فقط زنی محصور باید به اعدام ظالمانه روحالله زم اعتراض کند و انبوه مردان آزاد نباید سخنی در مذمت این اعدام بگویند؟ اینکه نقش سیاسی یا نحوه فعالیت رسانهای فردی مطلوب طبع مدافعان "اسلام رحمانی" نبوده، آیا دلیلی بر سکوت توام با جبن یا حتی رضایت آنها در قبال اعدام آن فرد تواند بود؟
وانگهی اگر ترس و عافیتطلبی را عذری موجه برای افراد مقیم ایران بدانیم، کسانی که در خارج از کشور به سر میبرند و بر طبل اسلام رحمانی میکوبند، چرا هیچ اعتراضی به رفتار داعشیمنشانۀ جمهوری اسلامی با روحالله زم نکردهاند؟
بیتردید سکوت در قبال اعدام روحالله زم، نمرۀ منفی دیگری بود که در کارنامۀ اصلاحطلبان قائل به روشنفکری دینی و اسلام رحمانی ثبت شد و همین نمرات منفی است که جمع قابل توجهی از مردم ایران را به این نتیجه رسانده است که ظهور مجدد یک رضاشاه مدافع سکولاریسمِ سرکوبگرانه، به سود ایران است.