پیشینهی ایده "حکومت اسلامی" را میتوان به قدمت عنوان رسمی "جمهوری" در نظام ایران دانست، با این وجود تا کنون هیچگاه تجلی آن به این وضوح از سوی حکومت بیتعارف اعلام نشده است.
تحولات اخیر و رفتار حکومت با مردم در ایران را به روشنی میتوان قدرتنمایی به منظور اعلام عمومی استبداد زیر عنوان "مطلقه" دانست.
این ایده پنهان که در طول تاریخ نظام خود مقدس خواندهی حکومت ایران زیر عنوانی قابل پذیرش در جامعهی جهانی پنهان و برقرار بوده، اکنون که باور بینالمللی به دلیل اصرار این نظام به کسب اعتبار و اعتنا از طریق هراسافکنی نیابتی و مستقیم یا تبدیل شدن به کانون شرارت منطقهای در پوشش کلیدواژههایی چون "تامین امنیت" و "عمق استراتژیک" از دست رفته، خود را ملزم به رعایت هیچ یک از عنوانهای پوششی نیز نمیبیند.
انزوای بینالمللی ایران، حاصل همین رویکردهای مطلقهی خود محور پندار در سیاست خارجی و عصر تعاملهای جهانی است؛ سیاستی که چهرهی ایران را به کاریکاتوری شبیه کرده که اندامی کوچک و سری کوچکتر و زبانی در عربده و چشمانی از کاسه در آمده برای ارعاب و تهدید دارد.
در تحلیل این تصویر، باید اندامهای هر روز لاغرتر از دیروز را میزان توسعه، محیط زیست، فرهنگ و آموزش، بهداشت، صنعت و تجارت و به طور کلی اقتصاد و هدر رفت منابع بر سر این سیاستهای تکبُعدی و در نتیجه از دست رفتن همان اندک پشتوانهی اجتماعی داخلی فرض گرفت.
سر نماد عقلانیت است که از ابتدا جز در حد تدبیرهای دکوراتیو و فریب اذهان عمومی وجود نداشته. و چشمها، به استناد همان تدبیرها با فروکاستن شعار "نه شرقی و نه غربی" رو به جهان و غرب دریده شدهاند، اما نیمنگاهی ملتمس به چین و روسیه داشتهاند. نگاهی که با اقبال عمومی همراه نیست و نومیدی از آن به استناد رفتار استعماری این دو موضع تمنای دیپلماتیک و اقتصادی در مناسبات جهانی، یکی دیگر از دلایل خشم ملی مردم ایران است.
بنابراین حکومت ایران در داخل نیز منزوی و تهی شده و با خشم مردمی و اجتماعی در حال انبساطی مواجه است. به تجربه حکومت اسلامی و مطلقهاندیشها، هر بار در عرصهی بینالمللی راه به جایی نبردهاند، بیش از پیش در داخل قدرتنمایی کردهاند. از این مسیر وسعت جغرافیایی خشم و تراکم زمانی آن از سال ۸۸ تا اکنون و اعتراضات خوزستان و انتشار آن به شهرهای دیگر، تنها به یک رویارویی ناگزیر میرسد: سرکوب در مقابل خشم.
رها کردن تظاهر به "جمهوریت" در انتخابات ریاست جمهوری و انتصابِ بیاعتنا به مشارکت مردم در نمایش، یکی از همان تدبیرها بود که با اذعان برخی تریبونها، از مقدمات لازم برای مواجهه با بروزهای پیدرپی خشم عمومی است که دیگر با هیچ شعار و وعدهای قابل کنترل به نظر نمیرسد.
سران هر سه قوه در همدلی با ولایت مطلقه، اهل اعمال گازانبری و اعدام و عقوبتاند. و نمایندگان حکومت در مجلس، دیگر مواد دیکتاتوری همچون محدودیت اینترنت را در قالب طرح صیانت از کاربران، آماده میکنند. به کسی نگویید؛ ما در وحدت نمادین با طالبان، ملتی را گروگان گرفتهایم و از تونل زمان به برهوت بیآب و نان و علف در صدر اسلام و از آن جا با خود از معبر جهنم باید به بهشت هدایت کنیم!
یادداشتهای منتشر شده لزوما بیان کننده نظرات جمهوری ایرانی نیستند