تشکیل جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۹۱ در بزرگترین منطقه قفقاز که در گذشته دور تاریخی مشهور به «اران و شیروان» بود، معادلات ژئوپلتیک و جغرافیا-اقتصاد در منطقه شمال غربی ایران را دگرگون کرد. از این مقطع به بعد که با فروپاشی شوروی همراه شد و دیگر انترناسیونالیسم بینالملل مبنای همگرایی نبود، ترکوطنی (پان ترکیسم) مورد توجه قرار گرفت و در ادامه مناسبات سه کشور ایران و آذربایجان و ترکیه را تحت الشعاع قرار داد. این تاثیرات در طول سه دهه گذشته ادامه یافته و در سالیان اخیر حتی گسترش هم یافتهاست.
ابتدا اقدامات دولت آذربایجان در تبیین هویت ملی خارج از واقعیتهای تاریخی با تاکید افراطی بر هویت قومی (آذری – ترکی)، تبین تاریخ با حذف پیوندهای عمیق با تمدن ایرانی و عدم اشاره به جدایی از قلمرو ایران بعد از قراردادهای گلستان و ترکمنچای) فضا را از تعامل سازنده و شرایط منطقی خارج ساخت. در ادامه قومیتگرایی یادشده در بستر اعمال جمهوریاسلامی چون “سیاستهای اشتباه اتخاذشده”، “راهبرد غربستیزی در سیاستخارجی”، “بیاعتنایی به پارادایم دولت-ملت و ترجیح امتگرایی اسلامی” و واقعیتهای حاکم بر تعاملات تجاری و اقتصادی زمینه را برای نزدیکی دو کشور ترکیه و آذربایجان هموار ساخت. در حال حاضر این دو کشور بر اساس هویت قومی (ترکی) اتحاد راهبردی دارند و بگونهای فضا را توصیف میکنند که گویی در همه سپهر تاریخی مردمان این دو منطقه با هم روابط نزدیکی داشته و هیچوقت تنش و درگیری بین آنها حاکم نبوده و مبنای مناسبات نیز عنصر هویت ترکی بودهاست!
در واکنش به این صورتبندی غلط تاریخی، جریان پان-ایرانیسم و قرائت تهاجمی از ناسیونالیسم بر بستر سیاست غلط اعمال شده از زمان رضاشاه تا کنون در سپهر حکمرانی ایران به نفی هویت ترکی در تاریخ ایران روی آوردهاست. در نتیجه در حال حاضر این تصور غالب شکل گرفتهاست که گویی هویت ترکی شکل واحد و یکسان داشته ودر همه اداور تاریخ همه ترکزبانان و یا کسانی که خود را ترک میدانند با هم نزاعی نداشته و صرف تعلق به زبان و فرهنگ ترکی باعث اتصال و وحدت سیاسی و هویتی میشده است!
ریشه این تاریخسازی و جعل واقعیتها به زمان «ترکهای جوان در امپراطوری عثمانی» بر میگردد که خود نتیجه رشد پارادایم ناسیونالیسم افراطی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در دنیا بود.
فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد باعث شد تا دیگر رقابت دو بلوک غرب و شرق تعیین کننده مناسبات امنیتی و ژئوپلتیک در مناطق مختلف جهان نبوده و بیثباتی ناشی از آن برطرف گردد. در این شرایط قابل پیشبینی بود که کشورهای جدید التاسیس بعد از فروپاشی شوروی به سراغ متحدان طبیعی قومی خود بروند. اما فقدان هویت ملی در ایران تحت حکومت جمهوریاسلامی ایران و میراث سیاسی دوران حکومت پهلوی، ایران را به دلیل فقدان هویت تعریف شده ترک ایرانی و پارادایم مسلط تقلیل ایران به زبان فارسی و نفی تنوع هویت قومی-فرهنگی آسیبپذیر ساخته بود تا میدان برای رقیب یعنی کشور ترکیه خالی شود. “تاریخ سازی جعلی” ، “نفی تنوع در میان ترکها” و ” انکار سابقه رقابتها و درگیریهای خونین بین جمعیتهای گوناگون ترک” از سوی حکومتهای ترکیه و آذربایجان باعث شد تا به تدریج وضعیت کنونی بوجود آید که این تصور برجسته شود که این همانی بین ترکها وجود دارد!
در ادامه سعی میشود به اختصار صورتبندی غلط یادشده به لحاظ تاریخی توضیح داده شود که ترک ایرانی با ترک ترکیه تفاوتهای قابل اعتنایی دارند و تاریخی از کشمکشهای خونین و سنگین بین آنها وجود دارد. البته بیان این سخن بدین معنا نیست که الان نباید رابطه خوب و دوستانه بین آنها برقرار شود، بلکه تاکید بر وجود تمایزها از منظری واقعبینانه است که توجه به آنها در ایجاد رقابت سازنده در قفقاز جنوبی بین ایران و ترکیه، حفظ روابط خوب بین دو ملت و ثبات منطقه مفید است.
ایدئولوژی ترکوطنی مانند همه پانقومها با جعل تاریخ به یکسانسازی سادهانگارانه رویمی آورد که گویی ترک بودن باعث انسجام و وحدت همه افرادی شده ومیشود که خود را ترک میخوانند. اما تاریخ نادرستی این ادعا را حداقل تا ابتدای قرن بیستم میلادی آشکار میسازد.
نخستین حکومتهای بزرگ ترک با تاسیس سلسلههای حکمرانی غزنویان، خوارزمشاهیان، سلجوقیان آغاز شد. البته پیش از آنها نیز ترکها حکومتهای محلی و یا کوچک تشکیل داده بودند. با استیلای مغول ها و در ادامه تیمور بر مناطق بزرگی از آسیا و کل آسیای صغیر و بخشی از اروپا ترکیب جدیدی از حکمرانی ترکها شکل گرفت. اما در آستانه تشکیل حکومت عثمانی که بعد از انقراض حکومت «سلجوقیان روم» رخ داد دو قدرت سیاسی ترکتبار دیگر در ایران حضور داشتند:« آققویونلوها» و«قراقویونلوها». همزمان با آنها حکومت تیموریان با رهبری ابوسعید تیموری نیز وجود داشت.
سهلگیری «تیمور لنگ گورکانی» بر عثمانیها و صرفنظر کردن از کشتن سلطان «بایزید اول» و اکتفا به زندانی کردن او این فرصت را عثمانیها داد تا بعد از مرگ «تیمور» و انحطاط سریع امپراطوری او حکومتشان را بازسازی کرده و از یک حکومت کوچک به امپراطوری چند قارهای ارتقاء بدهند. اما همه این حکومتهای ترک در آن دوره رقابت خونین و سنگینی داشتند و خود را صرفا به دلیل انتساب به ترک و یا ترکمن یکسان تلقی نمیکردند. عثمانیها بعد از فتح قسنططنیه و رشد قلمرو تحت حکومت ناگزیر از درگیری با حکومتهای ترک نشین در منطقه تاریخی ایران شدند. آنها از اساس نیز با بقایای باقی مانده از حکومت تیموریان نیز مشکل داشتند. سقوط حکومت قراقویونلوها توسط سلطان اوزون حسن باعث شد تا حکومت آققویونلوها بزرگ شده و در ارتباط با حکومتهای مسیحی وقت به سمت درگیری با عثمانیها حرکت کند. اوزون حسن در نبرد موسوم به «اوتلوقبئلی» در سال ۱۴۷۳ در حالی که به لحاط سلاح و تجهیزات به مراتب از ارتش «سلطان محمد فاتح» ضعیفتر بود در شرایط نزدیک شکست خورد.عامل اصلی شکست هم خلف وعده اروپای مسیحی به رهبری «جمهوری ونیز» در ارسال نیرو و تجهیزات پیشرفته نظامی به اردوی اوزون حسن بود. این شکست باعث شد تا ترکهای عثمانی آناتولی شرقی را تسخیر کنند و زوال امارت آققویونلوها آغاز شود. ظهور شاه اسماعیل صفوی ترکتبار و تاسیس مجدد کشور ایران دور جدید و پیوستهای از نبرد بین حکومتهای ایران و عثمانی را شکل داد که تا اواسط حکومت قاجارها ادامه یافت.
تاسیس حکومت صفوی که به پایان دادن به حکومت «آققویونلوها» در اکثر مناطق متعلق به محدوده تاریخی ایران و «شروانشاهان» در قفقاز منجر شد، یک امپراطوری بزرگ و چندقومیتی با مذهب رسمی شیعه اثنیعشری و در تقابل با ادعای خلافت اسلامی- سنی عثمانی تشکیل داد. این اتفاق رویداد بزرگی در سپهر تاریخی بود.
صفویان هم ترک بودند؛ اما ترک بودن در جدال آنها با عثمانیها نقشتعیینکنندهای نداشت. معیار رقابت در آن دوره قدرت سیاسی و مذهب بود که دو نیروی ترک را در مقابل هم قرار داده بود. قدرت سوم وقت یعنی گورکانیان هند نیز ترکتبار بود اما آنها بر اساس مصلحت سیاسی با دو قدرت ترکتبار مجاور ارتباط داشتند. حکومت عثمانی نیز به هویت ترکی توجهی نداشت. آنها در قرون اولیه حکمرانی خودشان را «رومی» توصیف کرده و مدعی جانشینی قیصرهای روم شرقی بودند. هویت اصلی عثمانی “مذهبی” بود و در عین حال به انتساب خود به رومیها نیز افتخار میکردند. شاهان آن خود را در هیات هیات خلیفه – قیصر تصور میکردند. آنها با ایران تقابل نداشتند و حداقل به اساطیر و زبان ایرانی در دوره سلاطین اولیه احترام زیادی میگذاشتند. زبان فارسی یکی از زبانهای رایج در دربار عثمانی بود. البته آنها بیشتر به اروپا نظر داشتند. از این زاویه غلط نیست اگر گفته شود تفاوت بین بنیامیه و بنیعباس از لحاظ الگو قرار دادن حکمرانی به شیوه حکومت روم باستان و یا پادشاهی ساسانیان در رقابت بین عثمانیها و صفویه به عنوان دو نیروی وقت مدعی زعامت جهان اسلام بازسازی شد. عثمانیها بر اساس برخی از روایتهای تاریخی در ابتدا نگاه مثبتی به هویت ترک نداشته و از اینکه “”ترک خوانده شوند، خرسند نبودند. گرایش به هویت ترکی و برجسته ساختن آن به دوره متاخر در حکومت عثمانی ارتباط دارد.
قدرت گرفتن صفویان باعث تغییراتی در ترکیب قومیتی و مذهبی قفقاز وآسیای صغیر شد. شاه اسماعیل صفوی که مذهب سنی آبا و اجدادی خود را به شیعه تغییر داد باعث شد تا گروههای مختلف قزلباش که ترک بودند و عمدتا در آناتولی زندگی میکردند شیعه شده و در تقابل با حکومت عثمانی قرار بگیرند. از سوی دیگر شکست حکومت شروانشاهان باعث شد تا سلطان تهماسب و شاه عباس اول تغییرات جمعیتی در قفقاز ایجاد کنند. حضور گسترده ترکها در منطقه مشهور به آران برای این دوره است که با انتقال جمعیتی از بالا همراه بود.
“رقابت بر سر منابع قدرت”، “اهمیت شهر تبریز که از کانونهای تجاری مهمزمانه بود”، “جایگاه ققفاز در ارتباط اقتصادی و تجاری بین خاورمیانه و اروپا با بینالنهرین وماوراء قفقاز” و “تقابل مذهبی” باعث شد تا رویارویی بین حکومت صفویه و عثمانی اجتناب ناپذیر شود. از این مقطع به بعد در ادامه گذشته رویارویی سنگین وخونینی بین دو کشور در مناطق ترک نشین شمال غربی کنونی ایران و قفقاز شکل گرفت. غارت و خشونت گسترده عثمانیها بعد از تسخیر شهرهای ایران امر مستندی در تاریخ ایران است. آنها در آناتولی نیز قساوتهای شدیدی انجام دادند. کشمکش و درگیری بین ایران و عثمانی تا پایان حکومت صفویان ادامه یافت. یکی از مناطق مهم حوزه رقابت قفقاز و ماوراء قفقاز بود. اجداد و نسلهای قبلی مردمانی که اکنون در کشور آذربایجان زندگی میکنند در این جنگ ها حضور داشته و عمدتا بخشی از نیروی نظامی ایران بودند.
حکومت افشاریه بعد از صفوی نیز ترک تبار بود و تقابل با عثمانی به دلیل دست اندازی به بخشهایی از خاک ایران ادامه یافت. تاسیس حکومت ترکتبار قاجار نیز آتش کشمکش بین دو حکومت را خاموش نکرد. آخرین جنگ بین حکومت ایران و عثمانی در دوره سلطنت فتحعلی شاه با پیروزی ایران رخ داد. سرانجام در دوره سلطنت محمد شاه قاجار پیمان صلح و ترک مخاصه «ارزروم» بین دو کشور امضا شده و با تعریف دقیق نقاط مرزی به درگیریهای نظامی پایان دادند. آن توافق تا کنون برقرار بوده است که البته تاکید «آتاتورک» بر عدم تعقیب ترکوطنی در خارج از مرزهای ترکیه در حفظآن نقش مهمی داشته است.
البته دستاندازی حکومت عثمانی و بدرفتاری با مردم ترک ساکن در ایران و آذربایجان کنونی تا جنگ جهانی اول ادامه پیدا کرد. نیروهای ترکوطن (پان ترکیست) بعد از سقوط امپراطوری عثمانی در سال ۱۹۱۸ برای مدتی آذربایجان ایران و روسیه را اشغال کردند. برخورد بد با ساکنان و اذیت و آزار آنها سابقه منفی و تلخی از مداخلهگرایی ترکهای ترکیه به یادگار گذاشت.
بنابراین بحث نزدیکی و همسانپنداری صرفا بر اساس هویت ترکی پدیده جدیدی است و ریشه در گذشته ندارد. ترکهای ایران و آذربایجان به لحاظ تاریخی اشتراکات و مشابهت به مراتب بیشتری با هم دارند و فهرست بلند بالایی از تقابلهای سنگین وخونین با ترکهای ترکیه در دوران حکومت عثمانیها دارند. تسلط ترکها در کشور آذربایجان کنونی ارتباط مستقیمی با تصمیم پادشاهان اولیه سلسله صفویه و بازسازی کشور و حکومت ایران بعد از اسلام توسط شاه اسماعیل صفوی و تقابل با حکومت عثمانی دارد. معلوم نیست اگر آن اتفاق تاریخساز نیفتاده بود الان ترکها (آذریها) میتوانستند مدعی بالادستی در منطقه اران و شروان شوند. علاوه بر این سابقه درگیریها و تمایزات تاریخی، شکاف شیعه – سنی نیز نقش مهمی در غیریت سازی دارد. این شکاف فقط دارای عنصر مذهبی نیست بلکه در گذر زمان ابعاد هویتی فراتری یافتهاست و حتی در سامان سیاسی سکولاریسم نیز مانعی برای همسانی کامل است.
شهروندان ترک ایرانی با ترک آذربایجان نیز سابقه افتراق دو قرنی دارند که آنها را در مسیر متفاوتی قرار داده است. ترکهای آذربایجان تحت تاثیر هویت و نظام تربیتی روسی – اروپایی بوده و برای چند دهه تحت نظام سیاسی کمونیسم زندگی کردند. از این زاویه تفاوتهایی با ترک ایرانی دارند.
همچنین ترکها برای چند دهه در کانون درگیری بین دو قطب قدرت جهانی در دوره جنگ سرد بودند. ترکهای ایران و ترکیه در بلوک غرب قرار داشتند و ترکهای آذربایجان بخشی از بلوک شرق. این عامل دریچه دیگری بر درک شباهتها واختلافات موجود بین ترکهایی که در سه کشور ایران، ترکیه و آذربایجان زندگی میکنند، میگشاید.
در این مطلب کوشش شد تا نادرستی انگاره “خودبسندگی اتنیک ترک برای ایجاد هویت همسان” و “ملتسازی” از چشمانداز تاریخی و جامعهشناسی سیاسی تبیین شود. تفاوت ترک ایرانی با ترک ترکیه قابل نادیده گرفتن نیست. همچنین با ترک آذربایجان که البته در سطح کمتری است.
تبین هویت ترک ایرانی با ترسیم تمایزها و تفاوتها راهکاری سودمند برای منافع ملی ایران، صلح در قفقاز جنوبی، تحکیم روابط خوب ایران و ترکیه، رقابت سازنده اقتصادی بین ایران و ترکیه در قفقاز و بهبود شرایط زیست ترکهای ایرانی دارد. موانع این راهکار عواملی چون “پان ترکیسم”، “باستان گرایی ایدئولوژیک و ناسیونالیسم تهاجمی در ایران” ، ” گفتمان بنیادگرایی اسلامی جمهوری اسلامی و بی اعتنایی به مناسبات دولت- ملت”، “ایران زدایی علیافها در آذربایجان” و “سیاست نوعثمانیگری دولت اردوغان” هستند.