تابستان که میشود، مشکلات جنسی در جمهوری اسلامی عود میکند. دیگر کار از دست گشت ارشاد در میرود. ستادها و قرارگاهها و آتشبهاختیاران پا به عرصه میگذارند مبادا مانتوی نازک دختران و زنان، غدد جنسی هواداران جمهوری اسلامی را متورم سازد و از فرط شهوت فراموش کنند که در چه منجلابهای دیگری غوطهورند.
۲۱ تیر ماه، طبق روال معمول، کاسبان عفاف به حساب بودجه عمومی کشور مانورهای تبلیغاتی دیگری برگزار کردند تا هم پولی به جیب بزنند و هم طبق معمول با رفع تکلیف به وظیفه دینی و شرعی خویش عمل کرده باشند در راستای صیانت از عفاف و حجاب! از سوی دیگر بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی نیز با گرایشهای مختلف در فراخوانی از مخالفان حجاب اجباری خواستند تا با کشف حجاب خویش به این مانور تبلیغاتی واکنش نشان دهند؛ کنش و واکنشی که سیاست را در متن و حقوق زنان را در حاشیه آن قرار داده است.
حجاب نزدیک به یک قرن است که در کشور ما سیاسی شده است. از آن روزی که رضا شاه خواست با زور چادر از سر برخی زنان بردارد تا روزی که خمینی با زور آن را بر سر برخی زنان دیگر کرد؛ ۹۰ و اندی سال است که میگذرد. خواسته آمرانهای که به یک دو قطبی کاذب مزمن را ایجاد کرد و هنوز جامعه ما از آن رنج میبرد.
پیش از وقوع انقلاب اسلامی در ایران حجاب تبدیل به ابزار سیاسی برای مبارزه با شاه شده بود. بسیاری از زنان تحصیلکرده و دانشگاهرفته در آن دوران حجاب را به عنوان یک هویت برای مبارزه سیاسی با حکومت پهلوی انتخاب کردند. پس از انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی نیز مسئله حجاب کارکرد سیاسی خویش را حفظ کرد. در واقع تاسیس یک حکومت اسلامی مراد نظر آیتالله خمینی با فرهنگ به قول او «طاغوتی» امکانپذیر نبود. خمینی میخواست زنان حجاب کنند تا یک حکومت اسلامی در ایران شکل گیرد. از این رو حجاب دوباره پوششی شد برای ایجاد یک نظم سیاسی جدید و هویتی برای حکومت اسلامی.
اکنون مدتهاست که با کمرنگ شدن حجاب در عرصه عمومی ایران، نظم سیاسی حاصل از انقلاب نیز همچون جمهوری اسلامی رو به افول گذاشته است. از زمانی که جمهوری اسلامی کوشید تا جلوی بدحجابی را بگیرد، روند کشف حجاب مدنی در ایران آغاز شده و امروز کار پلیس نظام از مقابله با بدحجابی به مقابله با بیحجابی کشیده است. از سوی دیگر هر چه از کارآمدی جمهوری اسلامی کاسته میشود، روند اعتراض به حجاب اجباری نیز افزایش مییابد. این مسئله امروز نگرانی مقامات عالیرتبه نظام را به دنبال داشته است؛ مقاماتی که بارها اعتراف کردهاند که وضعیت حجاب در کشور به قول آنها به سمت بیحجابی مطلق میرود و ابزارهای انتظامی نیز دیگر جوابگوی آن نیست.
برخی تحلیلها و نوشتهها که بعضا از سوی چهره های نزدیک به نظام و یا طیف محافظهکار اصلاحطلبان ارائه میشود نیز نشان از آن دارد که مسئله عمق بیشتری دارد و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی نگران موج بزرگی از کشف حجاب هستند که دیگر ابزارهایی چون گشت ارشاد و قرارگاه حجاب مانع آن نیست.
از جمل یادداشت محمدرضا جلایی پور ، توسط رسانه امنیتی بولتن نیوز نیز بازنشر شده، یکی از مواردی است که نشان می دهد پوسته حجاب اجباری در جامعه به نازکترین سطح آن رسیده است و با خراشی میتواند هر لحظه پاره شود. جلاییپور در فرضی خوشبینانه کوشیده است تا واقعیت حجاب را با تحقیر مخالفان خویش گره زند تا شاید با دغدغه کمتری بتواند رای خویش را انشا کند.
مهمترین نکته در یادداشت جلاییپورِ پسر اشاره او به «نظرسنجیهای معتبری» است که درباره حجاب اجباری در جامعه صورت گرفته است. وی اشارهای به مجریان این نظرسنجیها نکرده اما طبق این نظرسنجیها اکثریت شهروندان ایران اگرچه مخالف حجاب اجباری هستند اما حداقل دو-سومشان نوعی از حجاب را اختیار میکنند! بماند که این نوع آمار و آدرسدهی به نظرسنجیهای معتبر! هیچ شأنیت و اعتباری ندارد و آدم را یاد نظرسنجیهایی میاندازد که همتی را به دور دوم انتخابات ریاستجمهوری میکشاند، اما مبنای استدلالی عجیب و مهم برای جلاییپور شده است که با این استدلال میشود تمام حرکتهای اعتراضی را نفی کرد؛ همان کاری که سالهاست حکومت جمهوری اسلامی با آمار و ارقام و پایگاه مشروعیت خود میکند.
سخن دیگر جلاییپور این است که روند تحلیل حجاب اجباری روندی غیر سیاسی است و این موضوع برای جمهوری اسلامی نگرانکنندهتر است.
این سخن درست است که ضعف جمهوری اسلامی مقابله با پدیدههایی است که ریشه اجتماعی دارند. این نظام تا کنون نشان داده که برای حل مسائل سیاسی همواره ابزاری در آستین دارد، اما اگر کشف حجاب به مسئله اجتماعی تبدیل شود؛ جمهوری اسلامی همچون دیگر پدیدههای اجتماعی چون تورم، فقر، اعتیاد دیگر توان جمع کردن آن را نخواهد داشت.
اما واقعیت این است که مسئله حجاب در شرایط فعلی جمهوری اسلامی هم سیاسی و هم اجتماعی است. بعید است کسی همپوشانی نسبتا کامل مخالفان جمهوری اسلامی با مخالفان حجاب اجباری را انکار کند. یعنی میشود گفت قریب به اتفاق کسانی که مخالف جمهوری اسلامی هستند، مخالف حجاب اجباریاند و بالعکس. همین نکته نشان میدهد که پدیده حجاب و مخالفت با حجاب در ایران نه تنها امری اجتماعی بلکه بهتمامی سیاسی شده است. یعنی اگرچه فردی که حجاب بر سر نمیکند الزاما قصد فعالیت سیاسی ندارد اما چون در حال شکستن قانون جمهوری اسلامی است، در حال اعتراض مدنی است و کدام اعتراض است که سیاسی نباشد؟ مگر اینکه دامنهی سیاست را چنان سلیقهای و محدود کنیم که همان رویکرد جمهوری اسلامی به سیاست حادث شود و از آن معنایی جز فریبکاری و ماکیاولیسم باقی نماند.
افزون بر اینها، بر خلاف نظر محمدرضا جلایی پور، گزارشهای میدانی از فراخوان اخیر مخالفان حجاب اجباری نشان داد که تعداد زیادی از زنان و دختران به شکل فردی و گروهی کشف حجاب کرده و حتی در اماکن مذهبی و فضایی که ستاد امر به معروف در حال برگزاری مانور تبلیغاتی بود، بدون حجاب راه میرفتند. در دوره انقلاب نیز مخالفان شاه یک شبه چادر و روسری بر سر نکردند اما در روزهای منتهی به انقلاب غالب زنان کف خیابان حجاب داشتند.
از سوی دیگر پیوند زدن مخالفان حجاب اجباری به پهلویگرایان نیز خطای بزرگ دیگری است که برخی تحلیلگران اصلاح طلب از جمله جلاییپور به آن دچار شده اند (این طیف از اصلاحطلبانِ محافظهکار در قیاسی مشابه میتوانند «خمینیگرا»خوانده شوند که همان نقشی را برای حسن خمینی قائلاند که پهلویگراها برای رضا پهلوی). البته نگاه اصلاحطلبان به حجاب اجباری دست کمی از نگاه آنان به سایر مسائل کشور ندارد. مخالفت ظاهری با مسئله حجاب اجباری اما انفعال در زمینه تامین آزادی پوشش زنان و سایر حقوق آنان. جلاییپور این واقعیت را به خوبی با ادبیات خویش بیان کرده است:«همهٔ مخالفان اجبار حجاب آمادهٔ پرداخت هزینهٔ جدی برای اختیاریشدن حجاب هم نیستند و اکثرشان ترجیح میدهند بدون هزینهٔ سنگین و به تعبیر آصف بیات در نوعی پیشروی آرامِ کمهزینه برای اختیاریشدن حجاب تلاش کنند».
در تمام اعتراضات، مخصوصا در آغاز ، افرادی که جرأت و شجاعت بیشتری دارند پا میگذارند و خطشکن میشوند. در هیچ حرکتی بنا نیست که همهی بدنهی عادی و مردمان معمولی زندگی را تعطیل کرده و به زندان بروند. این نوع پرداخت به مسئله از سوی فردی که تحصیلاتی هم مرتبط با جامعهشناسی دارد و در کمپینهای متعددی فعالیت داشته فقط نشان میدهد که رقابت میان «پهلوی» و «خمینی» چشم را بر منطق و دانش تیره و تار کرده است. بعید است که جلایی پور نداند که چندین فعال حقوق زنان به خاطر مبارزه با حجاب اجباری هزینههای سنگین پرداختهاند در حالی که هیچ یک نیز با پهلویگرایان نسبتی ندارند. نسرین ستوده، فرهاد میثمی و رضا خندان به خاطر دفاع از حقوق زنانی که به خاطر اعتراض به حجاب اجباری دستگیر شده بودند به سالها زندان محکوم شدند. نرگس محمدی از دیگر فعالان حقوق زنان و حقوق بشر است که هنوز هم دارد برای دفاع از حق پوشش زنان هزینه پرداخت میکند. عالیه مطلبزاده از دیگر مخالفان حجاب اجباری است که هنوز در زندان بسر می برد و نمونههای دیگر.
اصلاحطلبانِ محافظهکار (حکومتی) به جای ترس از براندازان و مخالفان جمهوری اسلامی باید راه خویش را بروند و نشان دهند که اگر مخالف حجاب اجباری هستند چه تلاشی میکنند تا حجاب در ایران دیگر اجباری نباشد. اصلاحطلب باید درک کند که هر پروژهای هزینه دارد و بدون پرداخت هزینه هیچ پروژهای به سرانجام نمیرسد. اگر آنان پروژهای برای مخالفت با حجاب اجباری دارند بهتر است صراحت با مردم در میان گذارند و هزینه آن را معلوم کنند و اگر ندارند بهتر است بدون شرمندگی در کنار حکومت بایستند یا به تماشا بنشینند و معترضان و فعالان را خلع سلاح نکنند؛ یار شاطر اگر نیستند، بار خاطر نباشند
منبع: سایت زیتون