درباره ناسیونالیسم و فدرالیسم
«قومگرایان» و «ایرانشهریها»، در یک فرض ناسیونالیستی با هم اشتراک نظر دارند: «هر ملتی بایستی یک دولت باشد.» قومگرایان تلاش میکنند، اثبات نمایند که ایران از چندین ملت تشکیل شدهاست و در نتیجه، هر ملتی حق دارد درباره جدایی/ماندن در پیکره کشور تصمیمگیری کند. ایرانشهریهای نیز در مخالفت با قومگرایان معتقدند که ایران کشوری با یک ملت واحد است و بایستی در قالب یک دولت، متحد باقی بماند. آنها برای اثبات این نکته، کثرت موجود در اجتماع ایرانی را منکر میشوند تا تائیدی بر این ایده باشد که: هر ملتی یک دولت است.
همچنین، قومگرایان و ایرانشهریها، فدرالیسم را برابر با رژیم سیاسی مبتنی بر مرزهای قومی میبینند. قومگرایان، فدرالیسم را برای احیای حقوق اقوام و ایرانشهریها آن را ابزاری برای تکهتکه کردن کشور در قالب مرزهای قومی تعبیر میکنند. هر دو جریان با وجود مقاصد متضاد، نوعی فرض ناسیونالیستی را بازتولید مینمایند که دولت تنها بر بنیاد یک ملت به مثابه اجتماع همگون شکل میگیرد.
برخلاف این دو رویکرد، اجتماع سیاسی، نه جامعهای از افراد همگون و نه اجتماعی قومی است، بلکه، مجموعهای از شهروندان با علائق و خاستگاههای متفاوت اجتماعیست. در چنین اجتماعی، افراد نه به مثابه عضو یک گروه قومی بلکه چونان شهروندان آزاد از حقوق برابر برخوردارند و در زیست سیاسی مشارکت میکنند. به تعبیر ارسطو در کتاب «سیاست»، نظم سیاسی بر بنیاد کثرت تاسیس میگردد. افلاطون نیز در رساله «مرد سیاسی»، سیاست را نوعی بافندگی تعریف میکند: بافتن عناصر متفاوت درهم همچون تار و پود، و تبدیل آنها به پدیداری همبسته همانند پارچه؛ تنوع و ضرورت هماهنگی میان اجزاء متعارض است که سیاست و جامعه سیاسی را ممکن میسازد، نه همگونی و وحدت اولیه.
فدرالیسم یا عدم تمرکز سیاسی نیز نه تدبیری صرفاً قومگرایانه، بلکه راهکاری برای بهرهمندی از دو ویژگی اجتماعهای سیاسی بزرگ و کوچک است: بزرگی دولت برای تامین امنیت و استقلال، و کوچکی دولت (عدم تمرکز) برای حفاظت از آزادی شهروندان در سامان دادن به زندگی روزمره خود. ایده عدم تمرکز دولت، شامل طیفهای متنوعی از گزینههاست که در میان تمرکز کامل و عدم تمرکز قرار دارد. بنابراین، در سامان دادن به رابطه مرکز و پیرامون در دولت مدرن، تنها گزینه تمرکز کامل یا عدم تمرکز نیست، بلکه برحسب طبیعت کشور میتوان سناریوهای مختلفی را طراحی کرد.
سناریوی مطلوب برای جامعه ایران وضعیتی است که بتوان منافع تمرکز کارکردهای سیاسی و امنیتی را در مقابل عدم تمرکز کارکردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی محقق ساخت. در عین حال، به ایجاد نهادهای محلی «شبه دولت» که مکانی برای واگرایی سیاسی است، منجر نگردد. عدم تمرکز تنها به معنای ایجاد حکومتگری محلی نیست، بلکه می توان با کاهش تدریجی مداخله دولت در حوزههای مختلف، سازماندهی بسیاری از امور را به تشکلهای صنفی و مدنی، و بازار سپرد، بدون آنکه نیازی به تاسیس نهادهای موازی یا همان شبه دولت در مناطق مختلف باشد.
بطور مثال، در چنین سیستمی، نظام آموزش مبتنی بر بازار «نیمه انحصاری» است. از یک سو، سیستم آموزش و پرورش رسمی بر بستر زبان فارسی به ایجاد ظرفیت همکاری و تعامل میان اعضای اجتماع سیاسی متمرکز است، از سوی دیگر، امکان آموزش و آشناسازی دانشآموزان را با سرمایههای فرهنگی و معنوی هر منطقه فراهم میسازد. در عین حال، موسسات خصوصی و غیرانتفاعی میتوانند، خدمات آموزش زبان مادری به متقاضیان ارائه کنند؛ در سطح دانشگاهی میتوان دانشگاههای دو زبانه (فارسی و بین المللی) و دانشگاههای بینالمللی (تک زبانه) در کنار دانشگاههای ملی (زبان فارسی) تاسیس کرد. همچنین، در کنار پول ملی که تبادلات اقتصادی را درسطح کشور ممکن میسازد، استفاده از سایر پولهای معتبر بینالمللی یا رمزارزها در مبادلات اقتصادی مجاز است تا مانع از ایجاد وضعیت انحصاری و سوءاستفاده دولت از انحصار چاپ پول گردد.
منبع: کانال نویسنده
اشتراک در شبکه های اجتماعی