اهم اخبار
news-details

هویت ملی، جنبش زن زندگی آزادی و چالشی که نیروهای سیاسی با آن مواجه هستند.


 

 

سخن گفتن به زبانی متفاوت از زبان رسمی کشور در ایران (فارسی) کافی است تا تو از کودکی متوجه شوی که تو دیگریی هستی در مقایسه با فارس زبانان  اما این دیگری بودن همچنان ادامه خواهد داشت وقتی توبه عنوان ترک زبان درمثلا شهر تبریز با لهجه ای دیگر از لهجه مرکز سخن بگویی.  تقلیل تعریف اقلیت و اکثریت یا خودی و دیگری به زبان و نژاد ساده ترین و در دسترس ترین تعاریف هویتی هستند که بشر امروزی میتواند به آن دستیازد، خصوصا گروههای ناسیونالیستی افراطی از این ساده سازی هویتی نهایت استفاده را میکنند. اما مرز بین خود و دیگری با دین و باورها، نوع تحصیلات، علایق، تاریخ مشترک ، طبقه اقتصادی و... هم میتوانند تعریف شوند.

 

نکته مهم اینجاست که چه این دیگری بودن به زبان و قومیت و نژاد خلاصه شود، چه به سایر موارد هیچ مرکز نشینی (اکثریتی) نمیتواند حس و حال و چالشهای در اقلیت یا درحاشیه بودن را درک کند وبه تبع آن نمیتواند بدون تبادل نظربا این اقلیتها راه حلی برای یکی کردن این هویتهای جدا افتاده از هم ارایه دهد.

به زعم نگارنده علت همه شمولی ، ماندگار شدن و غیر قابل برگشت بودن جنبش زن، زندگی آزادی به ماهیت اعتراضی این جنبش از سوی زنان و تمام باشندگان ایران برمیگردد که بودنشان ، نیازهاشان به عبارتی بهتر هویتشان آنطور که هست نه تنها از سوی حاکمیت ج.ا. نادیده انگاشته شده بلکه مورد تحقیر قرار گرفته است. و تا این انکار و تحقیر پابرجاست مبارزه برای کنار زدن اش هم پا برجا خواهد ماند. به عبارت ساده تر چالش اصلی، کسب  مجدد هویت انکار شده و باز گرداندن احترام مخدوش شده باشندگان ایران به آنهاست.

 

از دید فرانچیسکا فوکویاما در کتاب " هویت : تقاضای احترام و سیاست خشم" که در واکنش به پدیدار شدن داعش ، ترامپیسم و ظهور راستگرای افراطی در اروپا نوشته شده است،  مساله هویت چالش روز افزون سیاست دنیای مدرن عنوان میشود وهم از اینرو هست که به باور او سیاست هویت طلبی به طور روز افزونی بر قدرت گفتمانی خود در سیاست مدرن میا فزاید. 

 

 به ادعای او علت مطرح شدن سیاست هویتی پاسخی هست به افول فرمهای سنتی  تعاریف هویت اجتماعی که انسانها خود را تاکنون در ذیل آنها تعریف میکردند مانند طبقه و دین، و همچنین واکنشی هست به پدیده فردگرایی و جهانی شدن در دنیای مدرن.

 

از همین رو هست که انسان ایرانی از پس دهه ها تلاش برای باز تعریف هویت خود در تکاپوبرای رستن از تلاشهای قبلی، یعنی تعریف تحمیلی هویت از بالا  به پایین و ارایه خوانش خود هست و اینبار از پایین به بالا.

 

یکی از این تلاشهای ناموفق ،  هویت سازی متاخری هست که وجهی دینی دارد و سعی میکند مسلمانان و ایرانیان خصوصا شیعیان را تحت عنوان امت اسلامی به رسمیت بشناسد و بقیه مولفه های فرهنگی اقوام و گروها و اتنیکها را نا دیده می انگارد و غیر متدینن هم در این خوانش اصولا محلی از اعراب ندارند.

دیگری ناسیونالیسم ایرانی هست که بر پایه هژمونی فارس برساخته شده است، ناسیونالیسمی که تلاش کرده و میکند تمام اعیاد و مراسم  باستانی را از منظر اساطیر و روایت های پارسی بازگو کند و در انتها با نام ایرانی نهادن بر آن گمان میکند بر وظیفه به رسمیت شناختن سایر باشندگان ایران به عنوان ایرانی عمل کرده است این اندیشه  تا آنجا پیش میرود که موسیقی موقامی یا سنتی فارس را موسیقی سنتی ایرانی مینامد. 

 

فوکویاما معتقد هست که نیاز به رسمیت داشتن و محترم بودن از نیازهای اساسی بشر میباشند . به رسمیت شناختن هویت تاییدی هست بربه رسمیت شناختن این نیازها. همچنین او اشاره دارد که هویت طلبی میتواند منبع بروز درگیری و خشونت شود، به ویژه وقتی گروههای هویتی مختلف احساس کنند که هویت آنها از سوی گروهای دیگر مورد تهدید است و یا تضادی بین هویتهای موجود باشد.

 

بر همین اساس هست که فوکویاما دو نوع از هویت را مطرح میکند:

- تیموس

- ماگالوتیمیا

 

تیموس نوعی از هویت یا هویت طلبی هست که تمایل به شناخته شدن، رسمیت یافتن و احترام دارد

 

ماگالوتیمیا نوعی از هویت یا هویت طلبی هست که تمایل به برتری جویی و تسلط بر سایر هویت ها دارد

 

فوکویاماعنوان میکند که ماگالوتیمیا میتواند نیروی مخرب باشد، به ویژه وقتی که با احساس قربانی شدن و خشم ممزوج شده باشد.

 

به زعم نگارنده گروهای سیاسی ایرانی که هنوز دل در گرو مرکز گرایی دارند و از موضع بالا میخواهند مساله هویت در ایران را نه حل که زیر لفاظی هایی به آینده ای نا معلوم موکول کنند و همچنان در نهان و آشکار بر تعریف ناسیونالیسم فارسی به جای ایرانی تاکید دارند  ویا کسانی که گمان میبرند در فردای گذر از جمهوری اسلامی صرفا به طور مکانیکی وبا تصویب قوانینی کارا هویتهای چندپاره در ایران  بهم خواهند چسبید و ضامن یکپارچگی سرزمین یا بقول خودشان تمامیت ارضی خواهد شد با آتشی بازی میکنند که اگر یکبار شعله ور شود خاموش کردنش از دست هیچ مصلحی برنخواهد امد.

 

اما این هویت ایرانی چیست یا چه میتواند باشد؟

همانگونه که شعار زن ، زندگی آزدی شعاری شدهمه شمول که اکثریت ایرانیان توانستند خود را در زیر این شعار بازتعریف و به رسمیت شناخته شده بدانند تعریف ناسیونالیسم ایرانی هم باید تعریفی باشد که بتواند ویژگیهای هویتی همه باشندگان ایران زمین را دربر بگیرد (مخرج مشترکی از همه هویتهای ایرانی(. برخلاف هم وطنانی که گمان میکنند بین ترک و فارس و عرب  هیچ اشتراک فرهنگی و هویتی نیست نویسنده این یادداشت بر این باور هست که تشابه فرهنگی و آمیختگی فرهنگی و هویتی بین باشندگان ایران زمین تا حدی هست که گاه کشیدن مرز بین آنها نا ممکن میشود و تبلور این در هم آمیختگی در ادبیات و موسیقی این سرزمین قابل رصد میباشد.

 

لذا بر نخبگان سیاسی و علمی این مرز و بوم هست که به جای ساده سازی مساله همت کنند بر باز تعریف ناسیونالیسم ایرانی همه گیر. وگرنه تمرکز گرایی همان اندازه مخرب خواهد بود که فدرالیسیمی که ملات هویتی همه شمول برای آن در دسترس نیست. 

بهترین نمونه برای قرن اخیر تلاش سیاستمداران اروپایی در خصوص  تبیین مفهوم ناسیونالیسم اروپایی هست که اصرار بر ارزشهای اروپایی دارد، ارزشهایی که قرار هست در برگیرنده همه شهروندان اروپا باشد و مقدم بر ناسیونالیسم مبنی بر کشور خاص.

پنجم آپریل بیست وسه

 

 

اشتراک در شبکه های اجتماعی