جمهوری اسلامی سیاست خارجی ستیزهجویانه خود را در سال گذشته نیز ادامه داد که مبتنی بر اصولی چون "زیست در بحران"، "غربستیزی نهادینه شده"، "حاکمیت ملاحظات ایدئولوژیک" و "گسترش بنیادگرایی اسلامی شیعهمحور در منطقه و دنیا" است.
تقابل با آمریکا و اسرائیل از یک سو و دخالتهای سیاسی و تحرکات ایذایی در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن، افغانستان و برخی کشورهای آفریقایی و تداوم همکاری نظامی و سیاسی با روسیه در جنگ اوکراین کماکان میهن ما ایران را در انزوا در مناسبات جهانی و نگاه منفی در افکار عمومی کشورهای همسایه و منطقه قرار داده است.
در سال گذشته محدودیتهای سیاست خارجی اتکا به شرق و تنشآفرینی در منطقه و دنیا مشخص شد. این عامل همراه با وقوع جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» باعث شد تا مکث در رویکرد تهاجمی پیش بیاید و نظام به سمت مصالحه با عربستان سعودی و امارات متحده عربی و تنشزدایی موردی و مقطعی با آمریکا اقدام کند. از همان ابتدا معلوم بود که افزایش نفوذ منطقهای نظام و قدرتنمایی از دریای مدیترانه تا بابالمندب در یمن نمیتواند پایدار شده و امر مقطعی است که پیامدهای ماندگار خطرناکی دارد. نظام که زمانی با قدر قدرتی ادعا میکرد که «ایران چهار پایتخت دارد» و کانون ثبات در منطقه است امروزه کماکان با چالش حفاظت از تأسیسات نظامی و هستهای خود مواجه است.
سیاست توسعه بنیادگرایی اسلامی شیعه محور جمهوری اسلامی که بر پایه تشدید اختلافات قومی و مذهبی و به قیمت ریخته شدن خون صدها هزار انسان در منطقه و صرف میلیاردها دلار از بودجه و ثروت ملی ایران دنبال شده، اکنون در تنگنا قرار داشته وبا اعتراضات گسترده خیابانی در ایران و عراق و لبنان دستوپنجه نرم میکند. اکنون معادلات میدانی در داخل کشورهای لبنان، سوریه، عراق به نفع جمهوری اسلامی نیست و اتکا به نیروهای نظامی همسو و پولپاشی تضمینی برای حفظ موقعیت کنونی نیست.
نظام با ادامه سیاست آمریکاستیزی و تقابل با ناتو به پیمانهای «شانگهای» و «بریکس» پیوست و در تصویری متوهمانه میپندارد که با حضور در آنها میتواند از زیر بار فشار تحریمهای آمریکا و فشار اروپا خارج شده و یا توازنی برقرار کند. حمایت تلویحی چین و روسیه از ادعای امارات بر سر جزایر سهگانه حباب توهم این نگرش را ترکاند و نشان داد که در عرصه واقعیتهای دنیا افزایش اتکا به چین و روسیه نمیتواند اهداف مورد نظر نظام را محقق کند و تهدیدات علیه منافع ملی را برطرف کند. تن سپردن به قراردادها و تفاهمنامههای مغایر با شئون ملی با روسیه و چین، برای جلب حمایت سیاسی و اقتصادی آنها در عمل نتیجهای نداشته و هیچیک از تعهدات روسیه و چین در سرمایهگذاری در ایران اجرا نشده است.
دو دولت چین و روسیه همچنان در رویارویی با غرب از کارت ایران استفاده کرده و از حکومت امتیاز گرفتند. همچنین در رقابتهای منطقهای جهتگیری حمایتی از ایران انجام ندادهاند.
ناامنی در مرزهای شرقی کشور و تنش با دولت افغانستان و افزایش مهاجرت غیرقانونی اتباع افغان به ایران ادامه دارد. روابط ایران و افغانستان بر خلاف خوشبینی اولیه جمهوری اسلامی از قدرت گرفتن طالبان از شرایط عادی فاصله گرفته و با توجه به چند مورد درگیری مرزی در سال گذشته هر آینه امکان برخوردهای نظامی و درگیریهای امنیتی وجود دارد.
در سال گذشته تنش با کشور آذربایجان در حدی گسترش یافت که منجر به تعطیلی سفارت این کشور در تهران شد. به موازات افزایش نزدیکی آذربایجان و ترکیه و تلاش برای هژمونی در منطقه قفقاز جنوبی مشکلاتی را برای منافع ژئوپلتیک و ژئواکونومیک ایران در این منطقه ایجاد کرده است. اگرچه سطح تنش به طور نسبی کاهش پیدا کرده است اما هنوز تضمینی برای بالاگرفتن دوباره آن وجود ندارد.
در حوزهای دیگر ارتقای سطح تنش با اسرائیل از طریق اصرار بر ایجاد مراکز نظامی در سوریه و در نزدیکی مرز با اسرائیل و سوق دادن حزبالله لبنان، جهاد اسلامی و حماس به تشدید تنش با اسرائیل و بهویژه حمایت از عملیات «طوفان الاقصی» حماس در مناطق جنوبی اسرائیل زیرساختها و امنیت کشور و مردم را با تهدیدات فزایندهای روبرو کرده است.
نقاط اوج این تقابل نقش فعال جمهوری اسلامی در انجام حملات هماهنگ در سوریه، لبنان و فلسطین علیه اهدافی در اسرائیل در تابستان ۱۴۰۲ و مشارکت در عملیات نظامی و تروریستی «طوفان الاقصی» با هدف ایجاد اخلال در نزدیکی کشورهای عربی و اسرائیل بود. در حال حاضر درگیری بین ایران و اسرائیل به نقطهجوش نزدیک شده است.
همبستگی جمهوریخواهان ایران، بازنگری بنیادی در سیاست بحرانساز بینالمللی و منطقهای جمهوری اسلامی را در گرو گذار از ساختار قدرت حاکم میداند اما در کوتاهمدت و تا زمانی که گذار انقلابی در ایران به وقوع بپیوندد، اقدامات زیر را لازمه پایهریزی سیاست خارجی جدید بر اساس منافع و امنیت ملی ایران ارزیابی میکند: