رقابت اصلی انتخابات یازدهمین دوره مجلس بیرون از صندوق های رای و بر سر دوگانه شرکت و امتناع از رای جریان داشت. این انتخابات به نوعی وزن کشی بین حکومت و هر دو جناح آن با نیروهای سیاسی خواهان تغییرات ساختاری و مردم ناراضی از شرایط بود. این ویژگی آنقدر پررنگ بود که خامنه ای در روزهای پایانی تبلیغات انتخاباتی به این وضعیت دوگانه واکنش نشان داد و اعلام کرد که مردم " کار شان را بلد هستند " و به صورت گسترده در انتخابات شرکت می کنند! او انتخابات را آبروی نظام نیز بشمار آورد و سعی کرد هم پایگاه اجتماعی نظام را بسیج کند و هم اقشار مستقل و منتقد را هم با مانور دادن بر روی ایران و حساسیت نسبت به تهدیدهای خارجی ترغیب کند. اما نتیجه کار برای نظام شالوده شکن و شکست سنگینی بود. اگر نتایج سرشماری سال 1395 و آمار فوتی ها از سوی مرکز آمار مبنا واقع شود، جمعیت دارای شرایط رای در انتخابات 98 در حدود 5/58 میلیون نفر بود. حال اگرعدد رسمی کل رای های ماخوذه اعلام شده توسط رحمانی فضلی مقدم (وزیر کشور) پذیرفته شود، نرخ مشارکت رسمی می شود 42 درصد که کمترین میزان شرکت در انتخابات های بعد از انقلاب بهمن 57 است. این رقم 19 درصد کمتر از نرخ مشارکت در انتخابات دوره قبل مجلس و 9 درصد کمتر از پایین ترین حد شرکت در انتخابات های مجلس شورای اسلامی است.
البته تقریبا با ضریب اطمینان بالا می توان گفت این رقم نادرست است و حاصل مهندسی و مصلحت اندیشی مسئولان نظام اعم از نهاد ولایت فقیه و دولت روحانی است. میزان نرخ مشارکت واقعی آنقدر پایین بوده که باعث شده نظام حتی با استفاده از روش های ضریب زدن و یا روی نمودار بردن را برای افزایش غیرطبیعی رای ها باور ناپذیر ارزیابی کرده و ناگزیر به "43 درصد" رضایت دهد.
وزیر کشور در ساعت 12 ظهر روز انتخابات، میزان کل رای های ماخوذه را 7.5 میلیون نفر اعلام کرد. رئیس ستاد انتخابات کشور بالاترین تخمینش را در ساعت 3 بعد از ظهر 11 میلیون اعلام کرد. یعنی بر اساس گزارش رسمی در حد فاصل زمانی 12 تا 5/3 بعد از ظهر که تقریبا برابر مدت زمان رای گیری در ساعت 8 صبح تا12 ظهر بود، رقمی نزدیک به نصف رای های 4 ساعت اول به صندوق ها واریز شده بود. از آنجاییکه رای گیری در همه حوزه ها تمدید نشد و الگوی رفتاری رای دهندگان در انتخابات های پر شور قبلی نشانگر حضور نسبی کمتر در نیمه دوم زمانی روز رای گیری است، اضافه شدن 13.5 میلیون رای در 9 ساعت با توجه به روند کاهشی یادشده تقریبا غیر ممکن است.
همچنین خبرگزاری فارس در ساعت 6 بعد از ظهر عدد 24 میلیون را تخمین زد! در حالی که انتخابات 6 ساعت دیگر ادامه یافت! این اتفاق سند قابل اتکایی است که مسئولان نظام تصمیم گرفته بودند تا عدد کل رای ها را بدون توجه به واقعیت صندوق های رای حول و حوش 24 میلیون اعلام کنند! به نظر می رسد نظام غافلگیر شده و در نتیجه فضای مدیریت اعلام نتایج رای ها را با بی نظمی و ضعف های آشکاری مواجه شده و اوضاع آشفتگی و پر خطایی پیدا کند. عامل اصلی این وضعیت خطای محاسبه خامنه ای بود که در ادامه تصمیمات اشتباه قبلی دچار اعتماد به نفس کاذب شده و هزینه های سنگینی را بر نظام تحمیل کرد.
تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد که میزان رای های واقعی ماخوذه حداکثر می تواند 17 میلیون باشد که نرخ واقعی مشارکت در انتخابات را 29 درصد می کند. برخی از گزارش های غیر رسمی نیز تایید کننده این عدد است.
اما اگر نرخ رسمی پذیرفته شود بر اساس صحبت های خامنه ای به معنای فقدان آبروی نظام است. محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری در روز انتخابات در وزارت کشور حاضر شد و اعلام کرد که رای دادن به منزله بیعت با نظام جمهوری اسلامی است. این صحبت در کنار موضع گیری های علنی و رسمی خامنه ای و حسن روحانی نشان می دهد که انتخابات 98 به شکل عینی و قطعی عدم مقبولیت ومشروعیت نظام را آشکار ساخته است. در واقع در چارچوب گفتمان مذهبی، اکثریت مردم با نظام بیعت نکرده اند و ادامه حکمرانی آنها وجاهت شرعی ندارد.
در سایز و اندازه انتخابات در ایران عدد زیر 50 درصد برای انتخابات نشان دهنده بی اعتباری نظام سیاسی است. باید توجه داشت که جمهوری اسلامی یک نظام خوکامه است که اکثر بخش های جامعه به صورت مستقیم و غیر مستقیم تحت کنترل دولت هستند و مردم احساس امنیت نمی کنند که پذیرای مخاطرات مشروعیت ستانی از حکومت بشوند. اما علی رغم این مخاطرات اکثریت جامعه امتناع از رای را برگزید.
خامنه ای در واکنشی فرافکنانه با انکار واقعیت و ندیدن رای ندادن اکثریت جامعه اعلام پیروزی کرد! تا نشان دهد تا چه میزان در پیله توهمات اسیر است. او باز سعی کرد دشمن را عامل روی گردانی مردم نشان دهد و تلویحا از نیروهای ولایی گله کرد که به اندازه لازم تلاش نکرده اند. اما او خود را به تغافل و تجاهل می زند؛ امکانات تبلیغاتی حکومت بسیار بیشتر از مخالفان بود. کشورهای خارجی سمت گیری در خصوص انتخابات نداشتند. بستر اصلی قهر مردم با صندوق های رای تشخیص فردی و منطق زندگی روزمره آنها بود که احساس کردند شرکت در انتخابات تاثیری نه در سرنوشت کشور دارد و نه زندگی فردی آنها را دستخوش تفاوت معنادار و ماندگار می کند. حتی شرکت بالا در انتخابات های سال های 94 و 96 نتوانست جلوی بدترشدن اوضاع را بگیرد. در این چارچوب دعوت گروه های سیاسی اپوزیسیون و مدافع تغییرات ساختاری مورد استقبال واقع شد تا عدم شرکت در انتخابات به عملی معنادار و کنشی تبدیل شود.
از منظر سیاست خارجی نیز خود مسئولان نظام انتخابات را به رویارویی با دولت آمریکا تبدیل کردند. آنها به گونه ای مدل کردند که مردم برای پاسخگویی به سیاست تهاجمی دولت آمریکا در انتخابات به صورت گسترده شرکت می کنند و پاسخ آنها را می دهند. حسن روحانی و جواد ظریف در این خصوص مانور بسیار دادند. خامنه ای حتی به کشورهای "دوست" اطمینان داد که نگران نباشند و نظام از بحران مشروعیت عبور می کند. اما مردم همانطور که توصیف کرد کار خودشان را کردند و نشان دادند در رویارویی خارجی جانب نظام را نمی گیرند و دلیلی بر ملاحظه این تضاد در سیاست ورزی داخلی خود نمی بینند. بدینترتیب نظام در برابر فشار خارجی آسیب پذیر تر شد و این کار محصول محاسبات غلط و مدل سازی اشتباه خودشان بود. ایرادات مردم به نبود ساختار انتخاباتی واقعی است که در چارچوب موازین انتخابات آزاد و منصفانه بروندادش در تعیین سیاست ها موثر باشد.
خامنه ای به نحوی در مورد انتخابات مجلس یازدهم بعد از معلوم شدن نتایج صحبت کرد که گویی در مورد کشور دیگری سخن می گوید!، او بازنده اصلی این انتخابات بود که در ادامه خطای محاسبه های قبلی فکر می کرد می تواند مردم را پای صندوق های رای بکشاند. وی با حمله به دشمن و گله از کم کاری نیروهای ولایی کوشید تا آبروی رفته نظام را بپوشاند که در واقع عذر بدتر از گناه است و موقعیت او را بیش از گذشته در بین نیروهای جامعه هدف متزلزل ساخته و توانایی وی در تشخیص صحیح را زیر سئوال می برد.