شروع به کار مجلس یازدهم و پیشبینی حضور رئیس جمهور اصولگرا در ساختمان خیابان پاستور در سال ۱۴۰۰ و اختلافاتی که در درون اصلاح طلبان بوجود آمده باعث شده عدهای طرح بازسازی اصلاحات را پیشنهاد کنند.
این عده که عمدتا به جناح چپ و رادیکال اصلاحطلبان تعلق دارند در تحولات داخلی این جریان در دهه ۹۰ هجری شمسی به حاشیه رانده شدند. حالا آنها فضا را برای تقویت خود در درون جبهه اصلاحات و دور کردن آن از محافظه کاری و تضعیف رویکرد دولت محور مساعد دیدهاند. اظهارات اخیر سعید حجاریان، غلامرضا جواد کاشی و علیرضا علویتبار در این خصوص روشنگر است.
اما جدا از انگیزهها و اهداف این افراد حرکت آنها بختی برای موفقیت در درون و بیرون جبهه اصلاحات ندارد. علت اولیه، همراهی آنها با جریان مسلط و میانه اصلاح طلبان به رهبری سید محمد خاتمی در دهه اخیر در تمامی بزنگاههای سیاسی است.
آنها تا کنون پذیرفته اند اصلاحات به قول حجاریان در چارچوب بین العباسین (عباس عبدی و عباس دوزدوزانی دو نماد رادیکال و محافظه کار اصلاحات در دهه 70) حرکت کند. در این پارادایم اصلاحات قابلیت عبور از دولت-محوری و رویکرد تلفیقی (از بالا با پایین و از پایین به بالا به صورت توامان) را ندارد.
مشکل دیگر نوع نگاه به رهبری خاتمی است. افراد یادشده و عقبه اجتماعی آنها اهل عبور از خاتمی و یا به چالش طلبیدن هژمونی او نبوده و نیستند. خاتمی دهه هفتاد و هشتاد تا حدودی با نگاه تحول خواهانه آنها هماهنگ بود اما خاتمی دهه ۹۰ در نقطه مقابل آنها قرار دارد. پاکسازی اصلاحات از عناصر منفعت طلب و واداده با رهبری خاتمی ممکن نیست.
تا وقتی خاتمی رهبر مطلق العنان و تعیین کننده اصلی نهادهای تصمیمگیری اصلاحات است امثال محمدرضا عارف و کارگزاران سازندگی قابل حذف و یا حاشیه نشین شدن در اصلاحات نیستند.
دیگر مانع این افراد حضور چهرههایی چون بهزاد نبوی است که در سالیان اخیر محافظهکاریش تشدید شده و با اتخاذ مواضع آوانگارد از سوی اصلاحطلبان که منجر به فاصله گیری و تنش با نهاد ولایت فقیه میشود، مقاومت میکند.
اما تنگنای اصلی که این افراد و دیگر مدافعان اصلاحطلبی و یا کسانی که هنوز به وجود ظرفیت هایی در قانون اساسی دلخوش هستند، نادیده می گیرند، سترونی رفورم (اصلاحطلبی) در ساختار قدرت حقوقی و حقیقی جمهوری اسلامی است.
انسداد ساختاری در کنار تصمیم خامنهای در ایستادگی در برابر تغییرات و سرکوب خونین و گسترده اعتراضات و منسجمتر کردن نظام با میدان داری جناح بازها، اصلاحات را با امتناع ساختاری مواجه ساختهاست.
بنابراین اگر هدف واقعا گذار به دمکراسی و توسعه سیاسی ولو در رویکردی مرحلهای است، عبور از اصلاحطلبی به اصلاحات ساختاری، اصلاح انقلابی و گذار انقلابی آرام اجتناب ناپذیر است وگرنه حاصل کار جز گره بر باد زدن نخواهد بود.