اول؛ روی زمین. اینجا به هر گروهی نگاه میکنید، صدای فغان و اعتراضش بلند است. کارگران، کشاورزان، معلمان، بازنشستگان، خانواده زندانیان، دانشجویان، هنرمندان، زنان، کنشگران سیاسی و مدنی هر یک به شکلی پرچم نارضایتی افراشتهاند. تحلیل محتوای معمولی جریان جاری در فضای مجازی نشان میدهد حاکمیت با گفتن هر جمله از پشت تریبونهای رسمیاش بر میزان نارضایتی و شکاف میان خود و جامعه میافزاید. شهروندان و ساکنان نقاط محروم دور از مرکز که دسترسی چندانی به توییتر یا منابع مشابه ندارند، صدایشان را از طریق ارسال ویدیو به هممیهنان میرسانند؛ مانند تمنای دادخواهی مادر نوید افکاری و صدها نمونه مشابه. بازتاب خواستهها و گلایههای بهجان آمدگان گرفتار در محرومیتهای گوناگون مادی و معنوی از زاهدانِ بیآب گرفته تا کولبران کردستان و کارگران ماهشهر و رویا باختگان نیشکر هفتتپه در پلتفرمهای مجازی نمود دارد.
دوم؛ بر فراز آسمان. تازه وقتی از زمین اوج میگیرید، نظام حاکم با شلیک موشک به هواپیما هستیتان را تهدید میکند. دیکتاتوری مستقر حالا علاوه بر از کف دادن مشروعیت نزد نخبگان دانشگاهی، بین طبقه کارگر و نیروی کار نخبه نیز جایگاهی ندارد؛ امری که در وقایع آبانماه نود و هشت به خوبی متبلور شد. حکومت مستضعفان، حالا بعد از مستضعفسازی اکثریتی طی چهار دهه گذشته، تاب شنیدن صدای اعتراض ولینعمت ندارد.
در چنین وضعیتی، صداوسیمای جمهوری اسلامی به راستی آینه تمامنما و بازتاب دهنده «صدا» و «سیما»ی سیستم سیاسی است که علاوه بر حذف طیف گسترده سلایق موجود، همه چیز را به سود منافع یک گروه کمشمار تمامیتخواه بسیج کرده است. جریان حذفی که با حضور صادق قطبزاده در راس رادیو تلویزیون ایران از فردای انقلاب به کار افتاد، این روزها به تلاش غیرقانونی نهاد زیر نظر بیت رهبر برای احاطه تام بر تولیدات خارج از کنترلش، مانند شبکه نمایش خانگی رسیده است. اصراری دیوانهوار بر بیتدبیری و تعمیقِ نارضایتی.
امروزه با گسترش امکانات انتشار محتوای تصویری و خروج نسبی چرخه تولید از انحصار صداوسیما، رقابت بین حلقه محدود و تنگ خودیهای باقیمانده گرد این نهاد سیاسی-امنیتی افزایش یافته؛ بویژه که شبکه نمایش خانگی در زمینه سریالسازی و تولید برنامههای سرگرمی،گوی سبقت از صدا و سیما ربوده و مخاطبان زیادی را متوجه خود کرده است.
تهیهکنندگان، کارگردانان و هنرمندانی که دیگر نمیتوانستند با قواعد تنگنظرانه عده محدود در سازمان کنار بیایند به انتشار محتوا از طریق فضای مجازی روی آوردهاند. در مقابل، صدا و سیما در تلاش است با اتکا به نظر شورای نگهبان ذیل اصول ۴۴ و ۱۷۵ قانون اساسی، اعطای مجوز در این بخش را هم به دست بیاورد تا با همین ترفند رقیب تازه را نیز «حذف» کند. جالب آنکه آبشخور شریان مالی و مدیریتی در پسِ پلتفرمهای تخصصی انتشار محتوای اینترنتی («فیلیمو»، «نماوا» و...) هم اصولا در ید حلقه نزدیکان به حاکمیت و نهادهای امنیتی است و مافیای قدرت مجوز راهاندازی سامانههای نوین را جز اطرافیان و نزدیکان خودش (آقازادگان جوان) در اختیار هیچ جریان دیگری نمیگذارد. جنگ بین دو طیف قدیم و جدید از اینجا آغاز میشود؛ گام دومیها (به تعبیر رهبر ایران) و پدرانشان که چندین دهه بر سر سفره انقلاب جا خوش کردهاند.
جدال السابقون با قدرتطلبان نورس
جدیترین قدرتنمایی جریان آقازادگان دهه شصتیِ داعیهدار ریاست، وقتی اتفاق افتاد که علی فروغی – متولد 1367، داماد باجناق غلامعلی حداد عادل – تصمیم گرفت یکی از پرمخاطبترین برنامههای ورزشی تولیدی تاریخ جمهوری اسلامی را از آنتن شبکه سه سیما حذف کند. تصمیمی که از سوی عدهای به قدرتنمایی جدی جریان راست رادیکال در مسیر تسخیر تمام پستهای مدیریتی صدا و سیما تعبیر شد.
پیش از این نیز طیف جوانان وابسته به سپاه پاسداران با راهاندازی شبکههای «نسیم» و «افق» جریان تخریب سنگر قدیمیها یا السابقون سازمان را آغاز کرده بودند؛ اما با شکست هر دوشبکه در جذب دنبالکنندگان پیگیر برنامههای شبکههای فارسی زبان خارج از کشور، همچنین تعطیلیِ برنامههایی مانند «ثریا» و »جهانآرا» به دستور ریاست سازمان جنگ بالا گرفت. اتفاقی که به دنبال اظهارنظرهای جنجالی کارشناسان و برنامهسازان شبکه «افق» نزدیک به نیروهای «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» و جریان سیاسی موسوم به «جبهه پایداری نیروهای انقلاب» منسوب به حلقه احمدینژاد و مجتبی خامنهای، علیه دولت حسن روحانی رخ داد.
در همین راستا، مهدی خانعلیزاده (عضو تشکیلات عمار)، تهیهکننده و مجری برنامه «عصرانه» شبکه افق با اشاره به توقف پخش زنده برنامه «جهانآرا» در توییتی مینویسد: «تعطیلی جهان آرا با فشار دولت و شخص حسامالدین آشنا یک پیام ویژه هم برای اهالی رسانه دارد: کار را به دست جوانان انقلابیِ کاربلد و غیررانتی بدهید، کمترین روزنه را تبدیل به خارِ چشم و استخوانِ گلوی ضدانقلاب میکنند.» آشِ انسداد مدیریت و جدال قدرت در صداوسیمای جمهوری اسلامی حالا به قدری شور شده که خانعلیزاده جوان، یک چهره قدیمی امنیتی - اطلاعاتی دوران ریاست قربانعلی دری نجفآبادی و از چهرههای مشکوک در جریان قتلهای زنجیرهای را «ضد انقلاب» خطاب میکند.
به این ترتیب، سازمانی که تا چندی پیش فقط در مقام ارگان حمله به مخالفان داخلی و خارجی نظام حاکم و پروندهسازی برای قلع و قمع آنها شناخته میشد، این روزها تصویری متفاوت مخابره میکند. چنانکه وحید یامینپور (متولد ۱۳۵۹)، مجری سابق سازمان و از چهرههای نزدیک به جریان «پایداری» ظرف روزهای اخیر، با نگارش رشتهتوییتهای انتقادی رییس صدا و سیما را «بیکفایتترین رییس تاریخ تلویزیون» خوانده و مدعی شده صداوسیما او را با شکایت خفه کرده تا «بیکفایتی»اش افشا نشود. این اظهارات در شرایطی بیان شده که عضو جریان جبهه فرهنگی انقلاب (زیر نظر قرارگاههای نظامی سرکوب «عماریون» و «ثارالله») از راهیابی به مجلس شورای اسلامی در انتخاباتی با کمترین میزان مشارکت مردمی باز ماند.
پیش از حملات لفظی یامینپور به رییس صداوسیما، وحید جلیلی (برادرِ سعید جلیلی مذاکره کننده اتمی ایران در دوران محمود احمدینژاد) بود که سال گذشته طی یک سخنرانی به حلقهای از معتمدان بیت رهبری حمله برد. او در بخشی از صحبتهایش از وضعیت اداره صداوسیما به انتقاد برخاست و این سازمان را رسانهای توصیف کرد که «رفیقبازی و باندبازی و انحصارطلبی در عالیترین سطوحش، باعث فساد و میدان پیدا کردن عناصر ضدانقلابی در بعضی از مهمترین بخشها» شده است. جلیلی در این باره گفت «تیمی که نزدیک به سه دهه مناصب صداوسیما را بین خود دست به دست کردهاند به طور کاملا اتفاقی همگی بچههای دو کلاس از یک دبیرستان در تهران دهه پنجاهاند.» او به این ترتیب پای حسین محمدی، «معاون بررسی» دفتر علی خامنهای را به میان کشید.
این انتقاد به کشمکشها دامن زد و در نهایت محمدرضا زائری بود که فرصتطلبانه زمان را برای طرح اصل مسئله غنیمت شمرد. «کاش امثال احسان محمدحسنی در اطراف رهبری باشند و کاش آنچه در باره احتمال ریاست او بر صداوسیما شنیدهام راست باشد. جوانی مانند او با تجربه سالها مدیریت فرهنگی و آشنایی با رسانه و سابقه طولانی در ارتباط با هنرمندان و اهل فرهنگ شایستهترین کسی است که در گزینههای نقل شده برای این سمت میتوان یافت.»
احسان محمدحسنی، متولد ۱۳۶۱ همزمان با فرماندهی محمدعلی جعفری بر سپاه پاسداران و پس از سرکوب اعتراضات مردمی سال ۸۸ بعنوان مدیر موسسه رسانهای «اوج» انتخاب شد تا نهاد موازی دیگری به پشتوانه منابع مالی هنگفت نظامیان، در قامت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دل سپاه پاسداران شکل بگیرد. تولید بیلبوردهای «صداقت آمریکایی» در دوران مذاکرات ایران و کشورهای عضو شورای امنیت، ساخت ویدیو کلیپ در مدح نظامیان با خوانندگی امیرحسین مقصودلو «تتلو» بر عرشه ناو نظامی، پرداخت سرمایه ساخت فیلمهای اخیر ابراهیم حاتمیکیا از کارگردانان وابسته به حلقه قدرت، تنها بخشی از فعالیت سازمان رسانهای اوج زیر نظر محمدحسنی به شمار میرود. به این فهرست میتوان تولید تک آهنگهایی توسط خوانندگان پاپ همچون «رضا صادقی»، «احسان خواجه امیری»، «محمد اصفهانی»، «محسن چاوشی»، «فرزاد فرزین»، «حامد همایون»، «حجت اشرفزاده» و غیره، یا حمایت از تولید دو موزیک ویدیو در قالب همکاری «یغما گلرویی» و «پرویز پرستویی» را مشاهده کرد.
فردی که طی یادداشتی به صراحت از حضور در سلول انفرادی محمد نوریزاد و گفتگو! با این چهره معترض به سیاستهای رهبر ایران سخن میگوید. «افتخار ما ارتزاق از این نظام است»...
صداوسیمای جمهوری اسلامی پس از سرکوب صداهای متنوع موجود در سپهر فرهنگی و سیاسی کشور، حالا فقط صدا و تصویر یک جریان را بازتاب میدهد. هسته مرکزی حاکمیت و نظام بیکفایتی که در خیال خام حذف مخالف، بر سر تقسیم ثروت مملکت به جان خودش افتاده.