ماتئی ویسنییک، روزنامه نگار، نمایشنامهنویس و شاعر فرانسوی- رومانیایی تبار سال ۱۹۹۷ نمایشنامهای نوشت به نام «پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی»، نمایشنامه روایتی بود درباره دو زن به نامهای "کیت" و "دورا". دورا در جنگ بالکان مورد تجاوز پنج سرباز قرار گرفته و حالا سرگذشتش را با کیت، روانشناس آمریکایی، در میان میگذارد. هر دو اینها از فرهنگ و زبان متفاوتی آمدهاند ولی نهایتا دردی مشترک به نمایش میگذارند. ویسنییک در واقع تجاوز در جنگ را چون سلاح میداند، یک استراتژی که موجب ویرانی روحیهی دشمن مقابل میشود. سراسر نمایشنامه تصویری تلخ، کوبنده و فراموش نشدنی از جنگ است با دیالوگها و یادداشتهایی که به شدت مخاطب را باتصویر نابودی و زخمهای ماندگار جنگ تحت تاثیر قرار میدهد.
اضطراب و التهاب پیش آمده میان نیروهای حکومتی در مواجهه با زنان آزادیخواه، برای مثال در همین مورد اخیر «زن دوچرخهسوار اهل نجفآباد اصفهان»، دگرباره ماجرای رابطه قدرت توتالیتر با «پیکر زن» را تداعی کرد. بهقول گئورگ فوکس «پیشنیاز پذیرش اعتبار فرهنگ بدن ملبس، پذیرش فرهنگ بدن عریان است» درحالیکه حکام ایران ارادهای برای تضمین آزادی بدن ملبس نیز ندارد. اینجا روسری/پیکر زن همچون میدان نبرد در سراسر میهن است. از یاد نبریم همزمان نسرین ستوده برای افزایش فشارهای قرون وسطایی بر او به زندان قرچک ورامین منتقل شد.
تا این لحظه همه از انتشار ویدئوی زنی که بدون به سر داشتن روسری در میدان اصلی نجفآباد اصفهان دوچرخه سواری میکرد و برای عابران دست تکان میداد باخبرند. مجتبی راعی، فرماندار نجفآباد، روز سهشنبه ۲۹ مهرماه در گفت و گو با خبرگزاری دولتی ایرنا در همین رابطه، اقدام این زن را "هنجار شکنی و توهین به حجاب اسلامی" نامیده و با اعلام خبر دستگیری او گفته "انگیزه او از این اقدام در دست بررسی است."
این عملیات فوری و ضربتی پلیس در مورد زن دوچرخه سوار و همینطور سازمان دهی فیالفور زنان یک دست سیاه پوشِ خودجوش! را مقایسه کنید با شیوه رسیدگی به وضعیت خانوادههای جانباختگان پرواز اوکراینی که همزمان برای دادخواهی روبروی محل مذاکره مقامات ایرانی و اوکراینی در تهران تجمع کردند. چند ماه پس از قربانی شدن ۱۷۶ سرنشین این هواپیما حالا خانوادهها نسبت به اطلاعرسانی و رسیدگی مبهم حکومت درباره این واقعه شوم اعتراض دارند؛ رسیدگی در مورد چنین اتفاقی اما ممکن است ماهها و سالها طول بکشد!
پیکر زن و مرد همچون میدان نبرد
بیبیسی فارسی در خبر دیگری مینویسد «مادر و پدر نوید افکاری، کشتیگیر ایرانی که حدود یک ماه و نیم پیش اعدام شد، در نامهای به قاضی ناظر زندان عادل آباد شیراز خواهان رسیدگی به وضعیت حبیب و وحید افکاری، دو فرزند دیگرشان شدند. آنها میگویند که از چند روز قبل از اعدام نوید این دو در انفرادی هستند. حسین افکاری و بهیه نامجو در نامهای که حدود یک ماه و نیم پس از اعدام پسرشان نوید منتشر شد از اینکه همچنان حبیب و وحید، دو فرزند دیگرشان در سلول انفرادی نگهداری میشوند، ابراز نگرانی کردند و خواهان رسیدگی به شکایت آنها درباره شکنجه و آزار در زندان شدند. در این نامه که متن آن شب گذشته (۲۸ مهر) منتشر و خطاب به "محمد هاشمی، قاضی ناظر بر زندان عادل آباد شیراز" نوشته شده آمده: " فرزندان بنده بعد از ضرب و شتم، همچنان در انفرادی نگهداری میشوند. اگر تصمیم گیرنده شما هستید علاوه بر ارجاع فوری آنها به بند عمومی، دلایل تحمیل انفرادی و شرایط شکنجه آنها را توضیح دهید. خانواده افکاری در این نامه آوردهاند که پس از آنکه خواستار "رسیدگی به ضرب و شتم و شکنجه" فرزندانشان توسط "علی خادمالحسینی و گارد زندان شدند، پزشکی قانونی با مراجعه به زندان، جراحات و صدمات وارده به فرزندانشان را ثبت کرد که "در مورد نوید ۱۷ مورد و در مورد وحید و حبیب حدود ۱۵ بوده است.»
ظاهرا اینجا با میدان نبردی روبهرو هستیم که فقط به پیکر زن کار ندارد و هر پیکری را زمین و زمینه تاخت و تاز میداند. "دورا"ی نمایشنامه «پیکر زن...» جایی خطاب به کیت میگوید «کشور من شبیه اون مادریه که میبینه اونیفورم پسرش یه دگمه کم داره، با عجله دگمه رو میدوزه و بعدش پسرش رو خاک میکنه. کشور من همون پدریه که هر روز برای دختر هفت سالهاش که سیصد و چهل و شش روزه که مرده، عروسک میسازه.» سرزمین من نیز امروز شبیه نقطهای از این جهان است که ویسنییک در آن زاده شد؛ رومانی دوران «نیکولای چائوشسکو» یا طوری که آن سالها مشهور بود، "چاشویتس" (اشاره به گرفتار آمدن مردم در تنگنایی غیر انسانی آشویتس آلمان نازی).
آنچه از سرکوب، قتل و ماتم در قالب حکومت اسلامی و میلیشیای تحت امر فقیهان بر سر مردان و زنان ایران آوار میشود، قرابتی انکارناپذیر با وضعیت روزگار گذشته رومانی دارد. کشوری که هر روز بیشتر در گرداب فقر و ستم و سرکوب فرو میرود. عضو هیات علمی دانشگاه یزد گفته «باید به سمت جیرهبندی غذایی برویم. اگر بخواهیم برای اصلاح وضع، به سراغ سیاستهای کلان برویم دست ما بسته است. یکی از کارها تهیه بستههای کالایی با احتساب تورم برای قشر آسیبپذیر جامعه است» غافل از اینکه مرکز آمار ایران هفته گذشته اعلام کرد «نیمی از مردم ایران زیر خط فقر مطلق به سر میبرند». پیشنهاد جیرهبندی اقلام خوراکی اما همزمان شد با انتشار گزارش تازهای از تقسیم ثروت کشور بین فرماندهان سپاه و طبقه اقلیت نوکیسه اشراف معمم.
وضعیتی که تصویر جامعه دوران چائوشسکو را زنده میکند. اقلیت حاکم در نعمت و مردم در نکبت. رهبر سرکوبگری که آخرین سفر خارجی خود در قامت فرزند خلف ملت رومانی را نیز به دیدار با رهبران سرکوبگر انقلابی خونریز در ایران پیوند زد.
ویسنییک طی ۱۰ سال، نمایشنامههای زیادی نوشت که همه آنها در کشورش ممنوع شدند. یک رمان و دو فیلمنامه او نیز به همین سرنوشت دچار شدند. این نویسنده سپتامبر ۱۹۸۷ در پی دعوت بنیاد فرهنگی پاریس به فرانسه رفت و پس از درخواست پناهندگی سیاسی در این کشور اقامت گزید. پس از سقوط حکومت کمونیستی رومانی، ویسنییک در دسامبر ۱۹۸۹ به کشورش بازگشت و افزون بر انتشار آثارش در رومانی، فعالیتهای ادبی و هنری را از سر گرفت. امروز نیز با دهها و صدها هنرمند و نویسنده ایرانی فراری از حکومت اعتلاف روحانیان و نظامیان مواجه هستیم، اما آیا حکومت اسلامی صدای فروپاشی را میشنود؟