روزنامه تهران تایمز، به صاحبامتیازی سازمان تبلیغات اسلامی، در شماره اخیر خود (1 آذر 1399) کوشیده است میرحسین موسوی را به ترامپ تشبیه کند. مبنای این شبیهسازی نیز عدم پذیرش نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران (1388) و آمریکا (2020) از سوی مهندس موسوی و دونالد ترامپ بوده است.
در نقد این شبیهسازی نکات فراوانی میتوان گفت. مثلا اینکه نظام سیاسی آمریکا یکی از کارآمدترین نظامهای دموکراتیک در دنیای کنونی است و جمهوری اسلامی در بهترین حالت یک "نظام سلطانی" است و انتخابات در آمریکای دموکراتیک و ایران استبدادی، احکام یکسانی ندارند. در آمریکا انتخابات اصالت دارد ولی در ایران در بهترین حالت نوعی دموکراسی صوری را رقم میزند.
اما فرض کنیم که شورای نگهبان در نظام سیاسی ایران مایه مخدوش شدن اساسی "اعتبار دموکراتیک" انتخابات نبوده و در ایران هم بساط انتخابات آزاد و منصفانه برپاست. از آنجایی که پس از هر انتخاباتی ممکن است کاندیدای شکستخورده مدعی شود شکستش محصول تقلب بوده، بنابراین رفتار نظام سیاسی مستقر با این کاندیدا و طرفدارانش تا حد زیادی نشاندهنده سرشت آن نظام است. آیا در آمریکا هم از همان شب برگزاری انتخابات به ستادهای انتخاباتی دونالد ترامپ حمله شد و از فردای انتخابات طرفدارانش بازداشت شدند؟
کاندیدایی که در همان شب پایان رایگیری به ستاد انتخاباتیاش حمله میشود و فردای انتخابات دستگیری مشاورانش شروع میشود، چرا نباید فکر کند کاسهای زیر نیمکاسه است؟
سه روز پس از انتخابات خرداد 88، در اولین تظاهرات طرفداران میرحسین موسوی، که به نتیجه انتخابات معترض بودند، هفت نفر از معترضین کشته شدند. یک هفته بعد از انتخابات هم رهبر جمهوری اسلامی اعلام کرد در صورت ادامه تظاهرات معترضین، مسئولیت خونهای ریختهشده بر عهده کاندیداهای شکستخورده است. فردای آن روز هم ندا آقاسلطان به نحوی کشته شد که دنیا از سبعیت نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی متاثر و متحیر شد.
اما الان حدود 20 روز از انتخابات آمریکا گذشته و علیرغم حضور میلیونی طرفداران ترامپ در خیابانها برای اعتراض به نتیجه انتخابات، هیچ کس جانش را از دست نداده است.
اینکه انتخابات ریاست جمهوری ایران و آمریکا در سالهای 1388 و 2020 در فضای کاملا متفاوتی برگزار شد و رفتار پلیس ایران و آمریکا با طرفداران موسوی و ترامپ اساسا متفاوت بوده، واقعیتی است که هر عاقلی از عهده فهمش برمیآید. نادیده گرفتن این واقعیت از سوی گردانندگان روزنامه تهران تایمز بیش از آنکه ناشی از سفاهت سیاسی باشد، نوعی کورچشمیِ برآمده از رذالت سیاسی است.
وانگهی در انتخابات ایران در سال 88، ناظر و داور انتخابات کاملا طرفدار احمدینژاد بود. کافی است مواضع دبیر و اعضای شورای نگهبان و البته شخص علی خامنهای را یکبار دیگر مرور کنیم تا این طرفدارای آشکار شود. چنین انتخاباتی کجا شبیه انتخابات آزاد و منصفانه ایالات متحده آمریکاست.
جدا از این، در انتخابات آمریکا رئیسجمهور مستقر شکست خورده و نمیتواند حرفش را به کرسی بنشاند ولی در انتخابات ایران در سال 88، رئیسجمهور مستقر جدا از همه اقدامات غیر قانونیاش برای خریدن رای مردم، دو روز قبل از برگزاری انتخابات اعلام کرد مخالفان من در صدد آشوب و اغتشاشاند و فضای سیاسی کشور را پیشاپیش امنیتی کرد.
به علاوه در انتخابات سال 88، وزارت کشور دولت احمدینژاد 30 میلیون رای شمرده بود و تلویزیون هم نتایج شمارش آرا را اعلام میکرد و یک رای باطله در میان آرا نبود! در حالی که در انتخابات سال 92، در حالی که دو میلیون رای شمرده شده بود، چند هزار رای باطله هم در بین آرا وجود داشت. اینکه در میان 30 میلیون رای حتی یک رای باطله هم وجود نداشت، به خوبی دلالت داشت بر اینکه روند شمارش آرا در انتخابات سال 88 طبیعی نیست.
علاوه بر این، وقتی رئیس مجلس (علی لاریجانی) و بویژه رئیس سازمان بازرسی بیت رهبری (ناطق نوری) عصر روز جمعه 22 خرداد 1388 پیروزی موسوی را تایید کرده بودند، چرا میرحسین موسوی نباید برتری 11 میلیونی اعلامشده به سود احمدینژاد را در روز 23 خرداد باور میکرد؟
یکی از اعضای ردهبالای ستاد مهدی کروبی برای نگارنده تعریف کرده است که ناطق نوری عصر روز جمعه (22 خرداد) با کروبی تماس گرفت و پیروزی موسوی را تبریک گفت اما 45 دقیقه بعد، ناطق دوباره تلفن میکند و به کروبی میگوید «احمدینژاد را برگرداندند؛ دیگر هر کاری میتوانید، بکنید.»
از همه این شبهات که بگذریم، روزنامه تهران تایمز ترجیح داده به اختلاف ایدئولوژیک موسوی و ترامپ توجهی نکند. موسوی اگر با کسی در آمریکا قابل مقایسه باشد، بیشتر شبیه برنی سندرز است. موسوی و سندرز هر دو سوسیالیستاند و سوسیالیسم آنها نیز سرشتی اخلاقی دارد. برعکس موسوی، احمدینژاد و ترامپ هر دو راستگرای افراطیاند و ترکیب فاشیسم و پوپولیسم در سلوک سیاسی آنها نیز اساسا مبتنی بر بیادبی و فقدان نزاکت سیاسی بوده است.
راستگرایان افراطی دست کم در چند ویژگی اساسی مشترکند. پوپولیسم به معنای تودهانگیزی و عوامفریبی و بیاعتقادی به نهادهای کارشناسی، مخالفت با رسانههای آزاد، غیرستیزی یا بیگانههراسی، توطئهاندیشی و نهایتا نارضایتی عمیق از لیبرالدموکراسی، دست کم پنج ویژگی اساسی راستگرایان افراطی است.
راست افراطی اگرچه با سوسیالیسم و کمونیسم سر ستیز دارد، ولی با لیبرالیسم نیز عمیقا دشمن است و از اینکه جهان مدرن بر مبنای ارزشهای لیبرالدموکراتیک شکل گرفته، سخت ناخرسند است.
از این حیث راستگرایان افراطی، همانند مارکسیستها، قواعد بازی در جهان جدید را خوش ندارند و در آرزوی به هم زدن نظم جهانی موجود و پی افکندن نظمی مبتنی بر قواعدی تازهاند؛ قواعدی که واضع آنها لیبرالدموکراتها نبوده باشند.
توطئهاندیشی راستگرایان افراطی، دقیقا ناشی از این است که آنها احساس میکنند دیگران مشغول اداره جهان هستند و باید مردی از خویش برون آید و کاری بکند. سیاستمداران راست افراطی، اگر با اقبال مردم هم مواجه شوند، دچار این توهم میشوند که خودشان همان مردی هستند که از خویش برون آمده و اینک باید کاری کند کارستان. کاری چنان، که مسیر تاریخ را عوض کند و بشریت را از شر سلطه لیبرالیسم نجات دهد. خودشیفتگی احمدینژاد و ترامپ و توطئهاندیشی آنها در قبال عملکرد متعارف سیاستمداران و رسانههای حامی لیبرالیسم نیز دقیقا از همین آبشخور آب میخورد.
احمدینژاد و ترامپ هر دو در کانون قدرت بودند ولی مدام گرفتار این توهم بودند که دیگران در حال توطئه علیه آنانند. در واقع آنها استفاده سایر نیروهای سیاسی و اجتماعی از حقوق قانونیشان را مصداق توطئه آن نیروها علیه خودشان میپنداشتند. همین نگرش، یکی از دلایل مخالفت اساسی آنها با لیبرالدموکراسی و طرفداران این نظام سیاسی است؛ چراکه در یک جامعه لیبرالدموکراتیک، حق نقد ارباب قدرت به رسمیت شناخته میشود و استفاده سیاستمداران و روزنامهنگاران و شهروندان از چنین حقی، مصداق توطئه آنها علیه کانون قدرت نیست.
شباهت اساسی دیگر میان احمدینژاد و ترامپ را میتوان در رویکرد ترامپ به سازمان جهانی بهداشت و سخنان اخیر احمدینژاد علیه این سازمان معتبر جهانی دید. اینکه احمدینژاد و ترامپ برای سازمان جهانی بهداشت تره هم خرد نمیکنند، دقیقا ناشی از بیاعتقادی آنها به نهادهای کارشناسی است. ترامپ رئیسجمهور قدرتمندترین کشور جهان است و بیاعتقادیاش به نهادهای کارشناسی، در ویترینی جهانی دیده میشود. احمدینژاد هم که رئیسجمهور کشوری غیر دموکراتیک و نه چندان پیشرفته بود، بیاعتقادیاش به نهادهای کارشناسی در سطحی ملی و در ویترینی محلی مشهود بود.
ترامپ مثل احمدینژاد پوپولیست است و به همین دلیل عوامفریبی لازمه کارش است. هم از این رو مثل او مدام دروغ میگوید. سیاستمداران زیادی در جهان پیدا میشوند که به مردم دروغ بگویند، ولی سیاستمدارانی که سیاستورزیشان اساسا مبتنی بر عوامفریبی است، بیشمار دروغ میگویند. در واقع عوامفریبی ذاتی گفتار سیاستمداران پوپولیست و در گفتار سیاستمداران غیر پوپولیست، امری عرضی است. عوامفریبی در کنار بیاعتقادی به رای نهادهای کارشناسی، موجب تودهانگیزی سیاستمداران پوپولیست میشود.
اگر بخواهیم بر مبنای ویژگیهای اساسی راستگرایان افراطی، شباهتهای احمدینژاد و ترامپ را یک به یک مثال بزنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ شود؛ اما شاید محسوسترین شباهت بین راستگرایان افراطی، چه در ایران و آمریکا چه در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی، این باشد که ظهور این جماعت در فضا یا ساختار سیاسی هر کشوری، بهمثابه خطری برای دموکراسی (یا مانعی در مسیر گذار به دموکراسی) ارزیابی میشود.
روزنامه تهران تایمز با نادیده گرفتن تفاوتهای اساسی انتخابات در ایران و آمریکا و نیز فضای سیاسی ماقبل و مابعد رقابت احمدینژاد−موسوی و ترامپ−بایدن، و البته چشم بستن بر شباهتهای ایدئولوژیک احمدینژاد و ترامپ، کوشیده است رئیسجمهور آقا را نادیده بگیرد و موسوی را به ترامپ ماننده سازد تا کسی این وسط نپرسد دیکتاتور ایران کیست؟ این گونه تبلیغات دروغین و غیر اخلاقی، فقط از عهده سازمان تبلیغات غیر اسلامی برمیآید.