تواضع لازمۀ فرهنگ سیاسی دموکراتیک است
رضا بیدرانی
در خبرها آمده بود مارک روته نخستوزیر هلند و تمام اعضای کابینهاش استعفا کردهاند و دلیل استعفایشان اشتباه دولت هلند در متهم ساختن هزاران خانواده به سوءاستفاده از کمکهزینۀ کودکان در سالهای 2013 و 2019 بوده است؛ اشتباهی که باعث شده بود اداره مالیات هلند و نظام قضایی این کشور، این خانوادهها را مجبور به بازپرداخت دهها هزار یورو سازند.
چنین اشتباهی قاعدتا تا حدی قابل جبران بود. یعنی دولت هلند میتوانست مبالغ بازپرداختشده از سوی این خانوادهها را مجددا به آنها عودت دهد. اگرچه این خانوادهها در زمان بازپرداخت کمکهزینۀ مذکور، احتمالا متحمل فشار مالی شده بودند و دریافت مجدد مبالغ مذکور، به معنای عدم تحمل فشار مالی در سالها و ماههای قبل نمیتوانست باشد، ولی به هر حال تنگنای مالی معمولا امری جبرانپذیر است.
آنچه شاید در این میان قابل جبران نبوده، لطمۀ معنوی ماجرا بوده است. اینکه دولت خانوادهای را متهم سازد که از کمکهزینۀ مربوط به کودکانش سوءاستفاده کرده، متضمن نوعی لطمۀ روحی به آن خانواده است که با دلجویی و جبران مالی، اگر تا حدی هم برطرف شود، کاملا برطرف نخواهد شد.
در واقع در این ماجرا دولت هلند خانوادههای فراوانی را، که بسیاری از آنها نیز مهاجر بودند، بیاعتبار کرده بود و به همین دلیل دولت تصمیم گرفت به جبران خطایش استعفا کند.
این استعفا در زمانی صورت گرفت که طی هفتۀ اخیر، بسیاری در ایران به مناسبت سالگرد سرنگون شدن هواپیمای مسافربری اوکراین با شلیک موشک سپاه پاسداران، این سوال را مطرح میکردند که چرا پس از این جنایت یا فاجعۀ هولناک، هیچ کس در نظام جمهوری اسلامی از مقامش استعفا نکرد و یا از کار برکنار نشد.
تفاوت رفتار مارک روته و علی خامنهای به عنوان عالیترین مراجع قدرت سیاسی در دو کشور هلند و ایران، عیانی است که حاجت به بیان ندارد. اما حتی اگر با کلی اغماض از مسئولیت فرمانده کل قوا در شلیک آن موشک کذاییِ اندوهآفرین در شب حملۀ موشکی به آمریکا بگذریم، نه فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران و نه رئیس سازمان هواپیمایی کشوری و نه بسیاری از مقامات ریز و درشت مرتبط با سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی، پس از آن واقعه استعفا نکردند و طی یکسال گذشته، با وقاحت و بی عذاب وجدان به کار خودشان ادامه دادهاند.
اینکه چرا آنجا چنان است و اینجا چنین، صرفا به نظام سیاسی دموکراتیک هلند و نظام سیاسی غیر دموکراتیک ایران برنمیگردد. اگرچه ساختار نظام سیاسی مهم است، اما تاریخ دموکراتیزاسیون بخصوص در 45 سال اخیر نشان میدهد که در جهان امروز بسیاری از کشورها واجد نظام سیاسی دموکراتیک و فاقد فرهنگ سیاسی دموکراتیکاند.
دموکراسیهای نوپا تا رسیدن به فرهنگ سیاسی دموکراتیک مسیر قابل توجهی در پیش دارند. صرف سرنگونی رژیم غیر دموکراتیک و نوشتن قانون اساسی دموکراتیک، هیچ ملتی را به فرهنگ سیاسی دموکراتیک نمیرساند. به قول هابرماس، دموکراتیزاسیون فرایندی بسطیابنده است و علاوه بر عرصۀ سیاسی، باید سایر عرصههای زندگی آدمی را نیز در بر گیرد.
اینکه فرهنگ سیاسی دموکراتیک چه مولفههایی دارد، بحثی دلنشین اما درازدامن است، اما در بین مولفههای گوناگون چنین فرهنگی، قطعا باید به "تواضع" نیز اشاره کرد. شخصیت دموکراتیک، شخصیت متواضعی است که نه لفظا بلکه حقیقتا تفاوت چندانی بین خودش و دیگر ابناء بشر قائل نیست و کردارش از عفونت خودبرتربینی مبراست.
مرحوم داریوش شایگان نقل میکرد که امروزه در جهان غرب معمولا صفهایی طولانی در برابر موزهها شکل میگیرد. دلیل این صفهای طولانی نیز چیزی جز این نیست که در قرون هفدهم و هجدهم و نوزدهم، فقط اشراف اروپایی به موزهها میرفتند اما در قرن بیستم که دموکراسی در اروپا بسط یافت، اقشار طبقه متوسط و سپس طبقات پایینتر نیز امکان بازدید از موزهها را پیدا کردند. افزایش سواد، ارتقای سطح فرهنگی و توان مالی طبقات متوسط و پایین جوامع اروپای غربی، موجب شد که مردم نامرفه نیز به بازدید از موزهها علاقهمند شوند و به همین دلیل دست کم از نیمه دوم قرن بیستم، کثرت مشتریان موجب شکلگیری صفهای طولانی در برابر موزههای غربی شد. و این صفهای طولانی در حکم تمرین تواضع برای اقشار مرفه و اشرافی جوامع اروپایی بوده است!
و یا گسترش حق رای در تاریخ دموکراتیک غرب، یکی از مبانی یا دست کم پیامدهایش افزایش تواضع در طبقات فرادست جوامع غربی بوده است. سرمایهداران و مردانی که تا دیروز کارگران و زنان را شایسته رایدادن نمیدانستند، به تدریج متواضعتر شدند و پذیرفتند که دیگران هم حق رای دادن دارند. اگرچه به قول برینگتن مور، دموکراسی محصول درگیری نیروهای اجتماعی است، اما همین درگیریهاست که موجب متواضع شدن متکبران میشود! حق مشارکت سیاهپوستان در زندگی سیاسی نیز مصداق بارز تسری تواضع به اقشار سفیدپوست جوامع دموکراتیک غربی بوده است.
میزان تواضع در رفتار و گفتار باراک اوبامای دموکرات و ترامپ فاشیست نیز نمونۀ روشن دیگری از نقش موثر فرهنگ سیاسی دموکراتیک در پرهیز از خودشیفتگی و خودبرتربینی است.
دولتی که در چنین فرهنگی شکل میگیرد، در این توهم دست و پا نمیزند که "تنها راه علاج مشکلات کشور" است. مقامات چنین دولتی، خودشان را چندان متفاوت از دیگران نمیدانند و در قیاس با مقامات دولتهای شکل گرفته در جوامع فاقد فرهنگ سیاسی دموکراتیک، روحیۀ مساعدتری برای استعفا و کنارهگیری از قدرت دارند.
اما دولت (به معنای نظام سیاسی) در ایران، تا حد زیادی محصول فقدان فرهنگ سیاسی غیر دموکراتیک است و به همین دلیل کارگزاران ریز و درشت نظام سیاسی ایران، علیرغم اینکه لفظا خودشان را "نوکر ملت" میدانند، ولی به کلی از فقدان تواضع رنج میبرند و به همین دلیل عملا به برابری نسبی بنی آدم اعتقادی ندارند و در این توهم دست و پا میزنند که اگر از کار کناره بگیرند، کار مملکت ناکار میشود.
باری دموکراسی در جامعهای تثبیت میشود که مردمانش، چه شهروند چه سیاستمدار، در مجموع متواضع باشند. دولتمرد شکلگرفته در فرهنگ سیاسی دموکراتیک، نه که خودش را چندان متفاوت از دیگران نمیداند، در صورت ارتکاب خطا، استعفا برایش امر محالی نیست؛ چراکه اولا فروتنانه خطای خودش را میپذیرد، ثانیا میداند با کنار کشیدنش، جایش خالی نخواهد ماند و دیگران میتوانند از عهدۀ "حکمرانی خوب" برآیند.
کافی است جاستین ترودو نخستوزیر کانادا و علی خامنهای را از حیث گفتار و رفتار با یکدیگر مقایسه کنیم تا متوجه نقش فرهنگ سیاسی دموکراتیک در شکلگیری "سیاستمدار متواضع" شویم. نیز تفاوت عملکرد نخستوزیر هلند در ماجرای مذکور و عملکرد فرمانده هوافضای سپاه پس از شلیک موشک به هواپیمای مسافربری، گویای تفاوت یک صاحبمقام "مسئول و متواضع" با یک صاحبمقام "مغرور و نامسئول" است.
مطلب فوق نظر نگارنده بوده و الزاما بازتاب دیدگاه هجا نمی تواند باشد.