سالگرد شلیک به هواپیمای اوکراینی؛ آنکه گفت آری، آنکه گفت نه!
کیانوش جهانی
یک سال پیش در چنین روزهایی، مرگ بر سر یک ملت بارید. سپاه که همواره ادعا میکرد مرزهای کشور را از لوث وجود مزدوران آدمکش خلافت اسلامی در امان داشته، از درون به قلبها شلیک کرد. ۱۷۶ (به اضافه یک) انسان بیگناه جان باختند و سکوتی مرگبار کل سرزمین را فرا گرفت. سه روز انکار از سوی مسئولان و هفتاد دو ساعت دروغگویی به جهان درباره این حقیقت تلخ، موجب برانگیختن خشم عمومی شد و من یقین دارم قرار نیست هیچوقت این انگشتشمار روزنامهنگار و خبرنگاری را که بعنوان سخنگوی جماعت دروغپراکن دست به کار شدند فراموش نمیکنیم. هنرمندان (که بهنوعی رسانه محسوب میشوند) نیز از این قاعده مستثنی نبودند؛ بعضیشان با نادیده گرفتن اتفاق تلخ رخ داده در جشنوارههای حکومتی حاضر شدند و تلاش کردند وضعیت را عادی جلوه دهند. خون جوانان و معترضان آبان هنوز در خیابانهای جیرفت، اهواز، امیدیه، خرمشهر، شاهینشهر، قائمشهر، کازرون و تمام ۲۹ استان و ۱۰۴ شهر کشور گرم بود که آسمانِ دی روی سرمان آوار شد اما این قشر معتقد بود اتفاقی نیفتاده است.
نظام اسلامی حاکم بر ایران از بدو پیدایش در ۱۱ فوریه ۱۹۷۹تا روز ۸ ژانویه ۲۰۲۰ کشتارهای متعددی انجام داده که بعضا به دلیل فقدان رسانهها و شبکههای اجتماعی مثل امروز از چشم افکار عمومی و نهادهای ناظر بینالمللی دور ماند. اعدامهای تابستان ۱۳۶۷، ترور دگراندیشان در داخل و خارج از کشور در دهههای شصت و هفتاد، سرکوب دانشجویان در ماجرای کوی دانشگاه از همین نمونهاند که دقیق دیده نشد و نسبت بازتابشان در رسانهها با حجم خشونتهای صورت گرفته از سوی پاسداران تاج و تخت رهبر برابری نداشت. ماجرا وقتی به کشتار هدفمند معترضان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ رسید، عمق شکاف بین دولت و ملت بیش از پیش روشن شد. مناسبات درون نظام از این پس هرقدر به قبل و بعد قابل تقسیم باشد، مسئله در ماجرای دی ۹۶ و آبان ۹۸ به بعد از جنس دیگری است.
همپالگیهای نظام فهمیدند، بعضی هنرمندان نفهمیدندس
حالا اصلاحطلبانِ هم پیالهی نظام هم در یادداشتها و مناظرههای خود هشدار میدهند که شورش عمومی و سرنگونی به سبک سال ۵۷ دور از ذهن نیست. حالیکه افکار عمومی دیگر چندان به این هشدارها اعتماد نمیکند و پشتِ تمام تلاشها و اظهاراتِ از سر حسن نیت! سفره رنگینِ وابستگی به حاکمیت میبیند. (بهراستی اگر این حکومت نباشد اصلاحطلبان و فرزندانشان که عموما در کشورهای غربی جنایتکار! سکونت دارند، به چه سرنوشتی دچار میشوند؟) در دوران پسا شلیک و هدف گرفتن ۱۷۶ انسان که بیشتر جوانان نخبه کشور بودند، چیزی به پایان رسید که فردای تاریخ دربارهاش بیشتر میخوانیم. بازماندگان رژیم در برابر دوربینها معترف میشوند که تصمیم هسته مرکزی قدرت در ژانویه ۲۰۲۰ چه بر سر اعتماد عمومی آورد. ماه پشت ابر نمیماند و دادگاههای بینالمللی برپا میشود.
چند روزی که از شلیک موشک به مردم گذشت، بعضی هنرمندان سینما و تئاتر و تجسمی در ایران از مشارکت در جشنوارههای انقلاب (فجر) انصراف دادند. نماد عینی شکاف بین مردم و حاکمیت که بلافاصله با فشار و تهدیدهای مدیران و نیروهای امنیتی مواجه شد. در یک نمونهی بارز، سه گروه تئاتر اهل مشهد به اتهام آغاز ماجرای "تحریم جشنواره تئاتر فجر" از سوی وزارت اطلاعات فراخوانده شدند. حتی ۱۶گروه از ۱۸ گروه حاضر در بخش «تجربههای اجرا» نیز اعلام انصراف کردند. تهدید به محرومیت طولانی مدت از فعالیت هنری و صدور حکم زندان موجب شد هنرمندان مشهدی مدتی بعد پای بیانیهای را امضا کنند که ادبیاتش نشان میداد با قلم نیروهای امنیتی نوشته شده است. خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، خبر داد «سه گروه تئاتر مشهدی که از جشنواره تئاتر فجر انصراف داده بودند، اعلام کردهاند که به این جشنواره بر میگردند تا «مشتی محکم بر دهان استکبار»! بزنند.»
همزمان با فشارهای در خفا، نصرالله پژمانفر، نماینده عضو جبهه پایداری و سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس به موج کنارهگیری اعتراضی هنرمندان از جشنوارههای دولتی و حکومتی واکنش نشان داد و تهدید کرد هنرمندان معترض را با ارائه طرحی به مجلس "برای همیشه از فعالیت هنری در ایران محروم" میکند. با اینحال جمع زیادی از هنرمندان تصمیم گرفتند در اعتراض به خون ریخته و برای ادای احترام به افکار عمومی، عطای جشنواره سال ۹۸ - که به جرات ننگینترین دوره در میان تمام ادوار برگزاری به شمار میرفت - را به لقایش ببخشند. درعینحال چند گروه تئاتری – با سوء استفاده از مفاهیم دموکراتیک و پیش کشیدن مشورت گروهی و حق انتخاب (البته با حذف بعضی اعضای گروه) – نسبت به مشارکت اصرار ورزیدند؛ همینها – از جمله نوید محمدزاده، امیر جدیدی، محمد مساوات - در پایان جایزه ویژه و تندیس همراهی خود را به خانه بردند و در عوض، تهیهکننده مشهدی هر سه نمایش انصرافی، با اتهام "توهین به امام خمینی" و "مقدسات" امروز پشت میلههای زندان است.
انصراف مسعود کیمیایی و خوش رقصیِ شهاب حسینی
بهتبع آنچه بر سینماییها گذشت فراگیری بیشتری داشت. مهمترین واکنش به کشتارِ سهمگین از سوی مسعود کیمیایی رقم خورد. کارگردان سرشناس و جزو آغازگران موج نوی سینمای ایران با انتشار ویدیویی در صفحه شخصی خود گفت «هیچوقت اهل جشنواره نبودم و سمت و سویم همیشه معلوم است و نگاه میکنیم میبینیم که مردم روزگار سختی را میگذرانند و همیجور روزی نیست که خبرهای بد نشنویم. به هرجهت دلم نمیخواهد فیلمام در جشنواره فجر نشان داده شود. به دلیل تسلیتی که به این همه آدم دارم. مردمی که مسافر بودند.» چند ساعت بعد از انتشار این گفتهها، جواد نوروزبیگی (فارغالتحصیل از دانشگاه امام حسین که کارش را بعنوان مشاور نظامی در فیلم «سجاده آتش» آغاز کرد) در مقام تهیهکننده فیلم اعلام کرد برخلاف تمایل کارگردان «خون شد»، این فیلم در جشنواره روی پرده میرود.
شهاب حسینی از بازیگران سینما به تصمیم شخصی کیمیایی واکنش نشان داد و به حواشی دامن زد. این بازیگر بدون نام بردن از کیمیایی در همان ابتدای سخنانش در نشست خبری فیلمش گفت: «برنمیتابم ساکت بنشینم که استاد پیشکسوت سینما که سالهاست روند کاریشان پیش چشم تماشاگر مشخص است و هرساله تماشاگر برخورد ناراحتکنندهای با فیلمهای ایشان دارد، میآید امسال هم باز فیلمی میسازد که میداند برخورد بدی با فیلمش میشود و به اصطلاح روغن ریخته را نذر امامزاده میکند و سنگ بنایی را میگذارد که نتیجهاش جز نفاق و تفرقه و نفرتپراکنی چیزی نیست و بقیه را در آمپاس اخلاقی قرار میدهد. بیانصافی است که اینقدر آدم خودخواه باشد که به نوعی حرف بزند که در آن ملاحظه هیچ کس دیگری را نکند. او با بیان اینکه "ما هنرمندیم، ادعایمان میشود، پس بیاییم صدای مردم شویم"، ادامه داد: «قهر کردن راه چاره نیست. من نمییام، خب نیا. با نبودن تو چه اتفاقی میافته؟ هیچی.»
البته آن زمان نامشخص ماند که بین کارگردانان صاحبنام و همسن، و همسابقه مسعود کیمیایی، چرا یک بازیگر – که حالا از قضا تلاش کرده فیلمی هم بسازد- باید نسبت به اعتراض او واکنش نشان دهد و یا به گفته خودش "برنتابد". البته در ادامه روشن میشود که چرا؟!
نان در خون دیگران نزن رفیق!
کانون کارگردانان سینمای ایران با صدور بیانیهای نسبت به اتنقادهای شهاب حسینی، بازیگر از مسعود کیمیایی واکنش نشان داد. در بیانیهی کانون کارگردانان سینمای ایران آمده است: «شورای مرکزی کانون کارگردانان، هرگونه بیاحترامی، اتهام و اظهارات ناشایست نسبت به تنها یک ابراز عقیده و نظر شخصی آن هم از سوی مسعود کیمیایی، فیلمساز برجسته موج نوی سینمای ایران را شدیدا محکوم میکند.» در ادامه این بیانیه از اینکه "در تریبون رسمی جشنواره فیلم فجر، فرصت این بیحرمتیها داده میشود و جشنواره چنین جولانگاه تخریب هنرمندان شده" اظهار تأسف شد.
شهاب حسینی تلاش کرد با ژست همدردی گذرا نشان دهد او هم مثل بسیاری از واقعه رخ داده آزردهخاطر است، اما واکنش حامد اسماعیلیون، پزشک و نویسنده ایرانی که همسر و فرزندش را در ماجرای شلیک سپاه به هواپیمای مسافری از دست داد نشان میدهد که افکار عمومی و چشمان تیزبین خانوادههای داغدار چه اندازه هوشمندانه رفتار افراد صاحب تریبون را دنبال میکند. اسماعیلیون در صفحه فیسبوک خود در «تذکری» خطاب به شهاب حسینی، نوشت: «شهاب حسینی! لازم است تذکر بدهم که بهتر است بعد از راه رفتن بر فرش قرمز و لذت بردن از اکران فیلمت در جشنواره اسمی از آن ۱۷۶ بیپناهِ بیگناه نبری. من نمایندهی همه نیستم ولی دستکم دوست ندارم اسم دو عزیز من در میانِ آدمهایی باشد که تو غصهشان را میخوری. نانَت را در خونِ ما نزن رفیق! ما خودمان راه سوگواری را بلدیم».
همایون غنیزاده کارگردان تئاتر و سینما جزو معدود افرادی بود که در مراسم سیزدهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران که شامگاه ۱۰ بهمن برگزار شد، هنگام دریافت جایزه خود گفت هنرمندان نباید درباره «کشتار ۹۸» سکوت کنند. او با بیان اینکه «سکوت درباره فجایعی مثل آبان ۹۸» قباحت دارد، از هنرمندان خواست مردم را تنها نگذارند. شهاب حسینی یا آن دست مسئولان و خبرنگارانی که شب هشتم ژانویه 2020 دست به توئیت شدند یا به هر طریق ممکن و از هر تریبون به نفع نظامیان و سپاه و نظام حاکم زبان و قلم راندند، نهتنها امسال که هرسال دیماه باید پاسخ دهند آیا مردم "سنگ بنای نفاق و تفرقه و نفرتپراکنی" گذاشتند یا نظام؟ این افراد هرسال ۸ ژانویه در روز سرنگونی هواپیمای 752 خطوط هوایی اوکراین که چندصد خانواده را عزادار و میلیونها انسان را داغدار کرد، باید دوباره از خود سوال کنند در روزگاری که دل مردم ایران «خون شد»کدام طرف ایستادند؟ «همرفیق»! کدام جریان بودند، مردم یا قاتلان مردم؟
مطلب فوق نظر نگارنده بوده و بیانگر دیدگاه هجا نمی باشد