توصیه علی خامنهای به رعایت ادب و پرهیز از بدزبانی، موجب شد که روزنامهنگاران و کاربران فضای مجازی، بلافاصله گوشههایی از فحاشیها و بدزبانیهای او را در معرض افکار عمومی قرار دهند.
تقریبا همۀ ایرانیانی که در طول دست کم سه دهۀ اخیر، پیگیر اخبار سیاسی و اظهارات آیتالله خامنهای بودهاند، کم و بیش مواردی از توهین و بدزبانی و پرخاشگری وی را به خاطر دارند. بنابراین برای بسیاری از مردم ایران مضحک است که رهبری که خودش به بدزبانی شهرۀ آفاق است، اکنون دیگران را نصیحت میکند که مودب باشید و کلامتان از دایرۀ ادب اسلامی فراتر نرود.
خامنهای اصولا مخالفان موثر آرا و مواضع خودش را همیشه به دشنۀ دشنام نواخته است. او آیتالله منتظری را “مفلوک”، میرحسین موسوی و مهدی کروبی را “نانجیب”، یاسر عرفات را “احمق”، هاشمی رفسنجانی را “خائن”، کاندولیزا رایس را “زشت” خوانده و بسی توهینهای دیگر نیز نثار دیگران کرده است. در مواردی هم که کوتاه آمده و فحاشی نکرده، باز ادبیاتش عمیقا نامودبانه بوده است. مثلا بیل کلینتون را “پسرک” و وندی شرمن را “دختره” خوانده است!
حدود یک دهه قبل، زمانی که خامنهای در خطبههای نماز جمعه دربارۀ حملۀ ارتش اسرائیل به قایق حامل کمکهای مردمی به غزه حرف میزد، گفت اسرائیلیها میگویند این قایق حامل سلاح بوده است؛ و سپس در کمال شفگتی افزود: «مثل سگ دروغ میگویند».
استفاده از چنین عبارتی حتی باعث تعجب اصولگرایان شد و برخی از اصولگرایان در پچپچههای پشت پردۀ فضای سیاسی ایران، در توجیه “بددهانی آقا” مدعی شدند که اسفندیار رحیم مشایی از آغاز تا پایان سخنرانی “آقا”، عامدانه مشغول ذکر گفتن و ورد خواندن بود و همو بود که باعث شد “آقا” چنان جملهای بگوید!
بددهانی و پرخاشگری سیاسی علی خامنهای، تا حد زیادی ریشه در انقلابی بودن وی دارد. سیاستمدار انقلابی در پی کن فیکون کردن عالم است و به وضع موجود جهان راضی نیست و همین کافی است برای اینکه وجودش نسبت به عالم خارج سرشار از نفرت باشد. اضافه بر این، اگر او ایدئولوژیای مبتنی بر نفرت هم داشته باشد، دیگر بعید است که ادبیاتش بوی مهر و ملایمت بدهد.
در تاریخ مارکسیسم نیز سیاستمداران انقلابیِ فحاش و پرخاشگر کم نبودهاند. نفس انقلابیگری آنها، در کنار نفرتی که در مارکسیسم علیه مناسبات لیبرالدموکراتیک سرمایهداریِ غرب موج میزد، موجب ادبیات پرخاشگرانه و سرشار از نفرت بسیاری از سیاستمداران مارکسیست میشد.
اما جدا از انقلابیگری و دل بستن به ایدئولوژیای سرشار از نفرت (اسلام سیاسی)، احتمالا حشر و نشر خامنهای با مداحان و علاقۀ او به این قشر اجتماعی نیز در بددهانی او بیتاثیر نبوده است. در میان اقشار مذهبیِ صاحب تریبون در جامعۀ ایران، مداحان اساسا قشری هستند که سواد و علم چندانی ندارند و جزو “علما” محسوب نمیشوند. فقدان سواد کافی و نابرخورداری از شأن یک عالم، در کنار نیاز مداحان به تهییج جمعیت، و البته خاستگاه اجتماعی مداحان، عواملی هستند که “ادبیات لاتی” را در گفتار آنها پمپاژ میکند.
مداحان به لحاظ خاستگاه اجتماعی، عمدتا متعلق به مناطق فقیرنشین شهرهای بزرگند و طبیعی است که تحصیلات و تربیت غنیای ندارند و فرهیختگی چندانی در کلام و شخصیت آنها وجود ندارد. در واقع بسیاری از لات و لوتهای مذهبی، اگر صدای گرم و مختصر علاقهای به شعر داشته باشند، به “جامعۀ مداحان کشور” میپیوندند.
سیاستمداری که حشر و نشر عمیقی با مداحان دارد و خودش هم بارها گفته است که مداحان را بسیار دوست میدارد، عجیب نیست که کم و بیش از این جماعت جاهل و بدزبان تاثیر پذیرفته باشد. اگر ادبیات خمینی نسبتا بهداشتیتر از خامنهای بود، شاید یکی از عللش همین عدم مؤانست خمینی با مداحان “لات و جاهلمسلک” بود.
چندین سال قبل که فایل صوتی شوخیهای توام با فحاشی حاج سعید حدادیان به مراجع تقلید بیرون آمد، بسیاری احتمال دادند که حدادیان از تختِ بخت سقوط خواهد کرد؛ ولی او پس از آن نیز همچنان به بیت رهبری دعوت شد و مداح محبوب خامنهای باقی ماند؛ با اینکه در آن فایل صوتی، که در جمع مداحان مشغول حرف زدن بود، حتی به مادر مکارم شیرازی هم فحش داده بود!
اما جدا از همۀ این نکات، باید پرسید چرا خامنهای در شرایط فعلی به فحاشی و بدزبانی حساس شده است؟ او که آن فایل صوتی حاج سعید حدادیان را نادیده گرفت، چرا اکنون “بدزبانی در فضای مجازی” را نادیده نمیگیرد؟
دلیلش این است که فضای مجازی در اختیار نظام نیست. خامنهای راست میگوید که فحاشی در فضای مجازی بیداد میکند؛ ولی این فقط نیمی از حقیقت است. نیمۀ دیگر حقیقت این است که رهبری نظام جمهوری اسلامی با فحاشی مشکلی ندارد مادامی که فحاشان مداحان همسو با نظام باشند و ائمۀ جمعه باشند و اعضای تحریریۀ روزنامۀ کیهان باشند.
انبوهی از ناسزاگوییهای کیهان و ائمه جمعه به آیتالله منتظری و استاد شجریان و مردم ایران در یکی دو دهۀ گذشته، موجب نشده بودند که خامنهای نسبت به رعایت ادب اسلامی هشدار دهد. اما الان که در عرصۀ فحشآلود فضای مجازی، غلبه با مخالفان نظام است، علی خامنهای تازه یادش افتاده است “ادب اسلامی” چیز خوبی است!
زمانی که خودش معترضان جنبش سبز را “میکروب” نامید و علمالهدی نیز معترضان را “بزغاله و گوساله” خطاب کرد و احمدینژاد آنها را “خس و خاشاک” لقب داد، و یا همین آبان ماه پارسال که خود خامنهای مردم معترض به افزایش قیمت بنزین را “اشرار” نامید و کیهان هر روز از آنها با عنوان “اراذل و اوباش اجارهای” یاد میکرد، رعایت ادب اسلامی ضرورت نداشت!
زمانی هم که کانال تلگرامی “آمدنیوز” نظام جمهوری اسلامی را با افشای مفاسد سران نظام به تنگنا انداخته بود، برخی از روزنامهنگارانِ دست راستی، در ضرورت “راستگویی” داد سخن سر میدادند. اینکه برخی از اخبار آمدنیوز درست یا دقیق نبود، مستمسکی شده بود در دست این ژورنالیستهای مزدور نظام، که در نشریاتشان پرونده منتشر کنند دربارۀ “دروغ و دروغگویی در فضای مجازی”.
اما این قبیل روزنامهنگاران “خودی” بهتر از هر کسی میدانستند که اگر آمدنیوز یکی دو سال است دارد راست و ناراست را تحویل افکار عمومی جامعۀ ایران میدهد، روزنامۀ کیهان و صداوسیمای نظام چند دهه است که مرتبا دروغ میگویند.
بنابراین مسالۀ این جماعت “دروغگویی” نبود. مسالهشان این بود که دروغگویی موثر بر افکار عمومی، از انحصار نظام جمهوری اسلامی خارج شده است. دروغهایی که صداوسیما دربارۀ کنفرانس برلین به خورد مردم ایران داد، یک نمونه از “دروغگویی موثر در فضای سیاسی کشور” بود که به کام نظام سخت خوش آمد.
اما الان دیگران هم میتوانند دروغ بگویند و دروغهای آنها علیه نظام استبدادی حاکم بر ایران است. بگذریم که بسیاری از این “دروغ”ها، در واقع خبرهای نادقیقی است که فقدان دقتشان محصول فضای سیاسی بسته و ممنوعیت فعالیت آزاد خبرنگاران رسانههای منتقد در ایران است.
احمد شاملو در نقد سیاستمداران نکتهای گفته که اگرچه بیش از حد رادیکال است ولی خالی از حقیقت نیست و دست کم دربارۀ بسیاری از سیاستمداران نظامهای غیر دموکراتیک صادق است. شاملو میگفت: «سیاستمدار همیشه دروغ میگوید و اگر هم گاهی حرف راستی به زبان آرد، باید دید این راستی محصول چه ناراستی تازهای است.»
حالا حکایت خامنهای و مزدوران مطبوعاتیاش نیز همین است. اینها که عمری با فحاشیِ سیاسی و بدزبانی و پرخاشگری و دروغگویی زیستهاند، چرا به رعایت “ادب اسلامی” و “راستگویی” حساس شدهاند؟ چون انحصار بیادبی و دروغگویی از دستشان خارج شده و بومرنگهایی که تا دیروز به سمت مخالفانشان پرتاب میکردند، اکنون به سمت خودشان بازگشته است. به قول مولانا: چون که بد کردی ز بد ایمن مباش. و نیز: فعلِ تو که زاید از جان و تنت/ همچو فرزندی بگیرد دامنت.
هم از این روست که علی خامنهای، که عرفات را احمق میدانست و میرحسین را نانجیب، پس از عمری فحاشی و ناسزاگویی، آخر عمری تازه به یاد “ادب اسلامی” و خطبههای حضرت زهرا افتاده است که خالی از کلمات توهینآمیز بودند.
خامنهای بهتر است به سالهای 88 و 89 برگردد و ادبیات خودش را با ادبیات میرحسین موسوی مقایسه کند تا دریابد کلام خودش بیشتر شبیه کلام پاکیزۀ دختر پیامبر بود یا کلام مهندس موسوی؟
ناسزاگوییهای خامنهای، علاوه بر اینکه اکنون به لطف فضای مجازی به سمت خود او و نظام تحت امرش بازگشته، فرهنگ سیاسی اسلامگرایان وطنی را هم بیش از پیش ملوث کرده است. وقتی که او به گاه خشم به آیتالله منتظری توهین میکند، چرا اصولگرایان مجلس به ظریف و روحانی توهین نکنند؟ در واقع رهبری نظام عملاً درسی به پیروانش داده و آنها نیز بدزبانیِ سیاسی را از او به نیکی آموختهاند. فیالحال هم با نصیحت و تذکر، این بوتۀ خار ریشهدوانده را نمیتوان به آسانی ریشهکن کرد.
بگذریم که قدما گفتهاند به عمل کار برآید و دوصد گفته چون نیمکردار نیست. خامنهای بعید است که حتی خودش به این توصیهاش عمل کند. او قطعا در آیندهای نه چندان دور، در نقد این سیاستمدار یا آن دولت خارجی، دوباره باب بدزبانی و بیادبی سیاسی را باز میکند. که از قدیم گفتهاند ترک عادت موجب مرض است!
مطلب فوق نظر نگارنده بوده و الزاما بیانگر دیدگاه هجا نمی باشد