اهم اخبار
news-details

آیا ابراهیم رئیسی خرج انتخابات ۱۴۰۰خواهد شد؟


 

انتخابات ریاست جمهوری ایران سه ماه دیگر برگزار می‌شود و شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه به گونه‌ای است که بسیاری از مخالفان نظام جمهوری اسلامی امیدوارند سیاست تحریم انتخابات، در خرداد ۱۴۰۰ حتی از اسفند ۱۳۹۸(انتخابات مجلس یازدهم) نیز مؤثرتر باشد. 

اهمیت سیاسی و ملی انتخابات ریاست جمهوری در ایران به مراتب فراتر از انتخابات مجلس است. بسیاری یا دست‌کم بخش قابل توجهی از رای‌دهندگان در انتخابات مجلس، با انگیزه‌های غیرسیاسی و محلی رای می‌دهند ولی در انتخابات ریاست جمهوری، انگیزه‌های سیاسی و ملی نقشی اساسی در مشارکت مردم دارد. 

پیش از انتخابات مجلس یازدهم، برخی از تحلیلگران سیاسی معتقد بودند خصلت محلی انتخابات مجلس در شهرهای کوچک، موجب می‌شود درصد مشارکت مردم در انتخابات چندان هم پایین نباشد و انتظارات هواداران تحریم انتخابات برآورده نشود. اما این تحلیل کلیشه‌ای، که شهرستانی‌ها کاری به شرایط سیاسی کشور ندارند و در انتخابات مجلس رای می‌دهند، در اسفند ۱۳۹۸درست از آب درنیامد.

سطح پایین مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم به گونه‌ای بود که بسیاری از فعالان و کارشناسان سیاسی این گمانه را مطرح کردند که درصد مشارکت اعلام شده برای آن انتخابات (چهل‌ودو و نیم درصد) نادرست و جهت حفظ آبرو است و مشارکت واقعی مردم بین ۲۵تا ۳۰درصد بوده است.

هر چه بود، انتخابات مجلس یازدهم در حکم نوعی بی‌آبرویی سیاسی برای نظام جمهوری اسلامی قلمداد شد و قاعدتا علی خامنه‌ای خواهان تکرار آن تجربه در انتخابات ریاست جمهوری آتی نیست. 

با فرض عدم تایید صلاحیت چهره‌هایی نظیر احمدی‌نژاد و سید حسن خمینی، چگونگی افزایش درصد مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری، سوال مهم هستۀ مرکزی قدرت در یکی دو ماه آینده است. چگونه می‌توان انتخاباتی با مشارکت آبرومندانه (و نه لزوما بالا) برگزار کرد که دهان جهان غرب بسته شود؟

برخی از تحلیلگران سیاسی نظرشان این است که انتخابات ریاست جمهوری با دوپینگ انتخابات شوراهای شهر و روستا به درصد مشارکت آبرومندانه‌ای دست خواهد یافت و نظام نباید نگران کاهش قابل توجه مشارکت مردم در این انتخابات، در قیاس با انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶باشد. 

اما بسیار محتمل است که این تحلیل هم مثل تحلیل مربوط به "رای دادن شهرستانی‌ها در انتخابات مجلس یازدهم" از بیخ و بن نادرست باشد. جدا از رشد نارضایتی سیاسی و نفرت و خشم مردم از عملکرد جمهوری اسلامی طی چهار سال اخیر، توجه به این نکته که در دی ماه ۹۶و آبان ۹۸، به ترتیب، حدود صد و ۱۳۰شهر کوچک ایران دست‌خوش تلاطمات سیاسی رادیکال شدند و مردم بسیاری از این شهرها طعم سرکوب شدید حکومت را چشیدند، قرینۀ دیگری است دال بر اینکه بسی از مردم شهرهای کوچک، انتخابات آتی شوراهای شهر و روستا را نیز همانند انتخابات مجلس نادیده می‌گیرند. 

این احتمال از چشم نظام هم پنهان نیست. بنابراین اگر نظام نخواهد تن به بازی خطرناک یا پردردسر تایید صلاحیت احمدی‌نژاد یا سید حسن خمینی بدهد، به نظر می‌رسد ورود ابراهیم رئیسی به میدان انتخابات ریاست جمهوری، می‌تواند در افزایش درصد مشارکت مردم در انتخابات تاثیرگذار باشد. 

ابراهیم رئیسی در انتخابات ۱۳۹۶حدود ۱۶ میلیون رای آورد که می‌توان گفت نیمی از آرای وی، رای ایدئولوژیک خالص نظام بود و نیمۀ دیگرش، آرای اقشار محرومی بود که در سال‌های ۸۴ و ۸۸به احمدی‌نژاد رای داده بودند و به طور کلی به کاندیداهای فقیرنواز و کم‌سابقه در عرصۀ سیاسی گرایش دارند. 

حضور رئیسی در انتخابات ۱۴۰۰، از حیث امکان افزودن به درصد مشارکت مردم، به مراتب باارزش‌تر از حضور قالیبافی است که هیچ وقت نتوانسته بیش از ۶ میلیون رای کسب کند. رئیسی کاندیدایی است که قبلا ۱۶میلیون رای نصیبش شده و نشان داده است که اگر نظام از او حمایت کند، می‌تواند رای آبرومندانه‌ای کسب کند. ولی قالیباف در سال‌های ۸۴ و ۹۲ نه توانسته چنین قابلیتی از خودش نشان دهد و نه توانسته هستۀ مرکزی قدرت را مجاب سازد که "کاندیدای اصلی نظام" باشد. 

اما اگر رئیسی در انتخابات ۱۴۰۰ کاندیدا شود، چه خواهد شد؟ او در صورتی می‌تواند درصد مشارکت مردم در انتخابات را افزایش دهد که فضای انتخابات مثل چهار سال قبل دوقطبی شود. ولی لازمۀ دوقطبی شدن فضا، وجود کاندیدایی برجسته از جناح رقیب است. در غیاب یک چهرۀ اصلاح‌طلب یا اعتدالیِ قابل اعتنا، بعید است که فضای انتخابات دوقطبی شود. در غیاب فضای دوقطبی، ضرورت حمایت تام و تمام اصولگرایان از ابراهیم رئیسی منتفی می‌شود و رای ایدئولوژیک نظام در کنار رای ناشی از بسیج اقشار محروم، اختصاصا به حساب رئیسی واریز نخواهد شد. 

در واقع اگر رئیسی وارد رقابتی جدی با یک کاندیدای به‌اصطلاح غرب‌گرا نشود و رقبای اصلی‌اش برآمده از اردوگاه اصولگرایان باشند، آن ۱۶میلیون رای رئیسی، یعنی رای ایدئولوژیک نظام و رای غیر ایدئولوژیکی که نظام ‌توانست برایش فراهم آورد، بین رئیسی و رقبای اصول‌گرایش تقسیم می‌شود. رای اقشاری هم که جزو نیروهای اجتماعی حامی یا مایل به اصولگرایان محسوب نمی‌شوند ولی در هر صورت در انتخابات شرکت می‌کنند، بین کاندیداهای بی‌خاصیت اصلاح‌طلب-اعتدالی و برخی از کاندیداهای امروزی‌تر اصولگرایان (افرادی نظیر ضرغامی) تقسیم خواهد شد. 

بنابراین نظام، دست کم فعلا، بر سر یک دوراهی بالقوه قرار دارد: استفاده از رئیسی برای افزایش مشارکت مردم در انتخابات، خطر سوزاندن اعتباری که رای ۱۶ میلیونی سال ۹۶ نصیب رئیسی کرده است. 

ابراهیم رئیسی با این رای، به هر حال الان یکی از سرمایه‌های جمهوری اسلامی محسوب می‌شود. شرکت او در انتخابات ۱۴۰۰، چه رئیسی پیروز شود چه شکست بخورد، در هر صورت تن دادن نظام به نوعی "سرمایه‌گذاری با ریسک بالا"است. پیروزی رئیسی در فضایی غیردوقطبی محتمل‌تر است ولی ممکن است رای او در غیاب رقیب جدی، او را به وضعیت نمایندگان مجلس یازدهم دچار کند که رأی‌شان مایۀ بی‌اعتباری‌شان در فضای سیاسی کشور شده است. شکست رئیسی هم، چه در برابر کاندیدای اصلاح‌طلب-اعتدالیِ برجسته و چه در برابر کاندیدایی اصولگرا در رقابتی مبتنی بر کثرت کاندیداهای اصولگرا، موجب مخدوش شدن اعتبار ناشی از آن رای ۱۶میلیونی خواهد شد.   

از آنجایی که بعید است رئیسی بدون اذن رهبری وارد انتخابات شود، باید پرسید علی خامنه‌ای چه برنامه‌ای برای افزایش مشارکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ دارد؟ به ریسک "سوزاندن رئیسی" تن می‌دهد یا به انتخاباتی با مشارکتی به مراتب کمتر از سال ۹۶رضایت خواهد داد؟ 

برخلاف چهره‌هایی چون عزت‌الله ضرغامی و سعید محمد، ابراهیم رئیسی تا کنون نه اعلام کاندیداتوری کرده و نه حتی تلویحا از تمایلش برای شرکت در انتخابات حرفی زده است. او به خوبی می‌داند کسب ۱۶میلیون رای به عنوان یک اصولگرا، امر کم‌اهمیتی نیست. رای رئیسی، احتمالا از آرای واقعی احمدی‌نژاد در انتخابات سال ۸۸ هم بیشتر است! بنابراین رئیسی مراقب است موقعیتش در جناح اصولگرا، با شکست مجدد در انتخابات ریاست جمهوری یا پیروزی‌ای همانند پیروزی نمایندگان مجلس یازدهم مخدوش نشود؛ بویژه اینکه موعد انتخاب جانشین خامنه‌ای هم ممکن است چندان دور نباشد و طبیعتا رئیس قوۀ قضاییه، که بیش از هر اصولگرای دیگری موفق به کسب آرای مردم شده، شانس قابل توجهی برای نشستن بر مسند رهبری نظام دارد.

 هیچ آخوند اصولگرای دیگری در دو دهۀ اخیر، موفق به کسب حتی سه میلیون رای مردم ایران نشده است. آخرین روحانی اصولگرایی که رای قابل توجهی در انتخابات ریاست جمهوری کسب کرده، علی اکبر ناطق نوری بوده که در سال ۷۶ کمی بیش از ۷ میلیون رای بدست آورد.

اصولگرایان به خوبی می‌دانند که در ۲۴سال گذشته با فقر "اقبال مردمی" مواجه بوده‌اند. بنابراین ممکن است به رای ۱۶ میلیونی رئیسی به عنوان سرمایه‌‌ای قابل توجه برای تحولات سیاسی دهۀ آتی نگاه کنند. هم از این رو خامنه‌ای هم اگر مجبور نشود، برای ارتقای مشارکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ به "حداقل مطلوب"، احتمالا راه‌های دیگری جز خرج کردن رئیسی را در پیش می‌گیرد.  

اما اگر رئیسی کاندیدای ریاست جمهوری شود، این امر احتمالا به این معناست که خامنه‌ای عبور از گردنۀ انتخابات ۱۴۰۰ را مهم‌تر از موقعیت سیاسی رئیسی تشخیص داده است. با فرضی بدبینانه، حتی می‌توان گفت شکست مجدد رئیسی و یا کاهش آرای وی در انتخابات آتی، می‌تواند هدفی فرعی برای علی خامنه‌ای باشد. یعنی هدف اصلی، افزایش نسبی مشارکت سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود و موقعیت مطلوب کنونی رئیسی در جناح اصولگرا خرج این هدف می‌شود، هدف فرعی هم تضعیف موقعیت رئیسی در رقابت احتمالی با مجتبی خامنه‌ای برای کسب عنوان جانشینی خامنه‌ای در آیندۀ نه چندان دور است. و این کاری است که علی خامنه‌ای به گونه‌ای دیگر با محمود هاشمی شاهرودی در اوایل دهۀ ۱۳۸۰ انجام داد.   

مطلب فوق نظر نگارنده بوده و الزاما بیانگر دیدگاه هجا نیست.

اشتراک در شبکه های اجتماعی