اهم اخبار
news-details

آرزوی چهل ساله نظام در به بند کشیدن سینما


پخش سری جدید سریال «گاندو» از تلویزیون ایران واکنش کاربران فضای مجازی را به دنبال داشت. قسمت اول این مجموعه  که با حمایت مستقیم جریان‌های امنیتی تولید می‌شود، به ماجرای ربایش و بازگرداندن روح‌الله زم، مدیر کانال تلگرامی «آمدنیوز» به ایران پرداخت، خبرنگاری که سال گذشته بدون اطلاع خانواده و بدون طی تشریفات حقوقی اعدام شد. بی‌تردید این رفتار صداوسیمای جمهوری اسلامی را باید در ادامه پروژه‌های نفرت‌پراکنی بی‌پایان مدیران و سیاست‌گذاران امنیتی تحلیل کرد؛ پروپاگاندای یک رسانه شکست‌خورده برای طیف بینندگان اندک، آن‌هم در نخستین روز سال نو.

استراتژی نخ‌نمایی که تلویزیون را بی‌رونق کرده و در عرصه سینما هم باعث شده "گیشه" به صورت مداوم با بحران دست به گریبان باشد. البته که نظام به‌شکلی هدفمند برای این مسئله چاره‌ اندیشیده؛ «در تولید سود کنید نه در پخش». امری که در برنامه‌هایی مانند «هم‌رفیق»، «خندوانه»، «دورهمی» و «ماه عسل» یا سریال‌های رو به افزایش شبکه نمایش خانگی کاملا مشهود است. اما این موضوع گزارشی جداگانه است که به زودی در سایت جمهوری ایرانی منتشر می‌شود.

تبلیغ و تزریق ایدئولوژی رسمی به بطن جامعه در قالب آثار تلویزیونی و سینمایی البته رویکرد چندان تازه‌ای نیست. سیاست‌گذاران فرهنگی نظام ولایت مطلقه چهار دهه برای دستیابی به مقصود و تحمیل ایدئولوژی‌ خود استراتژی‌ امتحان کرده‌اند و در برهه‌های گوناگون به فراخور همراهی و یا مقاومت نیروهای شاغل در سینما و تلویزیون دست به عمل زده‌اند.  

دهه شصت؛ موج سرکوب سینما

برخلاف ژست طرفداران انقلاب در ماجرای فیلم «گاو» و نظر مثبت امام امت! پس از تماشای ساخته تحسین شده داریوش مهرجویی، سینمای ایران درست همان فردای سقوط نظام پادشاهی بیش از گذشته زیر مشت و لگد مدیران نو رسیده قرار گرفت. حکومت در دهه‌ ابتدایی انقلاب خود را با نسلی از هنرمندان و روشنفکران مواجه ‌دید که یا نسبت به نظام احساس دل‌بستگی نداشتند و یا اگر اندک همراهی وجود داشت بر استدلال واهی «فرا رسیدن بهار آزادی» و کنار رفتن سانسور استوار بود.

حسین فرحبخش از دست‌اندرکاران همسو با نیروهای موسوم به انقلابی با نگاه انتقادی نسبت به مدیریت سینما در دهه شصت (که البته رویکردی جناحی دارد) می‌گوید «از سال ۵۸ تا ۶۲ سینما داشت جریان طبیعی‌اش را طی می‌کرد و فیلم‌های خوبی مثل «برزخی‌ها» و «دادشاه» تولید می‌شد. اما از سال ۶۲ به بعد تروریست‌های تفکر مثل انوار و بهشتی بر سینمای ایران حاکم شدند و سبک سینما را تغییر دادند. مدیران آن زمان چرخ سینما را خواستند از اول بسازند و این بار به جای اینکه چرخ را گرد بسازند چهار گوش ساختند. تمام هنرمندان و هنرپیش‌ های قبل از انقلاب را بدون آنکه اشخاص درجه یک نظام بخواهند، کنار گذاشتند.»

 فرحبخش در گفتگوی دیگری بیان می‌کند «آقایان انوار و بهشتی که آمدند در سینما كودتا كردند. این‌ها گفتند سینما عرفان و فلسفه است و نظرات ما باید پیاده شود. بیك ایمان‌وردی و فردین و جمشید هاشم‌پور را كنار زدند تا راه را برای سلطه سینمای انحرافی خودشان باز كنند. بهانه‌شان این بود كه اگر به این‌ها اجازه كار بدهیم تندروها سینما را تعطیل می‌كنند. اجازه بازی حمیده خیرآبادی را من با زور گرفتم. خیلی از این‌ها به نان شبشان محتاج بودند و برخی هم از این مملكت رفتند. پروین سلیمانی را اجازه نمی‌دادند، برخی از این‌ها در فلاکت و بدبختی مردند.»

این همه در حالی است که کارگردانان صاحب‌ سبک سینمای ایران در سال‌های ابتدایی استقرار جمهوری اسلامی، تجربه‌های بسیار مهم خود را در حکومت پهلوی از سر گذرانده بودند. بنابراین سیستم برای تزریق ایدئولوژی خود به آثار این هنرمندان با چالشی اساسی مواجه شد. چالشی که برای نمونه نخستین ساخته سینمایی علی حاتمی «حاجی واشنگتن» در ۱۳۶۱ را تا سال ۱۳۷۷ به محاق توقیف فرستاد. فیلمنامه سریال «هزار دستان» ساخته دیگر حاتمی نیز پس از ۱۰ بار بازنویسی مجوز ساخت گرفت که این حجم سانسور در نوع خود یک رکورد به شمار می‌رود.

در نمونه دیگر، داریوش مهرجویی بعد از تجربه «مدرسه‌ای که می‌رفتیم» ۱۳۵۹ فیلمی نساخت تا فیلم سینمایی «اجاره‌نشین‌ها» محصول ۱۳۶۶. ماجرای اعتراض محسن مخملباف (از گروه کارگردانان مسلمان! زیر نظر سینمای حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی) به این فیلم نیز  شهرت زیادی دارد. 

اولین ساخته پس انقلاب مسعود کیمیایی «خط قرمز» ۱۳۶۰ سرنوشتی بهتر از آثار دیگر کارگردانان نداشت. فیلم در اولین دوره جشنواره فیلم فجر اکران شد و سپس برای ۳۷ سال رنگ پرده به خود ندید. 

«چریکه تارا» ۱۳۵۷، «مرگ یزدگرد» ۱۳۶۰، «باشو غریبه کوچک» ۱۳۶۴ هرسه از ساخته‌های بهرام بیضایی، دیگر کارگردان جریان موج نوی سینمای ایران نیز به همین وضعیت دچار شدند.

دهه هفتاد؛ ظهور باند ترور

درگیری نظام ولایت فقیه با بدنه تنومند این جریان فرهنگی البته در شاخه‌‌های متعدد ادبیات، تجسمی، اندیشه و شعر ادامه داشت. کشمکشی که سرانجام به مرحله‌ای رسید که کارگزاران حاکمیت حذف فیزیکی "نویسندگان"، "دگراندیشان" و "تهدید" سینماگران را در دستور کار قرار دادند. ماجرای «اتوبوس نویسندگان مسافر ارمنستان» و دیدار سعید امامی، معاون وقت امنیت داخلی وزارت اطلاعات ایران با مسعود کیمیایی و بهرام بیضایی در هتلی در تهران نمونه‌ای تاریخی از این جنس برخوردها به شمار می‌رود.

کیمیایی در گفت‌و‌گو با نشریه "نوروز" درباره این دیدار همراه با بهرام بیضایی در طبقه هشتم هتل و نوع همکاری گفته بود «این حیطه در آتش است و شما از هر طرف به این حیطه نزدیک شوید، آن آتش دامان شما را می‌گیرد و کسی که در آن تاریخ آن آتش را روشن کرد، خیلی آگاهانه این کار را کرد. بعد‌ها فهمیدم که من در این ماجرا تنها نبودم بلکه خیلی‌های دیگر هم بودند؛ خیلی از هنرمندان سینما، از تئا‌تر، از نقاشی و ادبیات… بله، من تنها نبودم...» 

گروهی معتقدند فیلم‌های «مرسدس»، «ضیافت» و «سلطان» هر سه به کارگردانی مسعود کیمیایی در نتیجه فشار جریان سعید امامی ساخته شد. 

عباس کیارستمی از جمله چهره‌های آیکونیک سینمای دهه هفتاد ایران نیز پس از دریافت نخل طلای جشنواره کن فرانسه برای فیلم «طعم گیلاس» و پیش از آن توجه جشنواره‌های بین‌المللی به «خانه دوست کجاست؟» همواره از سوی جریان‌های انقلابی، بخصوص گروه نویسندگان نشریات سینمایی سوره – زیر نظر مرتضی آوینی و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی- سوژه انواع اتهام‌ها و توهین‌ها قرار گرفت. 

دهه هشتاد و فیگوری به ‌نام اصغر فرهادی

با پایان دولت سیدمحمد خاتمی و بر مسند نشستن طیف مورد وثوق بیت رهبر ایران در سال‌های آغازین دهه هشتاد خورشیدی، یا به گفته تئوریسین‌های حکومت ساخته «انقلاب در انقلاب»، فشار بر جریان‌ قدیمی‌تر سینمای ایران شدت یافت و تلاش برای به خدمت درآوردن کارگردانان بیشتر شد.

عباس کیارستمی در همین دوران فیلمسازی را بیرون از مرزهای کشور خود دنبال می‌کند، امیر نادری جز مهاجرت راهی ندارد و ناصر تقوایی به سکوت اجباری می‌رود. در همین دهه بود که صدور دستور پلمپ  "خانه سینما" توسط مدیران فرهنگی دولت محمود احمدی‌نژاد به شکلی نمادین نقاب از چهره حاکمیت انداخت.  

به موازات، جریان سانسور و فشار تغییر شکل داد. تقوایی در این باره می‌گوید «در گذشته سانسور مضمونی بود ولی امروز دیگر اینگونه نیست. وقتی امروز کتاب یا فیلمی به ارشاد می‌فرستیم اصلا دیگر مضمونی به آن نگاه نمی‌‎کنند بلکه واژگانی نگاه می‌کنند. در حقیقت استفاده از واژه گان امروز ممنوع شده است.»

اصغر فرهادی کارگردان دیگری است که به عنوان فیگور مهم سینمای ایران در سال‌های میانی دهه هشتاد و نود شناخته می‌شود. او همواره از سوی جریان رسانه‌ای دست راستی – روزنامه کیهان، صداوسیما (برنامه "هفت"، مسعود فراستی و بهروز افخمی) - به "سیاه‌نمایی" متهم است، به‌یقین فقط به این دلیل ساده که در آثار خود به ایدئولوژی نظام تن نمی‌دهد. برای مثال، فرهادی در «جدایی نادر از سیمین» ۱۳۸۹ زنی را به تصویر می‌کشد که خواهان جدایی از شوهر است، امری مذموم در نگاه مردسالاران مذهبی حاکم. زن داستان درخواست طلاق دارد چون برای خلاصی از وضعیت نابسامان مملکت چاره‌ای جز مهاجرت پیشرو نمی‌بیند.

دهه نود؛ کانالیزه کردن سرمایه

مرور فرایندهای سینمایی اواخر دهه هشتاد بخصوص پس از وقوع اعتراضات سیاسی اجتماعی سال   ۸۸ نشان می‌دهد کارگزاران فرهنگی نظام، با شکست در به انقیاد کشیدن اندیشه کارگردانان نسل دهه‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰، مسیر تازه‌‌ای در پیش گرفتند. کانالیزه کردن سرمایه. 

گسترش فعالیت‌های «موسسه رسانه‌ای اوج» وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و به خدمت گرفتن فیلمنامه نویسان و کارگردانان جوان مانند بهرام توکلی و محمدحسین مهدویان تلاشی است برای رسیدن به یک آرزوی چهل ساله؛ که البته در این میان از تشویق و همراهی بعضی هنرمندان نیز بی‌نصیب نیست. 

فریدون جیرانی، روزنامه‌نگار سینمایی و کارگردان در تشویق‌نامه‌ای خطاب به موسسه اوج می‌نویسد «ما در سینما گاهی با آثاری مواجه‌ایم که دولتی است. دولت در آنها سرمایه‌گذاری و مشارکت دارد و فیلم‌هایی که حکومتی هستند. نهادهایی هستند که بر اساس وظایف و اولویت‌هایشان فیلم می‌سازند و «اوج» یکی از مهم‌ترین آنهاست. کاری که «اوج» انجام داده این بوده که توانسته طیف بیشتری را درگیر تولیداتش کند. فیلم‌ها و مستندهایی ساخته که گروه وسیع و متنوعی مخاطب داشته‌اند و این یک امتیاز بزرگ است. این تغییر روش و شیوه، این تغییر نگاه و راهبردی برای ساخت فیلم، مستند و سریال و جذب مخاطب بالا، نشانه خوبی است. بیشتر محصولات این سازمان متوسط و خوب هستند. طبیعی است همه دارای یک کیفیت ممتاز نبوده‌اند. من بیشتر فیلم‌های سینمایی اوج را دیده‌ام. «تنگه ابوقریب»، «به وقت شام» و حتی «۲۳ نفر» از آثار شاخص این سازمان هستند. امیدوارم با وجود هجمه‌هایی که نگاه، تفکر و شیوه قبلی به سازمان اوج داشته، دوستان در این سازمان در ادامه مسیرشان موفق باشند و تلاش کنند با وجود مخالفت‌ها به راه‌شان ادامه بدهند.»

سینما زیر پوتین سپاه و جریان‌های امنیتی‌

علاوه بر سرمایه‌گذاری سپاه پاسداران در سینما، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هم در سال‌های اخیر فعالانه وارد عمل شده است. سید محمود علوی، وزیر اطلاعات ایران، ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ در جلسه تایید صلاحیت پست وزارت در دولت دوازدهم در مجلس شورای اسلامی گفت «ما در جهت آگاهی بخشی عمومی از هنرهای مختلف همچون سینما استفاده کرده و مثلاً در هنر سینما در سال ۹۳ فیلم سینمایی "روباه" را برای مقابله با نفوذ دشمن تولید کردیم.» 

وزیر اطلاعات ایران در ماه‌های پایانی سال ۱۳۹۹ از اسامی تولیدات سینمایی سازمان تحت امر خود پرده‌برداری کرد. او تأیید کرد که فیلم‌های «روباه» ساخته بهروز افخمی، «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان، «شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار، «سیانور» بهروز شعیبی، «امکان مینا» کمال تبریزی، «روز صفر» نوشته بهرام توکلی و کارگردانی سعید ملکان، و سریال‌های «پازل»، «سارق روح»، «تعبیر وارونه یک رویا» و «خانه امن» محصول این نهاد امنیتی هستند. 

پول‌های بادآورده ناشی از رانت‌های اقتصادی، اختلاس‌های کلان آقازاده‌ها و پولشویی نهادهای وابسته به قدرت را هم باید به این جریان افزود. رویکردی که جایگزین تهدیدهای کلاسیک نظام سیاسی و شیوه‌‌های پرهزینه‌تر هدایت محتوایی آثار سینمایی در دهه گذشته شده است.  

اشتراک در شبکه های اجتماعی