رضا علیجانی در گفتوگو با جمهوری ایرانی
سردترین انتخابات ریاست جمهوری در راه است
انتخابات ریاست جمهوری ایران دو ماه دیگر در حالی برگزار میشود که اکثر نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در تلاشند که این انتخابات را همانند انتخابات مجلس یازدهم، به انتخاباتی تحریمشده بدل سازند که کارکردش مشروعیتزدایی از نظام سیاسی است. اینکه جمهوری اسلامی در برابر دعوت به تحریم انتخابات چه میتواند بکند، سوالی است که بسیاری از موافقان و مخالفان نظام به آن میاندیشند. رضا علیجانی، فعال و تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس، معتقد است با توجه به احتمال تعیین رهبر جدید در سالهای آتی، برای علی خامنهای و سپاه پاسداران نتیجۀ تضمینشدۀ انتخابات ریاست جمهوری مهمتر از مشارکت گستردۀ مردم در این انتخابات است. آقای علیجانی همین ملاحظه را دلیل شکلگیری پدیدۀ سیاسی جدیدی میداند که آن را مهندسی زودهنگام انتخابات قلمداد میکند.
*****
میزان مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری، احتمالا مهمترین مساله فضای سیاسی ایران در دو ماه آتی است. به نظرتان مشارکت بالای مردم در این انتخابات برای نظام اهمیت اساسی دارد یا اینکه نظام آماده است انتخاباتی شبیه انتخابات مجلس یازدهم را از سر بگذارند؟
به نظر میرسد که برای آقای خامنهای و بیت رهبری و جریان امنیتی-نظامی، با توجه به دورخیزهایی که داریم میبینیم، تضمین نتیجۀ انتخابات در اولویت است. آقای خامنهای احساس میکند در سالیان آخر عمرش است و دوباره هوس دولت جهادی و حزباللهی کرده است و در ریشهیابیهایش از مشکلات کشور در سخنرانی نوروزیاش، مشکل را دولتمردان بیانگیزه و اتوکشیده و سست و کند دانست. حرفش در آن سخنرانی این بود که کشور ظرفیتهای بالایی دارد و ما باید یک دولت توانمند و پا به رکاب داشته باشیم که نگاه به غرب نداشته باشد. در واقع آقای خامنهای عزمش را جزم کرده تا رویایش را که در دورۀ احمدینژاد به کابوس تبدیل شد، دوباره امتحان کند. یعنی یکدست کردن قدرت و روی کار آوردن یک دولت جهادی و حزباللهی. قرائن موید این مدعا این است که اینها سعی میکنند مهندسی انتخابات را حتی قبل از ثبت نام کاندیداها انجام دهند. برای یکی از کاندیداهای غیر اصولگرا، یک پروندۀ شخصی مثل پروندۀ آقای مهاجرانی تدارک دیدهاند. با اسپانسر مالی حسین دهقان برخورد کردهاند. حتی با سعید محمد دارند برخورد میکنند. عزیز جعفری حامی سعید محمد بود ولی اخیرا گفته است سعید محمد جوان و توانمند است اما در حال تکروی است و این موضوع باید ارزیابی شود. عزیز جعفری تلویحا به خطر احمدینژادی شدن سعید محمد اشاره کرده و گفته ممکن است کسی برای شهرداری و یا وزارت خوب باشد ولی برای ریاست جمهوری و حضور در جمع سران قوا و رهبری مناسب نباشد. یعنی همه را دارند به نوعی مهندسی میکنند قبل از ثبت نام. این روند نشان میدهد اول از همه به انتخابات تضمین شده فکر میکنند. از بین کاندیداهای اصلاحطلب هم ممکن است به افرادی که خنثی هستند و شانس چندانی برای کسب رای بالا ندارند، اجازه حضور دهند. یعنی مجموعا افرادی را تایید صلاحیت میکنند که در مناظرهها نتوانند بازی را به هم بزنند و سرعت بگیرند و در نتیجه موجی راه بیفتد و بازی از دستشان خارج شود. اولویت دومشان مشارکت گستردۀ مردم در انتخابات است که این هدف را با تمهیدات همیشگی و البته تا حدی کنترلشدهتر از همیشه، سعی میکنند محقق سازند. مثلا با جملاتی نظیر "اگر از من خوشتان نمیآید، به خاطر ایران رای بدهید." آقای خامنهای گفت وضعیت اقتصادی کشور را به گردن تحریمها نیندازید. او با این حرف میخواهد راه قطبی شدن فضای انتخابات حول محور مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا را ببندد و هدفش از این انسداد، کنترل فضای انتخابات است. به هر حال با چنین رویکردی، برگزاری شکوهمند انتخابات، اولویت دوم یا چندم مراکز اصلی قدرت است و این یعنی تکرار انتخابات مجلس یازدهم.
با توجه به ناکامی دولت روحانی و در مجموع خنثی شدن نهاد انتخابات از سوی رهبری نظام، به نظرتان سیاست تحریم انتخابات این بار با پذیرش حداکثری واجدین حق رای مواجه میشود؟
به نظرم مردم این بار حداقل انگیزه را دارند. دلیلش علاوه بر ناکامی دولت روحانی، بدعهدی خود روحانی است که در تبلیغات انتخاباتی سال ۹۶حرفهایی زد و در عمل حرفهای دیگری را اجرا کرد. اصلاحطلبان در قبال اعتراضهای اجتماعی سالهای اخیر، سکوت کردند و یا موضع منفی گرفتند. البته از انصاف نگذریم که در قبال کشتار آبان موضع گرفتند ولی اگر از تکچهرهها بگذریم، در مجموع موضع اصلاحطلبان در قبال اعتراضات چند سال اخیر وادادگی و سکوت و حتی بعضا توجیه رفتارهای حکومت بود. در نتیجه عملا و نظرا ضربات مهمی خوردهاند. چهرههایی از اصلاحطلبان هم از سال ۸۸ به این سو در شرایط امنیتی به سر میبرند و ملاحظات امنیتی در موضعگیریهایشان تشدید شده است. مجموعه این عوامل باعث شده که اصلاحطلبان الان خیلی مورد توجه و پذیرش مردم نباشند. به نظرم اکثریت مردم سیاست تحریم انتخابات را میپذیرند. مردم ناکامی سیاستهای دولت و بویژه بدعهدی روحانی و مطیع بودنش نسبت به سیاستهای رهبر نظام را رصد میکنند و از این بابت سرخوردهاند. اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸علامت همین یأس بود. ادعای حکومت این بود که طبقات کمدرآمد طرفدار ما هستند چونکه شعار ما عدالتخواهی است. ولی در این دو خیزش بزرگ، همان اقشار و طبقات نشان دادند که دیگر از صندوق رای ناامید شدهاند. در همه جای جهان هم این طور است. اگر مردم از صندوق رای نتیجه نگیرند، نهایتا به خیابانها میآیند. این سیر در ایران نیز مشاهده میشود و نشانۀ یأس مردم از نظام است. در مجموع به نظر من در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ سردترین انتخابات ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی رقم خواهد خورد.
با توجه به رد صلاحیت احتمالی محمد خاتمی و محمود احمدینژاد، با فرض کاندیداتوریشان، نظام چگونه میتواند مشارکتی قابل توجه در این انتخابات ایجاد کند؟
من بعید میدانم آقای خاتمی ثبت نام کند. احمدینژاد البته انگیزه دارد. حکومت از یک طرف میخواهد نتیجۀ انتخابات تضمینشده باشد و همین ملاحظه، دستش را میبندد. از طرف دیگر، آقای خامنهای همۀ ابزارهای فریبکاریاش را به کار برده. مثلا گفته است اگر مرا قبول ندارید، برای نظام رای بدهید. یا اگر نظام را قبول ندارید، برای ایران رای بدهید. این راهها دیگر از بین رفته است. اصلاحطلبان هم فکر نمیکنم بتوانند دوقطبی مهمی بسازند که مردم ترغیب شوند به شرکت در انتخابات. دوقطبیهای کاذب هم دیگر انگیزۀ چندانی در مردم ایجاد نمیکند. دوقطبیهایی مثل باز بودن یا بسته شدن اینترنت، مذاکره یا عدم مذاکره با غربیها و یا روی کار آمدن یا نیامدن نظامیان. مردم میدانند هر دولتی سر کار بیاید، پیرو آقای خامنهای خواهد بود. حسن روحانی هم این واقعیت را به شکلی اغراقشدهتر از حالت نرمال، نشان داد و بسیاری از مردم را به این نتیجه رساند که رئیسجمهور کار مهمی نمیتواند بکند و بنابراین نیازی به شرکت در انتخابات نیست.
برخی از اصلاحطلبان در تلاشند سید حسن خمینی را به کاندیداتوری در این انتخابات مجاب کنند. فکر میکنید او کاندیدا میشود و در این صورت، آیا صلاحیتش تایید میشود؟
حسن خمینی، با توجه به شخصیتی که دارد، بعید میدانم کاندیدا شود. از همین الان هم برایش دارند خط و نشان میکشند و مشغول تمسخر و تهدید او هستند. احتمالا حسن خمینی نیز مشمول همان مهندسی قبل از انتخابات خواهد شد. به لحاظ شخصیتی هم اهل ریسک کردن نیست. چند تا تهدید محکم پشت صحنه و یا نصیحتی که بار امنیتی داشته باشد، مانع از کاندیداتوری او میشود. اگر هم کاندیدا شود احتمال تایید صلاحیتش کم است. همان طور که در مجلس خبرگان امتحان نداد و رد صلاحیت شد. او در انتخابات خبرگان اشتباه کرد و در اثر آن اشتباه، اولا تحقیر شد، ثانیا سابقهای از عدم صلاحیت برایش ایجاد شد. این بار هم شورای نگهبان میتواند یک ضربۀ دیگر به او بزند. حسن خمینی ممکن است یکی از کاندیداهای احتمالی برای جانشینی رهبری باشد. در چارچوب ضوابط درون نظام، رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان یک نقطۀ منفی در کارنامۀ افراد است و طبیعتا حسن خمینی نمیخواهد برای بار دوم رد صلاحیت شود. همچنین باید اضافه کنم که اصلاحطلبان دیگر ابزار انتخاباتی مهمی ندارند و کارشان با شعارهای "انتخاب بین بد و بدتر" و یا "مذاکره و عدم مذاکره" پیش نمیرود. البته عدهای از اصلاحطلبان میگویند ما میخواهیم "نهاد انتخابات" را حفظ کنیم. این افراد خودشان هم دقت ندارند این حرف یعنی چه. نمیدانم کدام رندی این حرف را ساخته و یاد اینها داده است! بزرگترین حامی حفظ نهاد انتخابات، جریان ولایی جمهوری اسلامی است. این جریان خواهان حفظ نهاد انتخابات در شکل کنونیاش است. یعنی یک صندوق رای بگذارند وسط، تعدادی رای در آن ریخته شود و این جریان هم بگوید ما برخلاف اکثر کشورهای خاورمیانه، انتخابات برگزار کردیم و مردم طرفدار ما هستند. اگر معنای حفظ نهاد انتخابات این است، باید گفت جریان ولایی بزرگترین حامی نهاد انتخابات است. ضمنا در این جا سفسطهای صورت میگیرد. نهاد انتخابات معنای خاص خودش را دارد. در واقع ما در این جا با همان حکایت نقش مار و اسم مار مواجهایم. انتخابات در ایران روز به روز فرمایشیتر و نمایشیتر میشود و نهادهای برآمده از انتخابات، به طور روزافزون از مدار تصمیمگیری خارج میشوند و نظارت استصوابی هم دائما شدیدتر میشود و نهادهای موازی ساخته میشوند و مجلس عملا هیچکاره است و وزرای دولت باید حتما به تایید آقای خامنهای برسند. و یا جلسات سران سه قوه، چه شأن قانونیای دارد؟ موارد و مشکلاتی از این دست فراوان است. در شرایطی که مجلس نمایشی است و از دست دولت هم کاری ساخته نیست، عدهای میگویند ما میخواهیم نهاد انتخابات را، که مبنای شکلگیری مجلس و دولت است، حفظ کنیم. این استدلال عین سفسطه است. کفگیر استدلالهای اصلاحطلبان به ته دیگ خورده و شوری برنخواهد انگیخت.
ظاهرا شرایط مساعد شکلگیری یک دولت اصولگراست. نوبتی هم اگر حساب کنیم، نوبت اصولگرایان است. آیا اصلاحطلبان واقعا شانس قابل توجهی برای پیروزی در انتخابات ندارند؟ با کنار نهادن خاتمی و سید حسن، اصلاحطلبان با اجماع بر کدام کاندیدا میتوانند پیروز شوند؟
به نظرم اصلاحطلبان فقط میتوانند انتخابات را تزئین کنند و هیزم تنور گرم کردن انتخابات شوند. بخش مهمی از بدنۀ اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نخواهند کرد. ممکن است کسانی که هنوز در حاشیۀ سفرۀ انقلاب نشستهاند و یا زیر فشار امنیتیاند، جرات نکنند انتخابات را تحریم کنند. آقای خامنهای خط و نشان کشید و تهدید کرد که تحریم انتخابات سیاست آمریکا و اسرائیل و سازمانهای اطلاعاتی غربی است. بنابراین اصلاحطلبان ممکن است موضع تندی علیه انتخابات نگیرند و بخشی از آنها هم حتما در انتخابات شرکت میکنند، اما بدنۀ اصلاحطلبان مثل بقیۀ مردم مخالف شرکت در انتخابات هستند. حتی شاید خشمشان هم بیشتر از بسیاری از مردم باشد؛ چون یکبار رأیشان را هزینۀ یک آدم فرصتطلب کردهاند که نمیتوانند پاسخگوی اعمالش باشند. پس از انقلاب، انتخابات ابتدا بین نیروهای ضد سلطنت برگزار میشد. بعد با حذف ملیگرایان و چپها و مجاهدین و نهضت آزادی، انتخابات تبدیل شد به رقابتی بین نیروهای درون نظام. اما الان انتخابات بین اصولگرایان برگزار میشود. کشمکشهای درونی اصولگرایان، مثلا کشمکشهای درون سپاه، نشانۀ همین تحول است. به نظرم بحث کاندیدای نظامی و غیر نظامی هم نمیتواند تنور انتخابات را گرم کند. این طور نیست که نظامیان درون پادگان بوده باشند و تازه عزم خروج از پادگان را کرده باشند. همین آقای سعید محمد در یک فایل صوتی گفته است دوسوم استانداران احمدینژاد و بخش مهمی از وزرایش نظامی بودند. در واقع تلویحا میگوید سپاه و مشخصا قرارگاه خاتمالانبیا به احمدینژاد بودجه داد و شهر را آباد کرد و این به اسم احمدینژاد تمام شد و احمدینژاد با امکانات سپاه توانست شهرداری موفقی داشته باشد. البته این یک ادعاست. بعدها معلوم شد در دوران شهرداری احمدینژاد چه فجایعی رخ داده بود. به هر حال سعید محمد حرفش این است که احمدینژاد جنس بدلی بود من جنس اصلی هستم. یعنی خودم از قرارگاه خاتمالانبیا آمدهام و رهبر هم که گفته دولت جوان و حزباللهی تشکیل شود و ما هم که هر دو ویژگی را داریم. ولی کاندیداتوری سعید محمد نیز با تشتت و مخالفت درونی اصولگرایان مواجه شده است. این تشتت نشان میدهد که در درون اصولگرایان نیز اختلافات زیادی وجود دارد. اصولگرایان فکر میکنند نوبت خودشان است و به همین دلیل اختلافاتشان تشدید شده است. از قدیم گفتهاند در دعوای دزدها، مال دزدی پیدا میشود. در دعواهای اصولگرایان نیز چیزهای زیادی پیدا میشود. برخی از آنها هم صداقت بیشتری دارند و افشاگریهایی میکنند. اخیرا یک فایل صوتی از آقای حکمت، فرزند آیتالله حکمت و یکی از افراد پرسابقه در جبهه و جنگ، بیرون آمده است که دربارۀ خرجهای انتخاباتی توضیح میدهد. لیستها و آمارهایی که میدهد، نشان از فاجعه دارد و پشت صحنۀ هزینههای انتخاباتی را برملا میکند. یعنی همان پولهای کثیفی که یکبار اصلاحطلبان و اعتدالیون مطرح کردند ولی این بحث را ادامه ندادند. آقای حکمت در این فایل صوتی مفصلاً راجع به این موضوع حرف زده است و من توصیه میکنم کسانی که هنوز برای تحریم انتخابات مردد هستند، حتما این فایل صوتی را گوش بدهند.