اهم اخبار
news-details

خامنه‌ای و تنبیه «مجتهد مقلد»


سخنان  سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی در روز یکشنبه ١٢ اردیبهشت، واکنشی به تکانه‌های پیش آمده بعد از انتشار فایل صوتی مصاحبه جنجالی محمدجواد ظریف بود. در این سخنرانی که زمان آن به یک باره اعلام شد و با تقویم زمانی سخنرانی‌های آئینی و مناسبتی خامنه‌ای تطبیق نمی‌کرد، حرف‌هایی در خصوص روزهای معلم و کارگر و تعیین نقشه راه برای اجرای انتخابات ریاست جمهوری ١٤٠٠ ایراد شد اما مخاطب اصلی جواد ظریف و سیاست نظام در واکنش به اتفاق رخ‌داده بود. رهبری جمهوری‌اسلامی کوشید تا با مدیریت فضا، آسیبی که به مجموعه نظام وارد شد را ترمیم کند. او با ابراز تاسف از اظهارات انتقادی جواد ظریف و انتساب «خطای بزرگ» به آن از راهبردها و تصمیمات سیاست خارجی نظام دفاع کرد.

 حمله سنگین او به ظریف و تشبیه سخنان او به مواضع دولت آمریکا تایید کننده حملاتی است که سال‌ها است از سوی اصول‌گرایان تندرو علیه جواد ظریف و متهم کردن او به «غرب گرایی» و یا «وابستگی به غرب» انجام گرفته‌است. خامنه‌ای بر خلاف رویکرد مسئولان دولت روحانی  به نحوه انتشار فایل صوتی اعتنایی نکرد و جواد ظریف را به دلیل ایراد سخنان انتقادی نسبت به قاسم سلیمانی و راهبرد سیاست خارجی نظام شماتت کرد. از دید او جواد ظریف جوری حرف زده که معنای آن این است که سیاست های کشور را قبول ندارد. همچنین با انتساب ظریف به هم صدایی با خواسته‌های دولت آمریکا سعی کرد از سخنان ظریف در نقش منفی دولت روسیه و اعمال نفوذ بر سیاست خارجی و منطقه ای ایران اعتبار زدایی کند.

"آسیب‌های" مصاحبه ظریف و تلاش خامنه‌ای برای ترمیم آنها

قابل پیشبینی بود خامنه‌ای مجبور به موضعگیری و جبران لطمات وارده بپردازد. پیامد خواسته و یا ناخواسته و ماندگار فاش شدن مصاحبه جواد ظریف قداست‌زدایی از قاسم سلیمانی در درون مجموعه نیروهای نظام بود. در بیرون از نظام جمع متنوع و بزرگی با رد قهرمان‌سازی از قاسم سلیمانی وی را به دلیل ارتکاب جنایات جنگی و پیشبرد سیاست‌های مغایر با منافع ملی ایران محکوم کرده بودند. اما این بار در راس دستگاه دیپلماسی کشور نیز انتقاداتی به نقش وی در کارشکنی در اجرای برجام و دنباله‌روی او از برنامه روسیه به گوش رسید. بعید است نظام بتواند این اتفاق را جبران کند؛ وجهه کاذب ایجاد شده برای قاسم سلیمانی  ترک خورده و در گذر زمان تعمیق می‌یابد. عذرخواهی ظریف نیز آب رفته را به جوی بر نمی گرداند.

ظریف با عذرخواهی به استقبال سخنان خامنه‌ای رفت و بعد از پایان صحبت‌ها نیز با صراحت بیشتری از اینکه باعث «تکدر خاطر رهبری» شده ابزار تاسف کرد و رسما پذیرفت که «سخنان خامنه‌ای چون همیشه برای من و همکاران ختم کلام و نقطه پایانی برای بحثهای کارشناسی است».

حال این سئوال مطرح است که آیا تنش جدید پیش آمده در درون بلوک قدرت در همین سطح متوقف می‌ماند و ظریف با جبران خطای بزرگ انجام شده ادعایی خامنه‌ای به فعالیت‌های متعارفش ادامه می‌دهد؟ پاسخ به این سئول راحت نیست بخش های از اصول‌گرایان تندرو که از دیرباز با او مشکل داشتند مواضع ظریف را کافی ندانسته وخواهان استیضاح و یا استعفای او هستند.

از سوی دیگر به دلیل مذاکرات جاری وین برکناری ظریف در شرایطی که از عمر دولت دوازدهم  کمتر از چهار ماه باقی مانده‌است، برای نظام فایده چندانی ندارد. البته بود و نبود ظریف در مذاکرات معطوف به بازسازی برجام تاثیر تعیین‌کننده ندارد. سیاست کلی در نظام گرفته شده و با رضایت خامنه‌ای تیم مذاکره کننده به رهبری عباس عراقچی کار را جلو می‌برد. به نظر می‌رسد این اتفاق به احتمال زیاد تا پایان ریاست جمهوری حسن روحانی به سامان رسیده و یا به پیشرفت ‌بزرگی می‌رسد.

رابطه خاص بین خامنه‌ای و ظریف نیز دیگر مانعی است که تردید ایجاد می‌کند که رشته مودت به یک باره گسیخته شود. ظریف تنها دیپلمات جمهوری اسلامی در آمریکا بوده که از طرف خامنه‌ای مجوز مذاکره با سیاستمداران آمریکایی و تشکیل شبکه نیروهای لابی و حامی در آمریکا را داشته‌است. اعطای چنین امتیازی هم نشان از اعتماد بالای خامنه‌ای و وفاداری کامل ظریف دارد و هم پایه اصلی روابط خاص و رازآلود آنان را تشکیل می‌دهد. منتهی از ابتدا ظریف با توجه به ویژگی‌ها و قابلیت‌هایش تنها نقش یک مجری و کننده‌کار را داشته است. او قرار بوده متصدی باشد نه سیاستگذار و نظرات خاص وانتقادی‌اش را در قالب تحلیل ابراز کند.

خامنه‌ای در اظهاراتش تصریح کرد که سیاستگذاری کار وزارت خارجه نیست بلکه باید مجری سیاست‌های مجامع بالادستی چون شورای امنیت ملی باشد. منتهی این سخنان با انتقادات حامیان خامنه‌ای تعارض پیدا می‌کند که حسن روحانی و جواد ظریف را به دلیل انعقاد برجام مواخذه و نکوهش می‌کنند. همچنین چون مصوبات شورای امنیت ملی بعد از تایید رهبری رسمیت پیدا می‌کنند عملا مسئول اصلی تصمیمات اتخاذ شده در سیاست خارجی کشور خود خامنه‌ای خواهد بود که تا الان از پذیرش مسئولیت طفره رفته‌ است.

از زاویه‌ای دیگر حملات به جواد ظریف در پیش و پس از انعقاد برجام و تشدید آنها در هنگام گفتگوها برای بازسازی برجام و نگرانی اصول‌گرایان از کاندیداتوری احتمالی او  نشانگر تعارضات در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و به هم خوردن موازنه راهبرد – تاکتیک خامنه‌ای است. خامنه‌ای از سر مصلحت اندیشی و تحت فشار تحریم‌های شکننده دولت اوباما تن  به مصالحه هسته‌ای با دولت آمریکا داد. فضای ایجاد شده بعد از انتخابات ٩٢ و تحرکات اعتدالی‌ها و اصلاح‌طلب ها در مانور بر روی برجام و استقبال جامعه از تنش‌زدایی با غرب باعث شد تا خامنه‌ای به مدیریت فضای پسابرجام بپردازد تا تغییری در راهبردهای کلان سیاست خارجی نظام به وِیژه خصومت با آمریکا ایجاد نشود.

 این رویکرد نیازمند اعتبارزدایی از برجام و تنزل آن به سیاستی غلط بود که رهبری در اتخاذ آن نقشی نداشته و یا سیاست گذاری انجام شده درست اجرا نشده‌است. ازاینرو محافلی نزدیک به بیت رهبری و سپاه پاسداران رخصت یافتند تا حملات سنگینی به جواد ظریف کرده و مصون از برخوردهای قضائی و امنیتی به ترور شخصیت ظریف بپردازند. این برخورد مورد توجه ظریف نیز بود که خود را آماده «قربانی شدن» کرده بود.

در مصاحبه سه ساعته فاش شده او چندین بار اشاره می کند که به همکارانش گفته که آماده قربانی شدن برای نظام باشند. در واقع نقش در نظر گرفته شده برای ظریف به گونه‌ای بود که امکان برخورد و قربانی شدن در پایان کار وجود داشت. خروج دولت  ترامپ از برجام نیز فضا را به نفع نهاد ولایت فقیه کرد تا پروپاگاندای خود علیه برجام که اسم رمز تنش‌زدایی با غرب بود را پیش ببرد و در این مسیر خامنه‌ای آن را «خسارت محض» نامید.

طرد توامان از سوی حکومت و مردم

اما پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری ٢٠٢٠ آمریکا فضا را تغییر داد و باز برخورد دوگانه نظام با برجام را آشکار ساخت. خامنه‌ای علی‌رغم مواضع ظاهری مجوز بازسازی برجام را به دولت روحانی اعطا کرد. اما حساسیت این اتفاق و ارزیابی هسته سخت قدرت از تاثیر آن بر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ١٤٠٠ و نیاز به تکرار بی‌اعتبارسازی از برجام باعث شد تا ظریف سیبل حملات نیروهای موسوم به «ولایتمدار» شود. به نظر می‌رسد دلیل اصلی جواد ظریف از بیان نظرات انتقادی نگرانی از پرونده‌سازی‌ها و برخوردهای امنیتی در آینده و شانه خالی کردن از مسئولیت ناکامی‌ها در مواجه با افکار عمومی و تاریخ بود. اما فاش شدن آنها مشکلات وی در درون نظام را افزایش داد. عذرخواهیها و تناقض‌های موجود در مفاد مصاحبه نیز در میان مدت موقعیت اجتماعی او را متزلزل‌ترساخته و روند نزولی‌اش را تسریع می‌کند.

تقریبا با ضریب اطمینان بالا می‌توان گفت ظریف در درون نظام به پایان کار رسیده و دوران بازنشستگی‌اش فرارسیده است. او با قرار دادن خود در جایگاه «مجتهد» در حوزه مسائل کارشناسی و سیاست‌گذاری خطوط قرمز نهاد ولایت فقیه را رد کرده است که او را فقط در جایگاه مجری صرف و تحلیلگر آشنا به قواعد جهانی قبول دارد. نقش تاریخی جواد ظریف نیز در جمهوری اسلامی چنین بوده‌است. حال تنبیه او به دلیل عبور از محدوده ترسیم شده و ایجاد چالش برای نظام اجتناب‌ناپذیر شده است.

سوابق خامنه‌ای نشان می‌دهد در گوشمالی دادن کارگزاران تجدیدنظرطلب و زاویه گرفته با گفتمان کلاسیک نظام تردیدی به خرج نمی‌دهد. اما سوابق دیرین و موقعیت حساس کشور ممکن است مجازات محتمل را به عقب بیاندازد و تنها به تضعیف ظریف رضایت داده شود. در عین حال استفاده از «خطای بزرگ» در سخنان خامنه‌ای این فرضیه را قوت می‌بخشد که اقدام جبرانی باید انجام شود. این اقدام می‌تواند فوریت برکناری ظریف را برجسته سازد. در این چارچوب استعفا می‌تواند کم‌هزینه‌ترین اقدام باشد، زیرا تداوم و بالا گرفتن منازعه حول «نظامی – میدان» با «غیرنظامی – دیپلمات» به صلاح نظام نیست. ولی رفتن کنار ظریف باعث از حد نصاب‌افتادن کابینه روحانی و ضرورت کسب رای اعتماد دوباره برای کل وزراء می‌شود که با توجه به اختلافات بین مجلس و دولت کار دشواری است و می‌تواند قوه مجریه را پیش از موعد از کار بیاندازد. این مسئله مانعی برای کنار رفتن ظریف است.

اما وقتی از منازعات داخلی بلوک قدرت فاصله گرفته شود، آنگاه در چارچوب موازین تحلیلی و عقلانیت متعارف قابل پیشبینی بود که توجه به فنون دیپلماسی و مقید کردن نظامی‌ها به رعایت قواعد بازی در قالب همراهی و رشد در چارچوب تبعیت کامل از خامنه‌ای ممکن نیست و این تعارض روزی سر باز کرده و به همنشینی پایان دهد.

وقتی «خدمت بی مزد و منت» برای یک رهبر خودکامه وفرمانده و سیاستگذار اصلی «میدان» از سوی ظریف افتخار جلوه داده می‌شود، پایانش آن می‌شود که افشای نقد محدود به «میدان» با نهیب خامنه‌ای مواجه شود. فرجام «مجتهد مقلد» در نظام استبدادی و عقلانیت گریز در مناسبات جهانی، طرد توامان از سوی حکومت و مردم است.

نقل از دویچه‌وله فارسی 

اشتراک در شبکه های اجتماعی