اهم اخبار
news-details

جیب خالی و شکم گرسنه، مردم را به سمت انقلاب سوق خواهد داد


حدود یک ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار می‌شود و به‌رغم تاکید آیت‌الله خامنه‌ای بر مشارکت گستردۀ مردم در انتخابات، فضای سیاسی کشور به گونه‌ای است که به نظر می‌رسد انتخابات آتی شبیه انتخابات مجلس یازدهم سرد و کم‌رای خواهد بود. شیرین عبادی، حقوقدان و برندۀ جایزۀ نوبل صلح، در گفت‌وگو با جمهوری ایرانی بر این نکته تاکید می‌کند که مشارکت محدود یا گستردۀ مردم ایران در انتخابات، مادامی که قانون اساسی کشور عوض نشود، مشکلات کنونی را حل نمی‌کند. او معتقد است با مرگ آیت‌الله خامنه‌ای نیز چیزی عوض نخواهد شد و احتمال تغییر مسالمت‌آمیز قانون اساسی را هم بسیار ضعیف می‌داند.

 

 

در چهار دهۀ اخیر، رای ندادن و رای دادن مردمِ مخالفِ حکومت اسلامی به عبور از جمهوری اسلامی منتهی نشده. وقتی که هیچ یک از این دو رفتار انتخاباتیِ آن قدر برای نظام بحران‌ساز نشده که ایران از جمهوری اسلامی عبور کند، مردم ایران چه می‌توانند بکنند؟

رای ندادن به تنهایی باعث عوض شدن رژیم نخواهد شد بلکه می‌بایست همراه بشود با سایر حرکت‌های مدنی دیگر. به عنوان مثال، اعتصاب گسترده و سراسری و یا آمدن به خیابان و تظاهرات مسالمت‌آمیز. این‌ها دو نمونه از حرکات مدنی مذکور است که می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. اما اگر تصور بفرمایید که می‌شود با رای ندادن از یک رژیم عبور کرد، چنین تصوری هرگز درست نیست. ضمن اینکه وقتی در یک حکومت تمامیت‌خواه همه چیز در اختیار حکومت باشد، صندوق‌ها را هم پر می‌کند. نظارتی که در کار نیست. بنابراین اگر مردم در خانه بنشینند، چیزی عوض نخواهد شد. البته باید اضافه کنم که هدف من تشویق مردم به رای دادن نیست. من خودم سال‌هاست که دیگر رای نمی‌دهم اما برای عبور از نظام به اقداماتی بیش از رای ندادن احتیاج است.

 

اساسا آیا رای دادن یا رای ندادن اهمیت استراتژیک دارد یا مساله‌ای است که می‌توان با آن برخورد تاکتیکی داشت؟

به نظر من رای ندادن اهمیت زیادی دارد و نشان از جدایی و فاصلۀ و قهر مردم با حکومت است.

 

اصلاح‌طلبان دیگر جایی در افکار عمومی ندارند

 

تحریم انتخابات ریاست جمهوری چه ظرفیتی در تغییر موازنۀ قوا به نفع نیروهای خواهان تغییرات سیاسی بزرگ و ساختاری دارد؟

تحریم انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، موازنۀ قوا را به نفع کسانی که عبور از نظام را سرلوحۀ فعالیت‌هایشان قرار داده‌اند، سنگین می‌کند و نشان می‌دهد گروهی که نام خودشان را اصلاح‌طلب گذاشته‌اند و همواره در صدد وصله‌پینه کردن این ساختار معیوب هستند، دیگر جایی در افکار عمومی ندارند.

 

با انتخابات چیزی عوض نخواهد شد

 

پیام سیاسی تحریم انتخابات را چه می‌دانید؟

پیام سیاسی تحریم انتخابات این است که با انتخابات چیزی عوض نخواهد شد؛ بنابراین مردم در انتخابات شرکت نمی‌کنند چون امیدی به تغییر ندارند.

 

اگر نظام جمهوری اسلامی در قدرت بماند روزگار همه سیاه‌تر خواهد شد

 

ظاهرا اصلاح‌طلبان همیشه در انتخابات ریاست جمهوری سیاست "النصر بالرعب" را در پیش می‌گیرند. این سیاست را تا چه حد صادقانه و خردمندانه می‌دانید؟

به طور کلی سیاست اصلاح‌طلبان همواره سعی در تحکیم رژیم موجود داشته است و با هر حیله می‌خواهند رژیم را تحکیم کنند؛ از جمله با ترساندن مردم که مبادا ایران شبیه سوریه یا لیبی شود. و یا می‌گویند آلترناتیوی برای حکومت وجود ندارد و اگر این حکومت سقوط کند، بعدش چه می‌شود؟ این حرف‌ها یعنی تلاش برای تحکیم رژیم از طریق ترساندن مردم. اما من سوال درست را چیز دیگری می‌دانم. از ما نپرسید بعد از سقوط رژیم چه می‌شود. من سوال می‌کنم: با ماندن رژیم چه می‌شود؟ این حکومت ۴۲ سال از عمرش می‌گذرد و در این مدت کشور ما ایران از جهت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، هر سال یک گام به عقب رفته است. حالا اگر نظام جمهوری اسلامی ۴۲ سال دیگر با همین ساختار و همین قانون اساسی در قدرت بماند، چه خواهد شد؟ سوال درست این است. این حکومت بماند چه می‌شود؟ روزگار همه سیاه‌تر و سیاه‌تر خواهد شد.

 

 بدون تغییر قانون اساسی و ساختار سیاسی، هیچ امیدی به بهبود شرایط نیست

 

به نظر می‌رسد نهاد "انتخابات" در جمهوری اسلامی، پتانسیلی برای ایجاد تحولات دموکراتیک نسبی داشت که عمدتا در دوران خاتمی محقق شد. آیا این پتانسیل را باید به کلی تمام‌شده قلمداد کنیم یا اینکه بعد از مرگ آیت‌الله خامنه‌ای می‌تواند موثر باشد؟

من متاسفانه معتقد نیستم با مرگ خامنه‌ای و تغییر رهبری، چیزی عوض می‌شود. مشکل "فرد" نیست. مشکل ما قانون اساسی است. قانون اساسی اجازۀ هیچ نوع تغییر و اصلاحاتی به نفع مردم را نمی‌دهد. بنابراین هیچ امیدی به بهبود شرایط ایران نیست مگر اینکه قانون اساسی و ساختار سیاسی کشور عوض شود. افرادی مثل آقای تاج‌زاده که معتقدند با التماس به رهبری می‌توانند او را معتقد کنند که رهبری دوره‌ای شود و اختیاراتش کاهش یابد، خیال خام می‌پزند. این حرف‌ها فریبی دیگر برای مردم است که یکبار دیگر پای صندوق رای بیایند.

 

نظام‌های سیاسی ایدئولوژیک قاعدتا با یکی از این چهار طرق کنار می‌روند: اصلاحات (استحالۀ نظام)، انقلاب، کودتا، جنگ (مداخلۀ خارجی). کدام یک از این چهار راه را برای ایران ممکن و مفید می‌دانید؟

اینکه چگونه این رژیم عوض خواهد شد، آرزوی من این است که قانون اساسی به شیوه‌ای مسالمت‌آمیز عوض شود و حکومت تغییر ماهوی بکند. اما آیا ممکن است یا نه؟ به نظر من، متاسفانه، احتمال چنین چیزی خیلی ضعیف است. اما اینکه با توجه به ضعیف بودن احتمال چنین تغییری، در آینده چه پیش خواهد آمد، اجازه بدهید فعلا درباره‌اش صحبتی نکنم.

 

شکم گرسنه مردم را به سمت انقلاب سوق خواهد داد

 

در اثر لیبرالیزه شدن فضای جامعۀ ایران در سه دهۀ اخیر، مردم از فرهنگ "یا مرگ یا پیروزی" فاصله گرفته‌اند. بنابراین چطور می‌توان جامعۀ ایران را به سمت انقلاب سوق داد؟

برای این سوال که چگونه می‌توان جامعۀ ایران را به سمت انقلاب سوق داد، من جواب دیگری دارم: جیب خالی و شکم گرسنه، مردم را به سمت انقلاب سوق خواهد داد. چه ما بخواهیم چه نخواهیم.

 

هواداران تفسیر دموکراتیک از قانون اساسی جمهوری اسلامی، معتقدند نویسندگان این قانون، عبارت "رجال سیاسی" را فارغ از بار جنسیتی آن در قانون گنجانده‌اند. آیا چنین تفسیری را مطابق با واقع می‌دانید؟

در قانون اساسی عبارت "رجال سیاسی" را وارد کرده‌اند که عبارتی دوپهلو است. مذاکرات مربوط به نگارش قانون اساسی، به ما نشان می‌دهد که نویسندگان این قانون با گنجاندن عبارت "رجال سیاسی" در وصف شرایط رئیس جمهور، رندی کرده‌اند که البته این شیوه در قانون‌نویسی کاملاً اشتباه است. قانون باید سریع و خالی از ابهام باشد. تا الان تفسیر شورای نگهبان از واژۀ "رجل" مرد بوده است و چیز بیشتری هم نمی‌توانند بگویند.  

 

رئیس جمهور، اختیاری در زمینۀ ارتقای حقوق زنان ندارد

 

آیا دولت‌های خاتمی و احمدی‌نژاد و روحانی از حیث ارتقای حقوق زنان تفاوت مهمی با یکدیگر داشتند؟

به نظر من حقوق زن در ایران ناشی از قوانین است. رئیس جمهور هم کاره‌ای نیست. حداقل در زمینۀ تقنینی کاره‌ای نیست. در دوران اصلاحات، خاتمی لایحۀ الحاق دولت ایران به سیدا، یعنی کنوانسیون منع هر گونه تبعیض علیه زنان را به مجلس فرستاد و مجلس هم این لایحه را تصویب کرد ولی شورای نگهبان آن را رد کرد. بنابراین اساسا طرح سوال به این صورت صحیح نیست؛ چون روسای جمهور ایران، اختیاری در زمینۀ ارتقای حقوق زنان ندارند.

 

با توجه به اینکه زنان در ایران حق ندارند کاندیدای ریاست جمهوری شوند، اگر جنبش زنان انتخابات ریاست جمهوری را از منظر ملاحظات خودش بنگرد، آیا نباید در هر صورت قائل به تحریم انتخابات باشد؟

من قبلا هم گفته‌ام. دید من عمیق‌تر از این حرف‌هاست که زنان بیایند یا نیایند، رئیس جمهور بشوند یا نشوند. با این قانون اساسی هیچ نوع تغییری صورت نخواهد گرفت. بنابراین فرقی نمی‌کند که زنان و کلاً همۀ مردم در انتخابات شرکت بکنند یا نکنند. در هر صورت، وضع همین خواهد بود که الان هست. ۴۲ سال انتخابات نشان داد که هیچ تغییری صورت نخواهد گرفت. خاتمی هم آمد و هشت سال رئیس جمهور ایران بود. نتیجه‌اش چه شد؟

 

در صورت عبور جامعۀ ایران از جمهوری اسلامی و تاسیس یک نظام سیاسی دموکراتیک، مطالبات فوری و فوتی زنان که باید با تغییر قوانین محقق شوند، چیست؟

مطالبات برحق و مشروع زنان بسیار زیاد است؛ برای اینکه ستم بسیار زیاد و تبعیض فراوانی در حق آن‌ها روا داشته شده است. اگر بخواهیم اولویت‌بندی کنیم و بپرسیم که اول باید به سراغ تغییر کدام یک از قوانین برویم، به نظر من باید سراغ آن دسته از قوانینی برویم که شمول بیشتری بین زنان دارند و آن قوانین مربوط به خانواده است. این قوانین دامن همۀ زنان را می‌گیرد. اگر بخواهیم سراغ قانون دیه برویم، که البته باید برویم، همۀ زنان که با این قانون برخورد ندارند اما با قوانین مربوط به خانواده، همۀ زنان برخورد دارند. پس بنابراین به علت دایرۀ شمول بیشتر قوانین خانواده، تغییر این قوانین باید در اولویت باشد.

 

برخی هم معتقدند رویکرد جمهوری اسلامی به زنان، حداقل در بسیاری از وجوه خودش، رویکردی "مردانه" است و در واقع مردان ایرانی هم، یکی از موانع دموکراتیک شدن وضعیت زندگی زنان هستند. دربارۀ این نقد چه نظری دارید؟ 

همین طور است. فرهنگ پدرسالارانه‌ای که در ایران وجود داشته و با آمدن جمهوری اسلامی و قوانین این حکومت بسیار قوی‌تر و پررنگ‌تر هم شده، یکی از موانع تحقق برابری حقوق زن و مرد است. اما اینکه چگونه می‌شود این فرهنگ را از بین برد، در این زمینه قانون نقش بسیار موثری دارد. بنابراین با قوانین مناسب، به تدریج فرهنگ را می‌توان تغییر داد.

 اصلاح قانون اساسی شرط اول است

 

دربارۀ موانع رعایت حقوق بشر در جوامع گوناگون، برخی معتقدند مانع اصلی "حکومت و قوانین" است، برخی هم "فرهنگ" را مانع اصلی می‌دانند. شما چه نظری دارید؟ 

من به عنوان یک حقوقدان همۀ مسائل را در محدودۀ قانون می‌بینم و ارزیابی می‌کنم. به نظر من برای اینکه یک جامعۀ دموکراتیک داشته باشیم، در درجۀ اول قانون باید اصلاح شود و اول از همه باید به سراغ قانون اساسی برویم. قانون اساسی باید به گونه‌ای تنظیم شود که نهادهای نظارتی و کارآمد در آن تعبیه شود. اگر قوانین درستی باشند که اجازۀ تخطی به کسی ندهند، حتی اگر افرادی علاقه‌مند به تخطی از قوانین باشند، در اثر نظارت دقیق، نمی‌توانند چنین کاری بکنند.

اشتراک در شبکه های اجتماعی