کمتر از یک ماه دیگر سیزدهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار میشود. پس از ناکامی چشمگیر دولت دوم روحانی، در غیاب اصلاحطلبان رادیکال، به نظر میرسد ریاست جمهوری از ان جناح اصولگرا خواهد بود. اما این که کدام اصولگرا باید بر صندلی ریاست دولت بنشیند، موضوع دعوای اصولگرایان است؛ دعوایی که ظاهرا برای اکثریت واجدین حق رای در ایران، جذابیتی ندارد. با این حال جمهوری اسلامی امیدوار است در یک ماه آیندۀ تنور انتخابات داغ شود و میزان مشارکت مردم در این انتخابات به رقم آبرومندانهای برسد. بهروز خلیق، عضو رهبری حزب چپ ایران (فداییان خلق)، در گفتوگو با جمهوری ایرانی این نکته را مطرح میکند که رای دادن در انتخابات غیر آزاد جمهوری اسلامی، جنبۀ تاکتیکی دارد و گاهی میتواند مفید باشد، ولی پس از سرکوب آبان ۹۸، رای دادن در انتخابات آتی از منظر تاکتیکی هم موجه نیست. وی ابراهیم رئیسی را شانس اول پیروزی در انتخابات میداند و شانس چندانی هم برای جمهوری اسلامی در برگزاری یک انتخابات پرشور و باشکوه قائل نیست.
*****
بسیاری از مردم ایران در یک بازۀ زمانی شانزده ساله از سال ۶۰ تا ۷۶، علاقهای به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نداشتند ولی پس از آن تقریبا در یک دورۀ بیست ساله (۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶) انتخابات ریاست جمهوری را جدی گرفتند. اما رای ندادن و رای دادن مردمِ مخالفِ جمهوری اسلامی در فاصلۀ سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۹۶ نهایتا به عبور از جمهوری اسلامی منتهی نشد. جامعۀ ایران برای عبور از این نظام چه میتواند بکند؟
در جمهوری اسلامی انتخابات آزاد نيست و امکان کانديدا شدن برای نيروهای مخالف وجود ندارد. حکومت به خوبی آگاه است که از انتخابات آزاد پيروز بيرون نخواهد آمد و قدرت را از دست خواهد داد. به همين خاطر تن به برگزاری انتخابات آزاد نمی دهد. بلوک قدرت و در راس آن علی خامنه ای با مسدود کردن گذار به دموکراسی از کانال صندوق رای، عملأ مردم را به خيابان ها هدايت می کنند تا مسئلۀ قدرت در خيابان ها حل شود. اگر خيزش اعتراضی مردم در خيابان ها با اعتصابات و اعتراضات سراسری همراه شود، اگر کارگران، تهيدستان، معلمان، دانشجويان، زنان، بازنشستگان و طبقۀ متوسط دست در دست هم بگذارند و همزمان و همراه هم به اعتراض برخيزند، اگر شکاف در درون بلوک قدرت و ارگان های نظامی و امنيتی شکل گيرد و ارادۀ سرکوب در حکومت سست شود، موقعيت گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی فراهم خواهد شد. همبستگی و همراهی گروه های معترض و پيوند بين جنبش مطالباتی و خيزش خيابانی تهيدستان و طبقۀ متوسط فرودست می تواند نقش تعيين کننده در عقب نشاندن حکومت و گذار به دموکراسی داشته باشد.
اساسا آیا رای دادن یا رای ندادن اهمیت استراتژیک دارد یا مسالهای است که میتوان با آن برخورد تاکتیکی داشت؟
رای دادن يا رای ندادن جنبۀ تاکتيکی دارد نه استراتژيک. به همين خاطر در هر انتخابات بايد به طور مشخص برخورد کرد و بر آن اساس برخورد کرد. بهرغم آزاد نبودن انتخابات در جمهوری اسلامی، در برخی از انتخابات ها در گذشته اين امکان فراهم بود که مردم با شرکت خود پيامشان را به راس قدرت برسانند، به کانديدای بلوک قدرت "نه" بگويند و به کانديدایی رای بدهند که برنامۀ اصلاحات را مطرح می کرد. در انتخابات سال ۷۶ چنين امکانی فراهم شد. اما دو نگاه ديگر هم در مورد انتخابات وجود دارد. نيروهای سرنگون طلب به شرایط انتخابات و تاثيرگذاری مردم وقعی نمی گذارند و همواره سياست تحريم را پيش می برند. در جانب ديگر بخشی از اصلاح طلبان هستند که صرفنظر از شرايط انتخابات، همواره در انتخابات شرکت می کنند.
اکثريت مردم خواهان تغيير ساختار سياسی هستند
تحریم انتخابات ریاست جمهوری ١٤٠٠ چه ظرفیتی در تغییر موازنه قوا به نفع نیروهای خواهان تغییرات بزرگ وساختاری سیاسی دارد؟
اين انتخابات در شرايط متفاوتی برگزار می شود و دارای ويژگی هایی است که آن را از انتخاباتهای قبلی متمايز می کند. انتخابات ۱۴۰۰ بعد از خيزش آبان ۹۸ برگزار می شود که در ۱۵۰ شهر گروه های وسيعی از مردم به اعتراض برخاستند و عليه ديکتاتوری و خامنه ای شعار دادند. اکثريت مردم ايران به اين دريافت رسيده اند که از صندوق های رای در جمهوری اسلامی تحولی حاصل نمی شود. به علاوه حکومت در اين دوره تصميم گرفته است که بسته ترين و مهندسیشده ترين انتخابات را برگزار کند و امکان تاثيرگذاری مردم را منتفی سازد. نظرسنجی ها نشان می دهد که اکثريت مردم نمی خواهند در اين انتخابات شرکت کنند. تحريم گستردۀ انتخابات و افت شديد ميزان مشارکت حاکی از آن است که اکثريت مردم خواهان تغيير ساختار سياسی هستند. با عدم شرکت گستردۀ مردم، موقعيت سياسی به نفع نيروهای خواهان گذار از جمهوری اسلامی تقويت خواهد شد.
تحريم انتخابات در عين حال اعتراض به وضعيت فاجعه بار کنونی است
مهمترين جنبۀ تحريم، مشروعيت زدایی از جمهوری اسلامی است
پیام سیاسی تحریم انتخابات به چه معنا خواهد بود؟ تاثیر آن بر عرصه سیاسی و عملکرد نظام در سیاست خارجی و داخلی چیست؟
تحريم انتخابات حامل پيام های سياسی متعددی است. نخست اينکه مردم اعتراض خود را نسبت به انتخابات فرمايشی اعلام می کنند. دوم اينکه مردم نشان می دهند که برای رای خود ارزش قانلند و حاضر نيستند رای خود در خدمت مقاصد حکومت قرار دهند. تحريم انتخابات در عين حال اعتراض به وضعيت فاجعه بار کنونی است که حاصل سياست و عملکرد رژيم حاکم است. اکثريت مردم از وضعيت کنونی ناراضی هستند. بحران اقتصادی سفرههای مردم را کوچکتر کرده و زندگی آن ها را به فلاکت کشانده است. فقر، بيکاری و تورم بيداد می کند، شکاف طبقاتی عمق بی سابقه ای پيدا کرده و فساد دامنۀ گستردهای يافته است. جنبۀ ديگری که در تحريم انتخابات مطرح است، تداوم اعتراضات مردم در دی ۹۶ و آبان ۹۸ است. مردم با عدم شرکت به حکومت پيام می دهند که اعتراض ادامه دارد. مهمترين جنبۀ تحريم، مشروعيت زدایی از جمهوری اسلامی است. سران حکومت با کشاندن مردم به پای صندوق های رای، می خواهند به استبداد دينی مشروعيت ببخشند. جمهوری اسلامی "مشروعیت" خود را به میزان مشارکت در انتخابات پیوند زده و لذا عدم شرکت گستردۀ مردم در انتخابات به معنی مشروعیتزدایی از نظام خواهد بود.
عدم شرکت نشانگر برخورد اعتراضی مردم است
برخی معتقدند که تحریم انتخابات، به شکلگیری فرهنگ سیاسی خاصی منتهی میشود که غیر مشارکتی است و بعدها در ایران دموکراتیک نیز آثار منفی خودش را آشکار خواهد کرد. این انتقاد را وارد میدانید یا ناوارد؟
اين انتقاد وارد نيست. چنانچه قبلأ گفتم مردم در انتخاباتی که امکان تاثيرگذاری را فراهم می بينند، وسيعأ شرکت می کنند تا صحنۀ سياسی کشور را به نفع خود تغيير بدهند. اما مردم می بينند که هستۀ سخت قدرت رای مردم را برای تحکيم پايه های حکومت و ترميم مشروعيت از دست رفته می خواهد، نه تامين خواست ها و مطالبات آن ها. مقايسۀ انتخابات رياست جمهوری سال ۷۶ و انتخابات مجلش ششم با انتخابات مجلس يازدهم، مصداق بارز اين حکم است. عدم شرکت در انتخابات به منزلۀ برخورد انفعالی نيست، بلکه نشانگر برخورد اعتراضی مردم است. مسلمأ مردم در ايران دموکراتيک برای رقم زدن سرنوشت خود وسيعأ در انتخابات مشارکت خواهند کرد.
خامنه ای از دو سال قبل به انتخابات ۱۴۰۰ سمت داده است
فضای سیاسی کنونی ایران دال بر این است که درصد مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری پایین خواهد بود. به نظرتان ممکن است نظام در هفتههای آتی برگ برندهای رو کند و فضای فعلی را به کلی تغییر دهد؟ این برگ برنده چه میتواند باشد؟
به نظرم رژيم برگ برنده ای در اختيار ندارد که آن را رو کند. خامنه ای از دو سال قبل به انتخابات ۱۴۰۰ سمت داده است. او رئيسجمهور انقلابی و حزب اللهی می خواهد. او در اين دوره راسأ وارد شده و کانديداهای اصلاح طلبان را يک به يک از دور خارج می کند. خامنه ای از حسن خمينی خواست که کانديدا نشود و با موضع گيری خود ظريف و تاج زاده را از دور خارج کرد. شورای نگهبان در ادامۀ برخوردهای او به جای مجلس قانون تدوين کرد و برای اجرا به وزارت کشور ابلاغ نمود. آنچه مشخص است تمام برنامه های خامنه ای و شورای نگهبان برای اطمينان يافتن از نتيجه صندوق رای است. بلوک قدرت نمی خواهد ريسک کند که مبادا کانديدایش از صندوق رای بيرون نيايد.
مردم اميدی به تغيير وضعيت فلاکتبار کنونی ندارند
آیا گذار مسالمتآمیز با دعوت به تحریم انتخابات جمعشدنی است؟ با توجه به اینکه رژیم هر گونه تجمع و تظاهرات اعتراضی مهمی را به شدت سرکوب میکند، اگر مردم ایران گزینۀ "رای اعتراضی" را هم کنار بگذارند، چه راههایی برای گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی باقی میماند؟
دعوت به تحریم انتخابات نه تنها مغايرتی با گذار مسالمتآمیز ندارد، بلکه می تواند در خدمت آن قرار گيرد. تحريم گستردۀ انتخابات نشانگر حجم بالای نارضایتی و اعتراض به حکومت در جامعه و عدم مشروعيت آن است. اکثريت قابل توجه مردم اميدی به تغيير وضعيت فلاکتبار کنونی ندارند. در اين جا جملهای از اعلاميۀ ابوالفضل قديانی را نقل می کنم که به وجه خوبی اين موضوع را بيان کرده است: "همه باید بدانیم که تغییر در حال و روز ملّت ایران، از تغییر در مناسبات و ساختارهای استبدادی میگذرد. نباید گذاشت نظام استبداد دینی، از نمد نمایش انتخابات برای خود کلاه مشروعیت بدوزد و از این طریق در تغییراتِ بنیادینِ محتوم تأخیر بیندازد. با مشروعیتزدایی و بلند کردن فریاد اعتراض است که میتوان استبداد را به پذیرش انتخابات آزاد و دمکراتیک یعنی رفراندوم تغییر نظام استبداد دینی به نظام جمهوری دمکراتیک سکولار (به معنای جدایی نهاد دین از نهاد حکومت) واداشت. باقی راهکارها «شبه راهحل» و بیراهه است"
در سال ۹۶ مصطفی تاجزاده تاکید داشت که ابراهیم رئیسی اگر در انتخابات پیروز شود، حکومتش نه چهار ساله که چهل ساله خواهد بود. رئیسی شکست خورد ولی هنوز شانس بالایی برای جانشینی آیتالله خامنهای دارد. با توجه به اینکه مرگ آقای خامنهای ممکن است نزدیک باشد، این انتخابات ریاست جمهوری را از حیث تاثیر غیر مستقیم بر انتخاب رهبر بعدی، واجد اهمیت میدانید؟
طبعأ انتخابات دوره کنونی ریاست جمهوری با انتخاب رهبر بعدی در ارتباط است. مهندسی بی سابقۀ انتخابات، سمت دادن به انتخابات از دو سال قبل توسط علی خامنه ای و دخالت مکرر او با مسئلۀ جانشينی مرتبط است. برای خامنه ای در اين دوره ميزان مشارکت در درجه دوم قرار دارد. آنچه در درجه اول برای او مطرح است نتيجۀ انتخابات است. او می خواهد هر طوری شده کانديدای مورد نظرش از صندوق های رای بيرون بيايد. به همين خاطر بهگونه ای صحنۀ انتخابات را می خواهد آرايش دهد که فرد مطيع در مقام رياست جمهوری بنشيند تا در رابطه با جانشينی مشکل ايجاد نکند.
رئيسی پيروز انتخابات خواهد
آقای تاجزاده امسال نیز همچنان مشغول ترساندن مردم از پیروزی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری است. ظاهرا اصلاحطلبان همیشه در انتخابات ریاست جمهوری سیاست "النصر بالرعب" را در پیش میگیرند. این سیاست را تا چه حد صادقانه و خردمندانه میدانید؟
سياست "النصر بالرعب" و انتخاب بين بد و بدتر به چند دوره گذشته برمی گشت. در اين دوره ها از جمله انتخابات سال ۹۶ که در آن حسن روحانی و ابراهيم رئيسی کانديدای اصلی بودند و سياست "النصر بالرعب" و انتخاب بين بد و بدتر موضوعيت داشت. اما صحنۀ انتخابات در اين دوره با دوره های قبلی متفاوت است. به نظر می رسد که الگوی اين دورۀ انتخابات مشابه الگوی دهۀ ۶۰ خواهد بود که در آن يک کانديدای اصلی نظام حضور داشت و چند نفر هم کانديدای درجه دوم. در آن دوره نتيجۀ انتخابات از قبل مشخص بود. اگر کانديدا شدن ابراهيم رئيسی قطعی شود و فرد ديگری هم وزن او کانديدا نشود، از هم اکنون نتيجه انتخابات روشن است. رئيسی پيروز انتخابات خواهد بود و کانديداهای ديگر هم برای تزئين صحنۀ انتخابات تائيد صلاحيت خواهند شد.
در واقع جان کلام اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری این است که اگر به ما رای ندهید، کاندیدای کانونهای اصلی قدرت، ایران را به جهنم بدل خواهد کرد. آیا این رویکرد، ناقض ادعای اصلاحپذیری نظام نیست؟ چون حتی اگر کاندیدای اصلاحطلبان در انتخابات پیروز شود، باید با همان کانونهای اصلی قدرت کار کند.
تجربه نشان داد که بلوک قدرت و در راس آن خامنه ای آنچنان قدرت را در دست خود متمرکز کردهاند که قادرند به راحتی کانديدای پيروز اصلاح طلبان را هم مديريت کنند و اگر تن نداد با توجه به اينکه مجلس را در دست دارند، او را به راحتی کنار بگذارند و یا فلج کنند.
به نظر میرسد نهاد "انتخابات" در جمهوری اسلامی، پتانسیلی برای ایجاد تحولات دموکراتیک نسبی داشت که این پتانسیل عمدتا در دوران خاتمی و تا حدی هم در دولت اول روحانی محقق شد ولی راه گذار به دموکراسی را هموار نکرد. آیا این پتانسیل دموکراتیک نسبی را باید به کلی تمامشده و مصرفشده قلمداد کنیم یا اینکه در شرایطی خاص میتوان همچنان به آن امیدوار بود، بویژه بعد از مرگ رهبر فعلی جمهوری اسلامی؟
بعد از مرگ خامنه ای معلوم نيست که کشور ما با چه وضعيتی روبرو خواهد شد. در کشورهایی که رژيم استبداد فردی حاکم است و قدرت در دست يک فرد متمرکز شده است، جانشينی مسئلۀ حل نشده ای است. با وجود اينکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی سازوکار معين برای تعيين ولی فقيه پيش بينی شده است، ولی به جهت تمرکز قدرت در دست علی خامنه ای، بعد از او خلاء قدرت به وجود خواهد آمد و بازيگران مختلف در درون نظام وارد صحنه خواهند شد تا سهم بيشتری را در قدرت کسب کنند و فرد مورد نظر خود را برصندلی ولايت فقيه بنشانند. در اين ميان سپاه با توجه به موقعيت قوی خود در ساختار سياسی کشور، می خواهد سهم شير را داشته باشد. سناريوهای متعددی بعد از مرگ خامنه ای متصور است. اين احتمال هم وجود دارد که بعد از خامنه ای شکاف های درون بلوک قدرت فعال شود و جانشين او نتواند چالش ها را مديريت کند. اين امر می تواند فرصت هایی برای نيروهای سياسی و اجتماعی فراهم آورد تا از آنها به نفع دموکراسی بهره گيرند. احتمال ديگر تداوم روندی است که بلوک قدرت پيش می برد. يعنی کنار زدن جناح های ديگر حکومت و قبضۀ تمام قدرت.
برآمدن "رضاخان حزباللهی" از دل این انتخابات چقدر محتمل است؟ یا اینکه اساسا چنین پدیدهای با وجود عنصر فرادستی به نام "ولی فقیه" ناممکن است؟
چند ماه قبل برآمدن "رضاخان حزباللهی" از دل این انتخابات محتمل به نظر می رسيد. گرچه چند تن از نظاميان کانديدا شده اند، ولی با آمدن رئيسی احتمال پيروزی آن ها پائين آمده است. به علاوه در بين نظاميان کانديدای شاخصی هم ديده نمی شود.
شکل مطلوب فروپاشی جمهوری اسلامی اصقلاب است
نظامهای سیاسی ایدئولوژیک قاعدتا با یکی از این چهار طرق کنار میروند: اصلاحات (استحالۀ نظام)، انقلاب، کودتا، جنگ (مداخلۀ خارجی). کدام یک از این چهار راه را برای ایران ممکن و مفید میدانید؟
يک شق در شقوق مطروحه از قلم افتاده است. آن هم فروپاشی از درون است. به تجربه ديدهايم که رژيم های توتاليتر و ايدئولوژيک از درون و يا با مداخله خارجی فرومی پاشند. شکل فروپاشی جمهوری اسلامی قابل پيش بينی نيست. به نظرم شکل مطلوب، با توجه به اينکه هستۀ سخت قدرت راه اصلاحات را مسدود کرده است و دورۀ انقلابات کلاسيک که مبتنی بر قهر بود و به استبداد ديگری منجر می شد گذشته است، اصقلاب است که در طی دهه های گذشته شاهد چنين گذاری در تعدادی از کشورها بوديم؛ گذار مسالمت آميز و کمهزينه.