در سومین ماه از نخستین سال سدۀ جدید شمسی، انتخابات ریاست جمهوری ایران مهمترین مسالۀ سیاسی برای موافقان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی است. موافقان نظام در تلاشند انتخاباتی با مشارکت قابل قبول برگزار کنند، مخالفان نظام هم میکوشند تا مشارکت اندک مردم در این انتخابات را به دینام جنبش دموکراسیخواهی جامعۀ ایران در ماهها و سالهای آتی بدل کنند. متن زیر گفتوگویی است با کاظم علمداری، جامعهشناس و استاد دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، دربارۀ کم و کیف و چند و چون سیزدهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری در ایران. این گفتوگو پیش از ثبت نام کاندیداها انجام شده است.
*****
بسیاری از مردم ایران در یک بازۀ زمانی شانزده ساله از سال ۶۰ تا ۷۶، علاقهای به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نداشتند ولی پس از آن تقریبا در یک دورۀ بیست ساله (۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶) انتخابات ریاست جمهوری را جدی گرفتند. اما رای ندادن و رای دادن مردمِ مخالفِ جمهوری اسلامی در فاصلۀ سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۹۶ نهایتا به عبور از جمهوری اسلامی منتهی نشد. جامعۀ ایران برای عبور از این نظام چه میتواند بکند؟
ایجاد جنبش اجتماعی تحریم تنها راهی است که باقی مانده است. اکثریت مردم آگاهانه برای گذار ازحکومت استبدادی ولایت فقیه و یا کاهش ستمی که به آنها وارد می کنند تصمیم به امتناع از رای گرفته اند. اما شواهد تاریخی نشان داد یا مانند سال ۱۳۷۶ دولتی با ادعاهای پوشالی اصلاحات مردم را امیدوار نگهداشت و یا مردم را فریب داد، و یا مانند سال ۱۳۸۸ با سرکوب خونین و در پی تقلبی گسترده آرای مردم را نادیده گرفتند. در سال ۱۳۹۲ نیز حسن روحانی با افشای جرم و جنایتها و فساد درون نظام و وعدههای اصلاحات و رونق اقتصاد و پایان دادن به حصر و بگیر و ببندها، مردمی که راههای دیگر را برخود بسته یافتند به پای صندوق رأی رفتند. اما وضعیت سیاسی و معیشتی مردم از گذشته نیز بدتر شد. این بار ترفند های تکراری رژیم کار نخواهد کرد. مردم دریافتهاند قدرت اصلی در دست کسانی است که اسلحه، پول و تمام ابزار تبلیغاتی و عوامفریبی را در اختیار دارند و رأی آنها حتا اگر تقلبی هم در میان نباشد تغییری در زندگی آنها ایجاد نخواهد کرد. بنابراین بهتر آن که دفتر رأی دادن میان بد در برابر را ببندند و با ایجاد جنبش اجتماعی تحریم و فشار از پائین، رژیم را وادار به عقبنشینی کنند. راه دیگری برای مردم نمانده است.
رئیسجمهور بد یا بدتر فرقی نمیکند؛ قدرت در اختیار ولی فقیه است
اساسا آیا رای دادن یا رای ندادن اهمیت استراتژیک دارد یا مسالهای است که میتوان با آن برخورد تاکتیکی داشت؟
اگر بتوان استراتژی را یک امر مطلق و دائمی و تاکتیک را امری مرحلهای به حساب آورد، رأی دادن یا تحریم انتخابات یک تاکتیک است. رأی دادن، مانند تحریم انتخابات بستگی به شرایط دارد و امری ثابت نیست. دو گروه در میان مخالفان نظام رأی دادن و رأی ندادن را فریضهای دینی به حساب میآورند و خود را در قید و بند آن اسیر میکنند. در حالی که رأی دادن و رأی ندادن بستگی به شرایط دارد. رأی مردم زمانی که احزاب مخالف، در کنار سازمانهای مستقل جامعۀ مدنی و اتحادیههای صنفی اجازۀ فعالیت داشته باشند معنا مییابد. واقعیت این است که مشارکت مردم در انتخابات تا به کنون به دلیل بسته بودن تمام راهها توسط حکومت بوده است. مردم تلاش کردند با انتخاب بد در برابر بدتر شاید بتوانند رژیم را وادار به اصلاحات کنند. اما آنها دریافتند که رئیس جمهور بد، با رئیس جمهور بدتر فرقی نمیکند؛ زیرا قدرت به طور قانونی و در عمل در اختیار ولی فقیه و تمام زیرمجموعههای نظامی و امنیتی و مالی و تبلیغاتی اوست که مادامالعمر در قدرت خواهد بود.
تحریم انتخابات ریاست جمهوری ١٤٠٠ چه ظرفیتی در تغییر موازنه قوا به نفع نیروهای خواهان تغییرات بزرگ وساختاری سیاسی دارد؟
تحریم انتخاب ۱۴۰۰ اگر به یک جنبش اجتماعی تحریم ارتقا یابد و تداوم یابد میتواند نقش بسیار مهمی داشته باشد. با رأی ندادن و یا نه گفتن به جمهوری اسلامی این خواست فراهم نخواهد شد؛ زیرا آنها هم منفعلانه است و هم کوتاهمدت. در حالی که جنبش اجتماعی ادامه دارد است، رهبری و تشکیلات پیدا خواهد کرد و هزینۀ چندانی هم ندارد. یعنی رژیم نمیتواند مردم را به دلیل اینکه رأی نمیدهند و دیگران را هم تشویق میکنند که رأی ندهند، مجازات کند.
پیام سیاسی تحریم انتخابات به چه معنا خواهد بود؟ تاثیر آن بر عرصه سیاسی و عملکرد نظام در سیاست خارجی و داخلی چیست؟
اگر این تحریم گسترده شود و رژیم یا مجبور شود با آرای حدود ۲۵ درصدی رئیسجمهور انتخاب کند و یا برای نشان دادن مشروعیت خود دست به تقلب گسترده بزند و نیروهای آپوزیسیون قادر باشند واقعیتها را به ویژه از راه رسانههای بزرگ، جهانی کنند بسیار مهم و اثر گذار خواهد بود. اما اگر تحریم در ذهنیت تحریمکنندگان باقی بماند باید گفت رژیم باز میتواند با ادعای مشروعیت خود مناسبات خود را با دولتهای دیگر ادامه دهد.
فضای سیاسی کنونی ایران دال بر این است که درصد مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری پایین خواهد بود. به نظرتان ممکن است نظام در هفتههای آتی برگ برندهای رو کند و فضای فعلی را به کلی تغییر دهد؟ این برگ برنده چه میتواند باشد؟
فکر نمیکنم رژیم قادر باشد برگ برندهای رو کند. فرصتی هم به تاریخ انتخابات باقی نمانده است. ممکن است رژیم بخواهد به طور مثال با برگ خاتمی به میدان بیاید. اما مردم میدانند او در صورت انتخاب هم کارهای نخواهد بود. مردم به اندازۀ کافی تجربه کسب کردهاند که فریب این ترفندها را نخورند.
در سال ۹۶ مصطفی تاجزاده تاکید داشت که ابراهیم رئیسی اگر در انتخابات پیروز شود، حکومتش نه چهار ساله که چهل ساله خواهد بود. رئیسی شکست خورد ولی هنوز شانس بالایی برای جانشینی آیتالله خامنهای دارد. با توجه به اینکه مرگ آقای خامنهای ممکن است نزدیک باشد، این انتخابات ریاست جمهوری را از حیث تاثیر غیر مستقیم بر انتخاب رهبر بعدی، واجد اهمیت میدانید؟
من فکر میکنم حکومت نه برای جانشینی خامنهای نامزد مشخصی دارد و نه برای ریاست جمهوری ۱۴۰۰. به نظر میرسد کشمکش بر سر هر دو مقام ادامه دارد. آنگونه که جنگ با عراق توسط شخص خمینی پایان پذیرفت و دیگران نگران بودند که بعد از او کسی قادر نخواهد بود صلحنامه با صدام را امضا کند، امروز هم خامنهای برای جلوگیری از بحران و درگیریهای درون حکومت قبل از مرگش نمی خواهد جانشین خود را تعیین کند.
آقای تاجزاده امسال نیز همچنان مشغول ترساندن مردم از پیروزی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری است. ظاهرا اصلاحطلبان همیشه در انتخابات ریاست جمهوری سیاست "النصر بالرعب" را در پیش میگیرند. این سیاست را تا چه حد صادقانه و خردمندانه میدانید؟
در سیاست النصر بالرعب، صداقتی مطرح نیست. جریانی از این اهرم استفاده میکند که نه صادق است و نه مشروعیتی دارد، و نه حتا برای خود صلاحیتی قائل است که مردم به او اعتماد کنند، و نه برای مردم حقی که بخواهند سرنوشت خود را بدون رعب و وحشت و ترس از پیامدهای قانونی خود تعیین کنند.
در واقع جان کلام اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری این است که اگر به ما رای ندهید، کاندیدای کانونهای اصلی قدرت، ایران را به جهنم بدل خواهد کرد. آیا این رویکرد، ناقض ادعای اصلاحپذیری نظام نیست؟ چون حتی اگر کاندیدای اصلاحطلبان در انتخابات پیروز شود، باید با همان کانونهای اصلی قدرت کار کند.
این ادعای دروغ برای ترساندن مردم و ایجاد ابهام که گویا اصلاحطلبان قدرتی دارند که بتوانند سیاستهای کلان رژیم را تعیین کنند به کار برده شده است. واقعیت این است که هم خود اصلاحطلبان میدانند و هم خامنه ای و زیرمجموعۀ او که اصلاحطلبان در ساختار قدرت نقشی بیشتر از کارگزار و تدارکچی نظام نخواهند داشت. تجربۀ ۳۲ سال گذشته هم نشان داده است که در دورههایی که مردم به نمایندگان اصلاحطلب رأی دادهاند تفاوت چندانی در سرنوشت آنها ایجاد نشده است و روند واپسگرایی زندگی مردم، چه امنیت آنها، چه وضعیت معیشتی آنها همواره رو به تخریب بوده است.
تنها ایجاد اهرمهای فشار از پایین میتواند هستۀ سخت قدرت را وادار به عقبنشینی کند
به نظر میرسد نهاد "انتخابات" در جمهوری اسلامی، پتانسیلی برای ایجاد تحولات دموکراتیک نسبی داشت که این پتانسیل عمدتا در دوران خاتمی و تا حدی هم در دولت اول روحانی محقق شد ولی راه گذار به دموکراسی را هموار نکرد. آیا این پتانسیل دموکراتیک نسبی را باید به کلی تمامشده و مصرفشده قلمداد کنیم یا اینکه در شرایطی خاص میتوان همچنان به آن امیدوار بود (بویژه بعد از مرگ رهبر فعلی جمهوری اسلامی)؟
فرصت سیاسی در دیکتاتوریها کمیاب است. اما ممکن است زمانی برسد که حکومت یا از سر نیاز و یا ناچاری فضای سیاسی را باز کند. ساختار اصلی قدرت در دورۀ اول ریاست جهموری خاتمی به طور تاکتیکی کمی عقب نشست. اما با گذشت زمان به سادگی دولت خاتمی را پس زد و یا مانند حسن روحانی در دورۀ دوم، دولت را تابع سیاست خود کرد و روحانی تمام وعدههای انتخاباتی خود را کنار گذاشت و در عمل به کارگزار حکومت بدل شد. آن طور که در بالا اشاره کردم تنها ایجاد اهرمهای "فشار از پایین" میتواند هستۀ سخت قدرت را وادار به عقبنشینی کند. آنچه در دورۀ خاتمی و روحانی و مهمتر از آن در دورۀ جنبش سبز میتوانست انجام بگیرد و نگرفت، سازماندهی مردمی بود که برای رأی دادن و یا دفاع از آرای خود فعالانه به میدان آمده بودند. در این زمانها فرصت بسیار مهمی حاصل شده بود که اقدام به سازماندهی و تشکیلات حزب واقعی میشد. اما این فرصتها از دست رفت. فرصت سیاسی در دیکتاتوریها کمیاب است. اما ممکن است در مقاطعی به دلیل نیاز حکومت به فریب مردم فضای سیاسی باز شود. در چنان شرایطی باید اپوزیسیون درازمدت فکر کند و با استفاده از منابع، اقدام به ایجاد احزاب سیاسی، تشکیلات مستقل مدنی و اتحادیه کند و صرفاً وظیفۀ خود را رأی دادن به کاندیدایی که مدعی اصلاحات است نکند.