اهم اخبار
news-details

بازی موسوم به انتخابات در جمهوری اسلامی به پایان رسیده است


 

در حالی که نظرسنجی‌های به عمل آمده حاکی از پایین بودن میزان مشارکت مردم در سیزدهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری است، برخی از اصولگرایان و اصلاح‌طلبان همچنان امیدوارند که ابراهیم رئیسی و عبدالناصر همتی، بتوانند درصد مشارکت مردم را بالا ببرند. اما حسن شریعتمداری، دبیر کل شورای مدیریت گذار، معتقد است که آیت‌الله خامنه‌ای می‌خواهد جمهوری اسلامی را به "باند مشهدی‌ها" بسپارد که ابراهیم رئیسی در رأس آن قرار دارد و عبدالناصر همتی صرفا هیزم زیر دیگ انتخابات است و نمی‌‌تواند نقشی بیش از گرم کردن نسبی تنور انتخابات ایفا کند.

 

*****

 

به نظر شما، رد صلاحیت علی لاریجانی و پافشاری شورای نگهبان بر این رد صلاحیت، حتی پس از اشاره‌ علی خامنه‌ای به مظلوم واقع شدن لاریجانی در جریان احراز صلاحیت‌ها، دال بر کشمکشی در کانون اصلی قدرت است یا این که آقای خامنه‌ای با آن اشاره، صرفا قصد دلجویی از لاریجانی را داشت؟

به نظر می‌آید که رد صلاحیت لاریجانی بدون توافق خامنه‌ای ممکن نبوده است. ولی از آن‌جایی که موقعیت رئیسی از این جهت متزلزل است که نامش در فهرست تحریم‌ها قرار دارد و ممکن است که موفق نشوند نام او را از لیست تحریم‌ها بردارند و این محدودیت بزرگی را در تعامل با جهان برای خامنه‌ای و جمهوری اسلامی به بار خواهد آورد، بنابراین در پس‌زمینۀ ذهنشان این بود که بستری فراهم کنند بلکه در لحظۀ آخر لاریجانی را جایگزین رئیسی کنند. البته این‌ها همه شایعاتی است که وجود دارد. یکی از شایعات هم این است که آقای خامنه‌ای لاریجانی را حذف کرده و سخنان اخیرش فقط به جهت دلجویی بوده است. این که شورای نگهبان چنان قد و قامتی برافراشته باشد که در برابر خامنه‌ای بایستد، خیلی غیر محتمل به نظر می‌آید. به هر صورت، همۀ این‌ها از علائم فروپاشی نظام و دررسیدن نقطۀ اضمحلال و تکینگی جمهوری اسلامی است. در نزدیکی چنین نقطه‌ای، جنگ قدرت در فضایی هابزی، چنان شدید می‌شود که همۀ چیزهای دیگر را تحت‌الشعاع خودش قرار می‌دهد. به نظر می‌آید که این نظام در چنین مرحله‌ای است و جنگ قدرت بر همۀ ملاحظات دیگر نظام غلبه کرده و هیچ علقۀ ایدئولوژیکی بین رهبران اصلی نظام وجود ندارد. هر کدام در رأس یک باند و مافیای قدرت و ثروت‌اند و منافعی در برابر یکدیگر دارند و برای حفظ این منافع و نه حفظ نظام، با چنگ و دندان می‌کوشند. حفظ نظام وجهی تبعی از حفظ منافعشان است. نظام را می‌خواهند حفظ کنند تا بتوانند منافعشان را حفظ کنند. ولی هر جا که نتوانند بین نظام و منافعشان مخرج مشترکی پیدا کنند، حفظ منافع برایشان حتما برتری و اولویت خواهد داشت.

 

رئیسی، شخص مورد نظر خامنه‌ای است

 

برخی معتقدند ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی، مقدمه‌ی رهبری وی است، برخی هم ریاست جمهوری رئیسی را زمینه‌ساز تخریب وی و از دست رفتن شانس رهبری‌اش می‌دانند. شما در این خصوص چه نظری دارید؟

به نظر من برای خامنه‌ای ادامه دادن به راهش، یعنی مخالفت با آمریکا و شبه انقلابی بودن نظامش، و این که بتواند مردم عوام جوامع اسلامی را به خودش جلب کند، از هر چیز دیگری مهم‌تر است و می‌خواهد این میراث حفظ شود. او رئیسی را به این معنا و به این منظور، به آرمان‌های خودش نزدیک‌تر می‌داند و به نظر من حتی ممکن است فرزندش را در این راه کنار بگذارد. از طرف دیگر باند مشهدی‌ها، که رئیسی هم در راس آن است، شاید اطمینان خاطر بیشتری به او می‌دهند که خانواده‌اش را پس از خودش حفظ خواهند کرد. ولی از طرف دیگر نظامی که قاتلی مثل رئیسی در راس آن باشد، معلوم است که تعامل دنیا با آن چگونه خواهد شد. نظامی که کاملا عریان و تک‌ساحتی شده و آنچه را که در درون داشت در بیرون هم به نمایش گذاشته، بسیار شکننده است و تکلیف مردم ایران و جهان با چنین نظامی راحت‌تر تعیین می‌شود. نظام‌های توتالیتر معمولا در مرحله‌ای این کار را انجام می‌دهند که دیگر راهی برای استتار و پوشش خودشان ندارند . مردم ایران و دنیا هم بازی جمهوری اسلامی را شناخته‌اند. البته این کار مخصوص جمهوری اسلامی نیست. نظام‌های اقتدارگرای نوین یا انتخاباتی، که از سال ۱۹۹۰ با سوءاستفاده از انتخابات در کار فریب مردم دنیا و مردم کشور خودشان بودند، الان همگی به این نتیجه رسیده‌اند که دوران مصرف انتخابات تمام شده است و این بازی قابل ادامه دادن نیست. به ونزوئلا، میانمار، روسیه، بلاروس و ایران را بنگرید. در همۀ این کشورها، بازی انتخابات وجود داشت ولی الان این بازی را کنار گذاشته‌اند. سران جمهوری اسلامی هم به این نتیجه رسیده‌اند که دورۀ بازی اصلاح‌طلب و اصول‌گرا و انتخاباتِ دموکراسی دینی (به قول خودشان) تمام شده و باید چهرۀ عریان خودشان را نشان دهند. خامنه‌ای هم گفته که ممکن است دیگر انتخاباتی وجود نداشته باشد و دموکراسی دینی را به صورت‌های دیگری تجلی دهند. منظورش این است که با نیروی سرکوب بتوانند این مفهوم را همچنان تبلیغ کنند. بنابراین رئیسی به نظر من، شخص مورد نظر خامنه‌ای است؛ هر چند که اصولا ممکن است جمهوری اسلامی به این دوره‌ها نرسد.

 

آیا می‌توان گفت در این انتخابات پاکسازی سیستم از عناصر کم و بیش غرب‌گرا، برای رهبری ِ نظام مهم‌تر از میزان مشارکت مردم است؟

هدف خامنه‌ای یک هدف انتخابی نبوده که بگوییم پاکسازی نظام از عوامل غرب‌گرا مد نظرش بوده است. او ناچار به انجام چنین کاری است. غرب این واقعیت را طی مذاکرات مختلف لمس کرده که افرادی که به عنوان چهره‌های غرب‌گرای جمهوری اسلامی پشت میز مذاکره می‌نشینند از یکسو چهرۀ بزک کردۀ همان افرادی هستند که در داخل کشور قرار دارند و از سوی دیگر هیچ نفوذی بر ارادۀ رهبری نظام ندارند و شخص رهبر است که تصمیم می‌گیرد و سپاه هم فشار می‌آورد که مذاکره با غرب بر سر سرنوشت ما است و باید نمایندۀ ما در این مذاکرات حضور داشته باشد. بنابراین فشار سپاه و نیز پی بردن مردم ایران و کشورهای جهان به این بازی و حدود و نفوذ تیم‌های مذاکره کننده، برای خامنه‌ای گزینه‌ای باقی نگذاشته است جز اینکه حالت تهاجمی و جنگی بگیرد و در حقیقت کابینه‌ای مسلح را درست کند تا اگر با غرب مذاکره‌ای هم صورت می‌گیرد، از همین موضع باشد.

 

عده‌ای امیدوارند تا روز برگزاری انتخابات، فضا به سود عبدالناصر همتی تغییر کند و او ابراهیم رئیسی را شکست دهد. به نظرتان همتی چنین شانسی دارد؟

همتی چنین موقعیتی را ندارد و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد حتی برای آن ۲۵ تا ۳۰ درصدی که رای می‌دهند، چنین مطلوبیتی ندارد. البته ما امیدواریم که این درصد خیلی پایین‌تر بیاید ولی نظرسنجی‌ها فعلا چنین رقمی را نشان می‌دهند. در هر صورت من فکر می‌کنم همتی فقط کمی به درد گرم کردن تنور انتخابات می‌خورد و حرف‌هایی می‌زند که معلوم است در حاشیۀ مجاز "داغ کردن تنور انتخابات" اجازۀ بیان این حرف‌ها را به او داده‌اند. او در واقع در حکم هیزمی است که قرار است دیگ انتخابات را به جوش درآورد. بیش از این اثری نخواهد داشت.

 

مردم با نه گفتن به این نظام، جمهوریت خودشان را می‌یابند

 

در صورت تحریم گسترده‌ و بی‌سابقه‌ی انتخابات از سوی مردم ایران، جامعه‌ی مدنی ایران چگونه می‌تواند از این امر استفادۀ عینی برای عبور از جمهوری اسلامی؟

"رای بی رای" و "رای نمی‌دهیم" یک عمل بسیار مفید از سوی مردم است. آن که می‌گوید رای نمی‌دهم، حتی به تعبیر رهبر نظام، به جمهوری اسلامی "نه" می‌گوید؛ چراکه سران نظام می‌گویند کسی که رای بدهد، معنای رأی او آری گفتن به جمهوری اسلامی و رهبری این نظام است. پس رای ندادن هم یعنی نه گفتن به رهبری و جمهوری اسلامی. این انتخابی فراتر و مهم‌تر از رای ندادن در انتخابات ریاست جمهوری است. انتخاب جمهوریت است در مقابل این سیستم ایدئولوژیک. مردم با نه گفتن به این نظام، جمهوریت خودشان را می‌یابند، مستقل و فردمحور می‌شوند و اراده می‌کنند تا کرامت خودشان را حفظ کنند. این سرمایۀ بزرگی است که از آن برای ساختن دموکراسی می‌توان استفاده کرد. در حقیقت مردم برای اولین بار از "رعیت" و "امت" به "ملت" دارند تبدیل می‌شوند و خودشان را می‌یابند و ملت است که دموکراسی را می‌سازد. از سوی دیگر، رای ندادن و مشارکت پایین مردم در انتخابات، زلزله در اندام خودی‌های نظام خواهد انداخت و بسیاری از آن‌ها را به این نتیجه خواهد رساند که در این نظام چیزی برای وفاداری نمانده و منافعشان در این سیستم تامین نمی‌شود و باید به مخالفین بپیوندند. رای ندادن در این انتخابات، به مردم اعتماد به نفس برای مبارزه می‌دهد و اپوزیسیون را امیدوار می‌کند تا جامۀ قدرت بپوشند و از یک اپوزیسیون نق‌زن و مطالبه‌گر تبدیل شود به اپوزیسیونی که قدرت را مطالبه می‌کند و خودش را آلترناتیو این نظام می‌داند. این پروسۀ ضروری و جالبی است و ما در چنین مرحله‌ای هستیم.  

 

 

اشتراک در شبکه های اجتماعی