اهم اخبار
news-details

هنرستان سوره و سایه شوم طالبان شیعی بر سر ایران


 

 

حذف رشته نمایش از هنرستان سوره (دختران) در ایران اگرچه تحت تاثیر فشار افکار عمومی ملغی شد، اما پس‌زمینه فکری تصمیم‌گیرندگانش همچنان مثل سنگ سفت و پابرجاست. ماجرا همانی است که از بدو تاسیس جمهوری اسلامی تا کنون، زنان و دختران و خانواده‌های ایرانی را به بند کشیده و بنیاد زیست طبیعی انسان ایرانی (زن و مرد) را به یغما برده است. ایدئولوژی سرکوب‌گرِ حکومت متعصبان دینی، که زندگی عادی شهروندان را مختل کرده‌‌، همانی که گر به خلوت می‌رود آن کار دیگر می‌کند.

مورد هنرستان دخترانه سوره به حدی در فضای مجازی و رسانه‌های خارج و داخل کشور واکنش به دنبال داشت که برای مسئولان حوزه هنری قابل تصور نبود. هرچند مدیرکل ارتباطات این نهاد حکومتی قضیه را "موقتی و با هدف بازنگری و ارتقای کیفی" عنوان کرد، اما این واکنش ریاکارانه در نظر افکار عمومی کارگر نیفتاد. حتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت رئیسی که مدتی قبل هدف آماج حملات هنرمندان قرار گرفت نیز با انتشار اطلاعیه‌ای اعلام کرد "هنرستان سوره اساسا زیر نظر وزارت ارشاد فعالیت نمی‌کند" تا به نوعی راهش را جدا کرده باشد.

همزمان ۵۰۰ هنرجوی دختر به محمدمهدی دادمان، طلبه جوانی که به تازگی به ریاست حوزه هنری انتخاب شده نامه نوشتند و به او یادآوری کردند "موانع بسیاری بر سر راه دختران وجود دارد. خواهشمندیم ضربه محروم شدن از تحصیل در رشته اصیل نمایش را بر روح استعدادهای آینده که از ساختمان هنرستان سوره بیرون می‌آیند وارد نکنید. ... زحمات معلمان را پایمال نکنید و بگذارید رشته نمایش همچنان مانند سال‌های گذشته برای تحصیل آکادمیک هنرمندان آینده باقی بماند." مشابه همین درخواست‌ها در روزها و هفته‌های اخیر از سوی زنان در افغانستان تحت سلطه طالبان مطرح می‌شود.

تجربه حکومت‌های بنا شده توسط اسلام‌گرایان نشان می‌دهد دخالت دادن دین در سیاست و یا چیدن ساختمان قانون اساسی یک کشور برمبنای اصول دین و شریعت با زیست طبیعی انسان سازگاری ندارد و این ناسازگاری و تخاصم، حلقه اتصال تمام ایدئولوژی‌های تمامیت‌خواه طول تاریخ است که از قضا همگی نیز برای "زن" به مثابه یک ابژه، برنامه‌ریزی و مهندسی ویژه در نظر داشته و دارند.

از طرح تولید و پرورش نژاد خالص "Lebensborn" آدولف هیتلر تا پروژه‌های دهان پرکن بلشویک‌ها حول محور حقوق زن یا به تعبیرِ لنین، رهانیدن آنان از "خرحمالی شاق" که سرانجام به مردسالاری افسارگسیخته هیات حاکمه شوروی کمونیستی انجامید و استالین  آمد و کار را یکسره کرد.

 یوری اسلزکین در کتاب «خانه‌ی دولت: حماسه‌ی انقلاب روسیه» شرح می‌دهد که بلشویسم چطور با ژستِ جنبشی ظاهرا برابری‌خواه در عمل «به شدت و بی‌شرمانه مردانه» عمل کرد. زنان برجسته‌ای در رده‌های مختلف در میان بلشویک‌ها حضور داشتند و در انقلاب نیز ایفای نقش کرده بودند، ولی بعد از انقلاب ۱۹۱۷ به حاشیه رانده شدند. آنها مجبور به انتخاب شدند: «اکثر زنان بلشویکِ قدیمی مجبور بودند بین خانواده و انقلاب یکی را انتخاب کنند.»

مردان اختیار کامل دولت جدید را به دست گرفتند و به ندرت فرصت دادند که زنان در دستگاهی غیر از «بخش زنان»، که عمری کوتاه داشت، به جایگاه و منصب رسمی دست پیدا کنند «بخش زنان» در سال ۱۹۱۹ توسط فمینیستی به نام الکساندرا کولونتای تأسیس شده بود و در سال ۱۹۳۰ استالین، با اعلام این که مشکلات زنان «حل شده است»، آن را منحل کرد.

اسلامگرای جهادی اعم از شیعه و سنی نشان دادند که مایل‌اند تجربه تاریخی قرن بیستم را همچنان در قرن بیست و یکم به بوته آزمایش بگذارند. آن‌هم با الگویی ثابت، "زن باید در خانه بماند". براساس تعالیم اسلامی، زنان نه بعنوان انسان با حقوق انسانی، بلکه وسیله‌‌ای برای آرامش مرد قرار داده شده‌‌اند. آنها همچنین پاداش پس از انفجارِ مومنین جهادگر هستند در بهشت. بنابراین زن در جامعه اسلامی جایگاه انسانی حقیقی خود را از دست داده و به جنس دوم بدل می‌شود، قوانین ارث، دیه، طلاق، حضانت فرزند و غیره در این جوامع به وضوح تایید کننده همین مقوله‌ است.  

طالبانی که سعی دارد به افکار عمومی جهان القا کند با ورژن ‌روزآمد به بازار سیاست بازگشته، از راه نرسیده غنیمت گرفتن زنان و تهدید و ارعاب آنان برای ترک مشاغل را شروع کرده است. بهشته ارغند، مجری تلویزیون طلوع‌نیوز در این باره می‌گوید "طالبان به طلوع‌نیوز دستور داده که همه زنان باید حجاب کامل داشته باشند و فقط صورتشان دیده شود، و حضور مجریان زن نیز باید تعلیق شود."

در چنین وضعیتی، نورسیدگانِ افراطی‌ در ایران یا به تعبیر پیشوا ! "گام دوم انقلاب" زیر پرچم سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری با حذف ثبت‌نام دختران در رشته هنرهای نمایشی برای "حکومت اسلامی" در کنار "امارت اسلامی" خوش رقصی می‌کنند، فارغ از اینکه چهل سال پس از نشستنِ مردسالاران اقتدارگرای شیعه بر اریکه قدرت، عزم زن ایرانی برای احقاق حقوق اولیه و انسانی‌اش راسخ مانده و تبعیض سیستماتیک جاری، با هیچ حدیث و آیه و سوره‌ای توجیه‌ نشده است.

حتی نو اندیشان دینی که در طول چند دهه اخیر کوشیدند نگاه شبه فاشیستی حاکم را با ترکیب فضایی "اسلام رحمانی" رفع و رجوع کنند، در عمل نشان دادند مسئله زمینی حذف زنان از مناسبات اجتماعی در نظرشان چندان جدی نیست. عبدالکریم سروش زمانی در پاسخ به این سوال که "نظر شما در باره یکی از موضوعات روز جامعه ایران، مثلا آزادی‌های یواشکی زنان چیست؟" ضمن در پیش گرفتن مشی محافظه‌کارانه به نفع "اسلام" پاسخ داد “من شخصا در دو دهه اخیر در مسائل جزء هم علاوه بر مسائل کلان وارد شده‌ام و قلم و قدم زده‌ام و هزینه‌هایی را هم پرداخته‌ام”. یعنی در مقایسه با مسائل کلانِ فکری که لابد باید در این جهان به کار آسایش آید، وضعیت زن در ایران زیر پوتین‌های جمهوری اسلامی مسئله‌ای "جزئی" به شمار می‌رود.

نحوه‌ی برخورد سروش با مقوله سرکوب زن در نظر من تفاوت ماهوی با جریان یهودستیزی آلمان نازی ندارد. "سال ۱۹۳۳ که قحطی و گرسنگی در اتحاد جماهیر شوری به اوج رسید، حزب نازی در آلمان قدرت را قبضه کرد. نازی‌ها کوشیدند مغازه‌های یهودیان را بایکوت کنند، البته تلاش‌شان در ابتدا ثمره چندانی نداشت اما همین‌که روی دیوار یا ویترین بعضی مغازه‌ها نوشتند "یهودی" و روی بعضی دیگر "آریایی"، انگار نظام اقتصاد خانوار مردم آلمان یک‌باره تغییر کرد.

بعد از این، کسب و کار افرادی که مهر یهودی بودن خورده بودند آینده نداشت و اموال‌شان توسط همان دسیسه‌گران غارت شد. تیموتی اسنایدر نویسنده آمریکایی با نقل این واقعه در کتاب "در برابر استبداد" نتیجه می‌گیرد، تمام مردمی که کناری ایستاده و نظاره‌گر غارت اموال و نابودی یهودیان بودند، به نوعی همدست حزب نازی محسوب می‌شوند. آیا سکوت سروش و جزئی دانستن مسئله زنان زیر سایه دیکتاتوری نظامی – شیعی حکومت کنونی همدستی با سرکوب نیست؟

سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری پیش از این و در دوران ریاست پدران! تدریس موسیقی را در هنرستان‌ سوره (و هنرستان‌های سراسر کشور) ممنوع کردند، حالا پسران نشان می‌دهند رویای حذف هنرهای نمایشی در سر پرورانده‌اند. ادامه سکوت در برابر این وضعیت فقط یک معنا دارد؛ همدستی با طالبان شیعی که امروز و فردای ما و فرزندان‌مان را تهدید می‌کند.

اشتراک در شبکه های اجتماعی