اهم اخبار
news-details

کره شمالی، مایه امیدواری جمهوری اسلامی


 

دکتر صادق زیباکلام روز سه‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۰ در توئیتی نوشت: "به نظر نمی‌رسد انقلابیون سیاست مشخصی پیرامون مذاکرات هسته‌ای داشته باشند. آیا خواهان ادامه مذاکرات هستند؟ آیا توافقات قبلی را قبول دارند؟ هیچ کدام معلوم نیست."

 

این نقد به "انقلابیون" (یعنی رهبر جمهوری اسلامی و سپاه و دولت رئیسی) وارد به نظر می‌رسد چراکه با کنار رفتن دولت روحانی، اکنون دیگر برای تندروهای نظام دشوار است که کاسه‌کوزه تداوم برجام را بر سر ظریف و روحانی بشکنند. این انتقاد که چرا "جسد متعفن برجام" دفن نمی‌شود، الان دیگر انتقادی‌ست متوجه رهبری نظام.

 

از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که خامنه‌ای در قبال برجام دچار همان بلاتکلیفی مرتبط با FATF است.  او باقی ماندن در برجام را، به دلیل فوایدش، می‌خواهد ولی پیشتر برجام را "خسارت محض" خوانده است. از سوی دیگر نگران است بازگشت آمریکا به برجام، شرایط را برای جمهوری اسلامی بدتر از حال فعلی کند. یعنی دولت بایدن با فعال کردن مکانیسم ماشه، جمهوری اسلامی را به تنگنایی بدتر از تنگنای ایجاد شده از سوی ترامپ دراندازد.

 

در واقع باید گفت این طور به نظر می‌رسد که خامنه‌ای نمی‌داند این بار چگونه باید نرمش قهرمانانه نشان دهد که خسارت‌ کوتاه آمدنش بیش از حدی که خودش مد نظر دارد، نشود. اما آنچه "به نظر می‌رسد"، همیشه "مطابق با واقع" نیست.

 

یعنی کاملا محتمل است که "انقلابیون" این سیاست سردرگم را با وقوف در پیش گرفته باشند تا وقت را تلف کنند و برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را شتابان پیش ببرند. کافی است به گزارش اخیر نیویورک تایمز توجه کنیم که به نقل از موسسه علوم و امنیت بین‌الملل آورده بود که بر اساس داده‌های جدید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران در حال دستیابی به اورانیوم غنی شده کافی برای یک بمب هسته‌ای در یک ماه آینده است و ظرف سه ماه و پنج ماه آینده می‌تواند به اورانیوم غنی شده کافی برای ساخت کلاهک هسته‌ای دوم و سوم برسد.

 

اگرچه دولت بایدن هم مثل دولت ترامپ تاکید کرده مانع دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای خواهد شد، اما واقعیت این است که اولا خروج ترامپ از برجام، زمینه‌ساز حرکت جمهوری اسلامی به سمت اورانیوم غنی شده کافی برای ساخت سلاح هسته‌ای شده، ثانیا کره شمالی هم در دهه اول قرن جاری میلادی دقیقا چنین روندی را طی کرد و چهار سال بعد از اینکه جرج بوش این کشور را جزو محور شرارت اعلام کرد، در سال ۲۰۰۶ اولین آزمایش هسته‌ای را انجام داد.

 

کره شمالی تا کنون شش آزمایش هسته‌ای انجام داده که دو مورد آن در دوران ریاست جمهوری جمهوریخواهان بوده (بوش و ترامپ)، چهار مورد دیگرش هم در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما (۲۰۰۹، ۲۰۱۳، ژوئن و سپتامبر ۲۰۱۶).

 

اگرچه جمهوریخواهان در صحنه جهانی سرسخت‌تر از دموکرات‌ها ارزیابی می‌شوند، ولی اولین آزمایش و بزرگترین آزمایش هسته‌ای کره شمالی در دوران جرج بوش (اکتبر ۲۰۰۶) و ترامپ (سپتامبر ۲۰۱۷) صورت گرفته است.

 

در واقع در حالی هر دو جناح سیاسی آمریکا همواره کره شمالی را تهدید می‌کردند که "همه گزینه‌ها روی میز است"، حکومت کره شمالی عملا ثابت کرد که می‌توان دولت‌های جمهوریخواه و دموکرات آمریکا را نادیده گرفت و سلاح هسته‌ای تولید کرد و مکررا آزمایش‌های هسته‌ای انجام داد.

 

اینکه آیا جمهوری اسلامی هم می‌تواند تجربه کره شمالی را تکرار کند، ظاهرا بیش از آنکه به تهدیدات دولت آمریکا ربط داشته باشد، به میزان هراس اسرائیل از اتمی شدن جمهوری اسلامی ربط دارد و البته به میزان ناخرسندی روسیه از ظهور ایران اتمی در همسایگی‌اش.

 

هنگامی که کره شمالی در دوران حاکمیت دموکرات‌ها در آمریکا چهار آزمایش هسته‌ای انجام داد، جو بایدن معاون رئیس‌جمهور آمریکا بود. الان هم، به رغم وعده‌های او به اسرائیل، هیج تضمینی در کار نیست که بایدن عملا مانع اتمی شدن جمهوری اسلامی شود. همان ملاحظه‌ای که مانع حمله نظامی آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران در دوران ترامپ شد، یعنی پرهیز از شکل‌گیری یک درگیری نظامی گسترده در خاورمیانه، ممکن است در دوران بایدن هم مبنای عمل دولت آمریکا واقع شود. و این اگرچه عجیب است، ولی می‌تواند واقعی هم باشد!

 

جناح انقلابی جمهوری اسلامی، به رهبری علی خامنه‌ای، قبلا بر "اصلاحات چینی" به عنوان یک "راه درست" در مواجهه با فشارهای ناشی از نارضایتی‌های داخلی و بین‌المللی تاکید می‌کرد، اما الان متوجه شده است که حتی اصلاحات چینی هم با جامعه بسته و گاندویی مد نظرش جور درنمی‌آید. بنابراین ضرورت رفتن به "راه کره شمالی" را بیش از پیش احساس می‌کند.

رویای مجهز شدن به سلاح اتمی، به رغم همه تهدیدات جمهوری اسلامی علیه اسرائیل، برای فقها و نظامیان حاکم بر ایران جنبه دفاعی و بازدارنده دارد. آنها سلاح اتمی را مانع حمله خارجی می‌دانند و در غیاب تهدید نظامی خارجی، به قول قاسم سلیمانی، خوب می‌دانند با معترضان داخلی چطور باید رفتار کنند.

 

به عبارت دیگر، سلاح اتمی جمهوری اسلامی بیش از آنکه تهدیدی علیه اسرائیل باشد، تضمینی برای سرکوب فارغ‌البال هر نوع اعتراض انقلابیِ ملت ایران است.

 

تلاش برای محدود کردن چشمگیر اینترنت در ایران، فقدان هر گونه امکان توافق استراتژیک با جهان غرب، اتلاف وقت آشکار جمهوری اسلامی در مذاکرات مربوط به احیاء برجام همزمان با پیشرفت برنامه هسته‌ای این حکومت، همگی شواهدی هستند که کانون قدرت در جمهوری اسلامی ممکن است کمربندها را محکم ببندد و به قصد تضمین بقای درازمدتش، به ریسک عبور از خط قرمزهای جهانی تن در دهد.

 

تجربه کره شمالی پیش روی جمهوری اسلامی است: آزمایش‌های هسته‌ای کره شمالی چیزی بیش محکومیت لفظی شدید جامعه جهانی را شامل حال کره شمالی نکرد. تحریم‌های جهانی هم اگرچه از کارآمدی حکومت‌های منزوی و یاغی می‌کاهد، اما جامعه مدنیِ تحتِ حاکمیتِ چنین حکومت‌هایی را نیز بیش از پیش ضعیف می‌کند. عدم وقوع انقلاب در کره شمالی و ونزوئلا، سران جمهوری اسلامی را به امکان "تداوم حاکمیتشان در شرایطی نکبت‌بار" امیدوار می‌کند.

 

وسوسه پیمودن راه کره شمالی، اگرچه ممکن است در عمل محقق نشود، ولی قطعا وسوسه‌ای جدی برای سران جمهوری اسلامی است. در واقع با اینکه به نظر می‌رسد خامنه‌ای نمی‌داند موضع نهایی‌اش در قبال مذاکرات هسته‌ای و مسئله احیای برجام چه باید باشد، کاملا محتمل است که او  اکنون مشغول "استفاده تمام‌عیار از خروج آمریکا از برجام" با هدف "تحمیل ایران هسته‌ای به جامعه جهانی" باشد.

 

پاکسازی نظام از عناصر غربگرا در دو انتخابات اخیر مجلس و ریاست جمهوری (و حتی انتخابات شوراها) با هدف رفع "بحران همبستگیِ هیات حاکمه" هم ممکن است صرفا معطوف به حل بحران جانشینی نباشد بلکه هدفی فراتر یعنی اتفاق نظر سران نظام بر پیمودن راه کره شمالی از سوی جمهوری اسلامی را در بر داشته باشد‌.

 

اگر خمینی با اعدام‌های گسترده سال ۶۷ و حذف فیزیکی هزاران زندانیِ سیاسیِ در آستانه آزادی از زندان، فضای سیاسی را برای تداوم حیات جمهوری اسلامی مساعد کرد، خامنه‌ای ممکن است با تولید سلاح هسته‌ای در فکر تضمین بقای جمهوری اسلامی باشد و یا دست کم اورانیوم غنی شده کافی برای ولی فقیه بعدی به ارث بگذارد تا در صورت لزوم، سومین ولی فقیه جمهوری اسلامی با فتوایی جدید، منع ساخت سلاح هسته‌ای را لغو کند تا توافق استراتژیک ایران و غرب بر پایه "رفع تهدید نظامی آمریکا علیه جمهوری اسلامی و متقابلا رفع تهدید جمهوری اسلامی علیه موجودیت اسرائیل" شکل بگیرد.

 

بدیهی است که مبنای این برنامه‌ احتمالی، فراغت کامل از احتمال سرنگونی جمهوری اسلامی در اثر نارضایتی‌های جامعه ایران است. اما آیا چنین فراغتی، فراغت از عقلانیت نیست؟

اشتراک در شبکه های اجتماعی