پس از موفقیت بزرگ تحریم انتخابات ۱۴۰۰، که مهر تاییدی بر عدم مشروعیت مردمی نظام جمهوری اسلامی بود، سوال مهمی که در بین جامعه و به ویژه نیروهای سیاسی مطرح شد، چگونگی گام بعدی بود. نزدیکترین و عین حال دشوارترین پاسخ که به تکرار شنیده میشود همراهی و همافزایی مخالفان و معتقدان به گذار از جمهوری اسلامی برای آغاز پایان این نظام ویرانگر است.
تجربه تاریخ چهار دههای اپوزیسیون خارج از کشور نشان میدهد که این ماموریت اگر نه غیرممکن که دستکم بسیار سختیاب خواهد بود. به رغم دانستن این موضوع ما در همبستگی جمهوریخواهان ایران (هجا) تصمیم گرفتیم تا در حد توانمان گامی به این سو برداریم. به این ترتیب قرار شد تا همایش سالیانه با عنوان "همگرایی برای گذار مسالمتآمیز" و با محوریت موضوع ائتلافسازی بین اپوزیسیون، بدنه اجتماعی معترض و نیروهای جامعه مدنی برای گذار از جمهوری اسلامی برگزار شود.
تلاش کردیم تا جمع گستردهای از فعالان سیاسی اپوزیسیون که از روشهای سیاسی خشونتپرهیز، آزادی، دموکراسی و حقوق بشر حمایت میکنند را به حضور و سخنرانی در این همایش دعوت کنیم که خوشبختانه بخش بزرگی از این فعالان دعوت ما را پذیرفتهاند.
هجا برای فراهم کردن بستر مناسب برای شروع گفتوگو و هماندیشی جامع، از همه گروهها و اندیشههای سیاسی که موارد پیش گفته مورد قبولشان است، نمایندگانی را دعوت کرد اما گذشته از بعضی افراد که در ایران و زیر فشارهای امنیتی قرار دارند تنها آقای رضا پهلوی از جمع نیروهای اپوزیسیون برونمرزی شرکت در همایش ما را نپذیرفتند.
پس از اعلام عمومی همایش و فهرست سخنرانان، در کنار پیامها و واکنشهای مثبت و دلگرم کننده، متاسفانه با حجم بزرگی از حمله، توهین و اتهام سازمان یافته مواجه شدیم. هرچند در متن این حملهها نوعا نشانی از استدلال –ولوغلط- دیده نمیشود و از دیگر سو از زبان کاربران ناشناس فضای مجازی –که طبعا مسئولیت جدی در برابر نوشتههایشان ندارند- بیان میشود، میتوان با دقت در ادبیات و سابقه این کاربران دریافت که چگونه و با چه هدفی هدایت میشوند. در حقیقت سابقه چنین حملههای فلهای نیز در گذشته آنها به وفور یافت میشود.
گروه اول سلطنتطبان افراطی و تمامیتخواه هستند. به سیاق سالهای اخیر با ادبیاتی آزاردهنده، مملو از توهین و تهمت و برچسبهایی که مدتها است استفاده میکنند: انقلابیان ۵۷، اصلاحطلبان، وابسته به جمهوری اسلامی و ... . و گروه دوم اتفاقا همان اصلاحطلبان دولت محور هستند که زیست سیاسیشان را به ادامه جمهوری اسلامی و جلب رضایت نظام گره زدهاند.
اما چگونه است که همایشی برای گفتوگوی جمع گسترده و متنوعی از فعالان سیاسی، این دوگروه به ظاهر متضاد چنین عصبانی و اتفاقاً متفقالقول میکند؟ به باور من، محور و نقطه اتصال دو لبه این قیچی، تمایل درونی به استبداد و موضعگیری در برابر گفتوگو است. چه آن که گویا اصل همنشینی و گفتوگو آنها از موقعیت فرضی که برای خود در نظر دارند خلع میکند. شاید بتوان نام وضعیت فعلی فکری آنها را در سال ۵۷ ماندگی نامید. هر دو گروه تنها جویبارهایی از مخالفت را اصیل میداند که به چاه آنها بریزد اگر نه یکی چماق "وابسته نظام" در دست میگیرد و دیگری تیغ "ویرانی طلب"؛ یکی "تنها راه" را بازگشت به پیش از سال ۵۷ میداند و دیگری دخیل بستن به دور باطل شرکت در انتخابات نمایشی.
در چشمانداز تاریخی گستردهتر این حمله بازسازی موانع پیش روی استقرار نظام جمهوری سکولاردمکرات در تاریخ معاصر ایران است که نیروهای حافظ نهادها و مفاهیم سنتی سیاست در ایران اعم از سلطنت و ولایت مذهبی در دو قرن گذشته تمام قد در برابر شکل گیری جامع، یکپارچه و سازواره نهادهای سیاسی مدرن و متناسب با عقلانیت زمانه ایستادهاند. ریشه اصلی مخالفت که به دشمنی آشتیناپذیر ارتقا یافته این است که آنها نمیخواهند حکمرانی به شیوهای اجرا شود که تنها بازتاب دهنده و مجری خواستههای مردم ایران به مثابه انسانهایی که در نقاط مختلف پهنه ایران زمین زندگی میکنند، باشد.
بدیهی است که جویبارهای پیش گفته، گوش به فرمان این و آن نیستند و راه خودشان را میروند، یعنی که ما نیز در همبستگی جمهوریخواهان ایران تلاش خودمان را ادامه خواهیم داد تا درهای گفتوگو و اگر شد همافزایی و همگرایی برای گذار خشونتپرهیز از نظامی که هر روز زخمی به جان وطن میزند و استقرار دولت ملی مدرن دمکراتیک توسعهگرا با رد توامان تمامی اشکال سنتی و جدید اقتدارگرایی باز بماند.
صادق شجاعی-دبیر سیاسی همبستگی جمهوریخواهان ایران