نظامهای اقتدارگرا در دنیای جدید از ساختار شکلی و فرم انتخابات برای حفظ قدرت مطلقه، استمرار نظم استبدادی و فایدهمند برای اقلیت برخوردار و تثبیت اوضاع بهرهبرداری کرده و میکنند. آنها با استحاله انتخابات، نقض نهادینه موازین انتخابات آزاد و منصفانه و معنیزدایی از آن، رایها را تبدیل به ابزاری برای نمایش مشروعیت میکنند.
در مواردی استثنایی و در شرایط خاص انتخابات در این نظامهای سیاسی، ظرفیتهای تاکتیکی برای تغییر پیدا میکند، اما در آن شرایط هم دعوت به رای دادن در نهایت باید منجر به تغییر در ساختارهای حقیقی و حقوقی قدرت شود. در واقع در یک پروسه تدریجی افق امیدوارکنندهای برای اصلاح نظام انتخاباتی، گسترش برخورداران از امتیازات و افزایش مجاری مشارکت سیاسی پدید آید.
در دو دهه گذشته اکثریت مردم ایران این امکان را در اشکال حداکثری و حداقلی امتحان کردهاند اما سرسختی و برخورد صلب نهاد ولایتفقیه و برخی از ضعفهای اصلاحطلبان این مجال را فراهم نکرد. خروجی مشارکت گسترده در انتخاباتها نه تنها منجر به گشایش پایدار سیاسی و فرهنگی و رشد اقتصادی مستمر نشد بلکه وضعیت در تمامی حوزههای رسمی بدتر شد. حتی در اصولگرایان نیز شاهد به حاشیه رفتن گرایشهای نرمتر و جولان تندروها هستیم.
کنشگری اتکایش به جامعه است و در ارتباط با آن معنا پیدا میکند. حال وقتی مشارکت در انتخاباتی که خروجی آن تاثیری در بهبود و یا توقف سیر قهقرایی ندارد و پیامدهای منفی آن از دستاوردهای ادعایی به مراتب بیشتر است، اساسا مشارکت در آن نه تنها مصداق قابل پذیرش برای کنشگری نیست بلکه در تعارض با اهداف و موجودیت آن قرار دارد.
این ناکنشگری رویه گروهها وفعالان وابسته به یک نظام سیاسی است که یا هویت سیاسی خود را به آن گره زدهاند و یا در پی دستیابی به اهداف فردی و کاهش مخاطرات هستند. نتیجه شرکت در انتخاباتی که اکثریت مردم نسبت به آن بیاعتنا هستند و علیهاش موضع دارند و جمع بزرگی از نیروهای سیاسی تصمیم به عدم شرکت و یا تحریم گرفتهاند تنها به نفع اقتدارگرایان حاکم برای توجیه شبه انتخابات و تداوم معنازدایی از انتخابات با کاهش مجاری مشارکت سیاسی است.
نقل از دویچهوله