اهم اخبار
news-details

سپاه و برخورد از نقطه ضعف در جنگ نفتکش‌ها


توقیف نفتکش استنا امپرو متعلق به بریتانیا در خلیج فارس، شرایط ملتهب و پرتلاطم این آبراه مهم بین‌المللی را وارد مرحله جدیدی ساخته است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با این اقدام رویارویی با دولت‌های غربی را گسترش داده تا علاوه بر جنگ پهپادها، جنگ نفتکش‌ها هم به معادلات زورآزمایی دو طرف اضافه شود.

البته سپاه پاسداران مدعی است که این اقدام را بر اساس درخواست سازمان بنادر و کشتیرانی استان هرمزگان به دلیل نقض قوانین و مقررات بین‌المللی کشتیرانی انجام داده است. جواد ظریف وزیر خارجه ایران نیز این ادعا را تأیید کرده است. سازمان بنادر و کشتیرانی نهادی است که زیر مجموعه قوه مجریه فعالیت می‌کند.

اگرچه هیچیک از مقامات سپاه و قوه مجریه روشن نکرده‌اند که کدامیک از قوانین بین‌المللی نقض شده است، اما دلایلی را برای این کار برشمرده‌اند. ابتدا رئیس سازمان بنادر و کشتیرانی استان هرمزگان اعلام کرد که نفتکش بریتانیایی با یک کشتی صیادی برخورد داشته و بی‌اعتنایی آن به درخواست‌های کشتی فوق باعث شده تا دستور توقف و انتقال آن به بندر عباس برای رسیدگی به موضوع صادر شود. در ادامه سخنگوی سپاه اظهار داشت: «نفتکش انگلیسی بر خلاف قوانین و مقررات دریانوردی دستگاه موقعیت‌یاب خود را خاموش و به جای حرکت به سمت ورودی خلیج فارس در تنگه هرمز از مسیر خروجی در جنوب در حال ورود بود.»

تا کنون مقامات سپاه ادعایی دال بر برخورد نفتکش استنا امپرو با کشتی صیادی نداشته‌اند و تنها بر بی‌توجهی مسئولان نفتکش یادشده به سیستم(VTS) Vessel Traffic Service تأکید کرده‌اند که با خاموش کردن سیستم شناسایی اتوماتیک اطلاعات با مرکز کنترل دریایی هرمزگان همکاری نکرده و پیام‌های هشدارآمیز را نادیده گرفته است. برخی از منابع هم مدعی شده‌اند که این نفتکش ملاحظات زیست محیطی را رعایت نکرده و پسماندها را در آب دریا می‌ریخته است.

اما خوشحالی و مانور تبلیغاتی نیروهای نزدیک به نهاد ولایت فقیه و بخصوص انتشار خبر شبه‌رسانه امنیتی فارس مبنی بر «تحقق خواست رهبری» دقایقی بعد از اعلام توقیف نفتکش استنا امپرو، نشانه‌ها و قرائن معتبری است که صحت این ادعاها را زیر سؤال می‌برد و این تصور را قوت می‌بخشد که آنها دلایل ظاهری و پوشیده کاری برای توجیه توقیف نفتکش فوق هستند.

در واقع تهدید آقای خامنه‌ای مبنی بر واکنش به اقدام دولت بریتانیا در توقیف ابرنفتکش گریس۱ ایران در جبل الطارق را می‌توان دلیل اصلی به شمار آورد. او چند روز پیش اظهار داشته بود: «انگلیس خبیث دزدی دریایی می‌کند و کشتی ما را می‌دزدد، جنایت می‌کنند و شکل قانونی به آن می‌دهند». او سپس تهدید کرده بود که «جمهوری اسلامی و عناصر مؤمن نظام، این خباثت‌ها را بی‌جواب نمی‌گذارند. در فرصت خود و جای خود پاسخ خواهند داد».

حال به نظر می‌رسد از دید مقامات ارشد حکومت آن فرصت فرارسیده است. دفاع ظریف از توقیف نفتکش بریتانیایی روشنگر همگرایی تمامی بخش‌های حاکمیت در انجام این اقدام است. اما علی‌رغم اخاذ موضع مشابه سپاه و وزارت خارجه سطح فعالیت وزارت خارجه در این خصوص به نحو قابل اعتنایی کم بوده است. اما این اتفاق غیرعادی تغییری در این واقعیت ایجاد نمی‌کند که شکاف در درون بلوک قدرت بعد از خروج دولت آمریکا از برجام در سیاست خارجی ترمیم شده و به طور نسبی اتفاق نظر بالایی در اتخاذ رویکرد تقابلی و به حاشیه رفتن تنش‌زدایی در سیاست خارجی مشاهده می‌شود.

دولت بریتانیا با محکوم کردن اقدام جمهوری اسلامی به صورت موقت استفاده از گزینه نظامی را کنار گذاشته و راهکارهای دیپلماتیک برای حل اختلاف را در دستور کار قرار داده است. در عین حال به حکومت ایران هشدار داده که تداوم توقیف نفتکش استنا ایمپرو تبعات سنگینی دارد.

همچنین سنتکام فرماندهی مرکزی نیروهای نظامی آمریکا اعلام کرده است در قالب تلاشی چندملیتی می‌خواهد عملیات شناسایی و امنیتی در آبراه‌های حساس خلیج فارس را افزایش دهد تا از آزادی کشتیرانی اطمینان حاصل کند.

اگرچه همزمانی این بیانیه باعث شده تا واکنشی در برابر توقیف نفتکش بریتانیایی ارزیابی شود، اما زمینه‌های این تصمیم‌گیری از قبل فراهم شده و افزایش تنش‌ها و هدف قرار گرفتن شش نفتکش دلیل اتخاذ این تصمیم است. سنتکام اهداف این عملیات را تحکیم ثبات دریایی، اطمینان از تردد امن و تنش‌زدایی در آب‌های خلیج فارس، تنگه هرمز، تنگه باب‌المندب و دریای عمان اعلام کرده است. در چارجوب این عملیات هر کشور می‌تواند با ناوها کشتی‌های باربری خود را اسکورت کند و همزمان از کمک سایر کشورهای شرکت‌کننده در اقدام مشترک برای در زمینه دریانوردی هوشمند و بهبود شناسایی بهره ببرد. همچنین ۵۰۰ نظامی آمریکایی نیز به عربستان سعودی اعزام شدند.

نتیجه این تحرکات و تحولات تشدید فضای نظامی و امنیتی در خلیج فارس است که انباشت بالای تجیهزات نظامی دریایی و هوایی با توجه به وسعت آن ریسک درگیری و برخورد نظامی را افزایش می‌دهد.

در این فضا به نظر می‌رسد قدرت‌نمایی جمهوری اسلامی یک قمار پر ریسک است که هزینه‌های سنگین درازمدت در برابر فایده‌های کوتاه‌مدت و چه بسا ناپایدار دارد. در نگاه اول اقدام ضبط نفتکش بریتانیایی و افزایش اقدامات کنترلی و تهاجمی در خلیج فارس برخوردی تلافی‌جویانه در برابر سیاست فشار حداکثری دولت آمریکا و توقیف ابرنفتکش ایرانی در جبل‌الطارق است. به عبارت دقیق‌تر جمهوری اسلامی از این طریق می‌خواهد توان چانه‌زنی‌اش را برای آزادسازی نفتکش خود و ایمن‌سازی ناوگان نقل و انتقالات دریایی را افزایش دهد. همچنین نشان دهد تهدید بستن تنگه هرمز شعاری توخالی نیست و حکومت ایران در صورت لزوم از آمادگی و اراده لازم برای تحقق حرف‌هایش برخوردار است.

اما در چارچوب مناسبات موجود و موازنه قوای حاکم بر جهان و سابقه جمهوری اسلامی در برنتافتن سازوکار موجود و نرمال دنیا بختی برای موفقیت در تداوم این سیاست‌ها باقی نمی‌گذارد. در واقع اگر مقامات جمهوری اسلامی نه به صورت تاکتیکی بلکه به شکل راهبردی دل بسته این راهبرد باشند، آنگاه دچار خطای محاسبه بزرگی شده‌اند که دود آن نه فقط به چشمان حکومت بلکه کل واحد جغرافیایی-سیاسی به نام کشور ایران را نیز در بر می‌گیرد.

حمایت صریح اتحادیه اروپا از مواضع دولت بریتانیا هشداری جدی برای جمهوری اسلامی است که هنوز بر روی کمک اروپا برای مقاومت در برابر سیاست تهاجمی ترامپ حساب می‌کند. توقیف نفتکش استنا امپرو پیامی را به دنیا صادر کرد که خوشایند جناح تندرو در سیاست خارجی آمریکاست که مدعی درستی مواضعش در مخرب دانستن نقش حکومت ایران در امنیت و ثبات خلیج فارس شده است. سخن ترامپ که «ایران چیزی جز دردسر نیست» در پرتو اقدامات اخیر جمهوری اسلامی زمینه پذیرش بیشتری پیدا می‌کند. افزایش این نگاه در سطح جهانی و منطقه‌ای که جمهوری اسلامی ایران عامل بی‌ثباتی خاورمیانه و خلیج فارس است، از منظر راهبردی هزینه‌های چه بسا جبران‌ناپذیری برای ایران و منافع ملی‌اش دارد.

ایران به عنوان قدیمی‌ترین کشور و ملتی که یک طرف سواحل خلیج فارس را در قلمرو جغرافیایی خود دارد، تمایل طبیعی‌اش به اعمال نفوذ و نقش‌آفرینی اصلی در کنترل و تنظیمات خلیج فارس است. ایران قدرت بی‌رقیب خلیج فارس از زوایای گوناگون، توان نظامی و لجستیکی دریایی، قدرت اقتصادی، گستره قلمرو دریایی، سوابق تاریخی و مسائل ژتوپلتیکی است. تنها دولت‌های غربی بوده‌اند که در بیش از پنج قرن گذشته از زمان حضور پرتغالی‌ها در خلیج فارس برای ایران محدودیت ایجاد کرده‌اند. خروج بریتانیا در قرن بیستم زمینه را برای اعمال حقوق ایران در خلیج فارس مساعد ساخت. احترام به قوانین بین‌المللی و تضمین امنیت در انتقال انرژی و دیگر کالاها بر اعتبار ایران به عنوان اداره‌کننده اصلی امنیت و ثبات در خلیج فارس افزود.

اما کاربست سیاست خارجی ستیزه‌جو در بعد از انقلاب فضا را بر علیه ایران تغییر داد و جنگ نفتکش‌ها در اواخر جنگ ایران و عراق و بعد از اشغال کویت توسط عراق باعث شد تا با حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس و تأسیس پایگاه‌های نظامی متعدد در کشورهای حاشیه خلیج فارس، مانع بزرگی در برابر اعمال نفوذ ایران در خلیج فارس به وجود بیاید.

حال اقدامات ایذایی از سوی جمهوری اسلامی ممکن است در کوتاه مدت حس قدرت‌نمایی ولی فقیه، فرماندهان سپاه و احساسات حامیان اجتماعی آنها را ارضا کند و شاید در بده‌بستان‌های کوتاه‌مدت گشایشی ایجاد کند، اما باعث می‌شود در آینده تمهیدات منطقه‌ای و جهانی برای کاهش نفوذ ایران و نادیده گرفتن حقوق مزیت‌های تاریخی و ژئوپلتیک افزایش یافته و ائتلافی بر علیه ایران در زمینه ایجاد امنیت در آبراه‌های بین‌المللی شکل بگیرد. حساسیت چین که مشتری عمده نقل و انتقلات دریایی کالاها در خلیج فارس است و ناخشنودی روس‌ها نیز عواملی هستند که به ضرر رفتارهای بی‌ثبات‌ساز جمهوری اسلامی عمل می‌کنند. در نتیجه شرایط به نفع رقبای ایران در خلیج فارس در چشم‌انداز درازمدت می‌شود.

علاوه بر اینها بازی کردن جمهوری اسلامی با آتش شرایط را در کوتاه‌مدت نیز بدتر می‌سازد. تداوم اینگونه اقدامات احتمال خروج اروپا از برجام، افزایش تحریم‌های اروپا و آمریکا و تشدید ریسک جنگ را قوت می‌بخشد. همچنین در جنگ نفتکش‌ها، جمهوری اسلامی آسیب‌پذیرتر است و ممکن است نفتکش‌هایش در مناطق مختلف دنیا توقیف شوند. توان ایران در کنترل و بازرسی از نفتکش‌ها خلیج فارس و تنگه هرمز نامحدود نیست. افزایش حضور ناوگان نظامی ائتلاف ستنکام، نیروهای نظامی بریتانیا و متحدان منطقه‌ای آنها تداوم حرکت‌های تهاجمی سپاه را به درگیری نظامی سوق می‌دهد که دردسرهای آن برای ایران بیشتر است.

در این چارچوب عملیات سپاه برخورد از نقطه قوت نیست بلکه بر عکس مشابه اقدامات گروه‌های تروریست در برابر قدرت‌های برتر نظامی از موضع ضعف و نابرابری در موازنه قوای نظامی و راهبردی است. پایان این رویارویی روشن است که مزیتی برای جمهوری اسلامی جز مانورهای تبلیغاتی کوتاه‌مدت و موقت نخواهد داشت مشابه آنچه در بازداشت ملوانان بریتانیایی رخ داد که در تحلیل آخر هیاهو بر سر هیچ بود.

به نظر می‌رسد کارت‌های بازی جمهوری اسلامی در حال تمام شدن هستند و فضا به سمت دو قطبی‌سازش از سر اجبار و یا کشیده شدن به درگیری نظامی با ابعادی ناروشن در حال حرکت است. سابقه رفتاری جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که در چنین شرایطی با تصمیم دیرهنگام به توافق در بدترین شرایط تن داده است.

اشتراک در شبکه های اجتماعی