اهم اخبار
news-details

«پاندیت» چیست و چطور فضای رسانه‌ها را آلوده کرده؟


«کوای لنارد» از چهره‌های جنجالی نقل و انتقالات بسکتبال NBA بود. بازیکن با استعدادی که دو باشگاه سرشناس تورنتو و لیکرز دنبال جذب‌اش بودند. انتقال او پر کش و قوس شد و برنامه‌های زیادی روی این انتقال جنجالی تمرکز کردند. کارشناسان هم به دو دسته تقسیم شدند: گروهی که سفت و سخت می‌گفتند او به باشگاه اول خواهد پیوست و گروهی که مدعی بودند بنابر اخبار دقیق و منابع خبری موثقی که دارند او قطعا به تیم دوم خواهد پیوست. همه در مواضع‌شان مطمئن و قاطع بودند تا اینکه خبر رسید لنارد به یک باشگاه سوم که اصلا اسم‌اش در میان نبود پیوسته است. به نظر شما صاحب‌نظران به دلیل اشتباه‌شان پوزش خواستند؟ یا از برنامه‌های ورزشی کنار رفتند؟ خیر! جنجال دوباره به همان شکل ادامه یافت؛ باز دو دسته شدند و دعوا را ادامه دادند؛ حالا گروهی معتقد هستند این انتقال عجیب به فعلان دلایل رخ داده و گروه دیگری باز با همان اطمینان می‌گویند نخیر، به بهمان دلیل بوده!

* * *

در دانشنامه فارسی ویکی‌پدیا، واژه انگلیسی «پاندیت» (Pundit) به «صاحب‌نظر» ترجمه شده است که ابدا ترجمه مناسبی نیست. پاندیت‌ها، بیش از آنکه صاحب‌نظر باشند، «صاحبِ یک نظر» هستند. آن‌ها چهره‌های جدید فضای خبری/تحلیلی هستند که یک نظر خاص را به رسانه‌ها می‌فروشند. برای مثال، شبکه‌هایی مثل بی.بی.سی و یا حتی من‌وتو که مواضع مشخص سیاسی دارد، برای حفظ ظاهر گفتگوی چند جانبه نیاز دارند تا پاندیت‌هایی را از مواضع متضاد استخدام کنند و در مقابل هم قرار دهند. این پاندیت‌ها هم زمین و زمان را به هم ببافند و به همان نتایج و مواضع همیشگی خود برسند.

پاندیت‌ها نیز به مانند اکثر پدیده‌های فضای رسانه‌ای و مجازی محصول جهان غرب هستند؛ جایی که حالا شیوه کار آن‌ها را نه «news» بلکه «Opinion news» می‌خوانند. در واقع ما دیگر نه با اصل خبر مواجهیم و نه با تحلیل کارشناسانه آن. ما صرفا با انواع و اقسام روایت‌های از پیش آماده‌شده مواجهیم.  شاید به این دلیل که به مدد انفجار اطلاعات در عصر شبکه‌های مجازی، دیگر اصل خبر، چندان ارزش اقتصادی ندارد. در واقع به دنبال هر اتفاقی، در سریع‌ترین زمان، اکثر مخاطبان از اصل ماجرا خبردار می‌شوند. حال این غول‌های رسانه‌ای که دیگر نمی‌توانند اصل خبر را به مخاطب بفروشند، ناچار هستند جدل‌های رسانه‌ای را به مانند یک «شوی خبری» به فروش برسانند. 

وضعیتی که بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی، به ویژه «توییتر» نیز با آن مواجه هستند دقیقا سیطره همین شیوه عمل «پاندیت»هاست. موضع‌گیری‌ها از پیش مشخص است. جناح‌بندی‌ها تشکیل شده. طرفین در سنگرهای‌شان با هم‌گروه‌های خود موضع گرفته‌اند و آماده هستند تا هر خبری، دقت کنید که «هر خبری» از راه می‌رسد از همان موضع قبلی خود آتش‌بارها را به کار بیندازند.

پدیده پاندیت را نمی‌توان فی‌نفسه خوب یا بد قلمداد کرد. مهم این است که آن را بشناسیم و دقیقا آگاه باشیم که با چه چیز مواجهیم. حداقل دو اصل اساسی در مورد این پدیده جدید وجود دارد که باید در نظر گرفت:

نخست اینکه پاندیت، فاقد آن خصلت‌های طبیعی است که از هر انسانی انتظار می‌رود. ما از انسان هوشمند توقع تغییر، تحول و ای بسا بلوغ داریم. چه بسیار انسان‌ها و حتی اندیشمندان برجسته‌ای که با مشاهده یک اتفاق تاریخی، به کل در تمامی نظرات و مواضع‌شان تجدید نظر کرده‌اند. پاندیت اما یک موجود متصلب است. تمام هویت‌اش در همان «یک نظر» خلاصه شده. فرقی نمی‌کند که حرف‌هایش را امروز گوش بدهید یا ده سال آینده. فرقی نمی‌کند که برنده انتخابات این جناح باشد یا آن جناح؛
 برجام دوام بیاورد یا شکست بخورد؛ جنگ بشود یا نشود؛ ادعاهای پاندیت مستقل از شرایط همان خواهد بود که بود؛ ولو آنکه قاطعانه گفته باشد فلان بازیکن به فلان باشگاه می‌رود و همه دیده باشند که نرفته!

دومین هشداری که در مورد پاندیت‌ها نباید فراموش کرد، ادعای غریب «بی‌طرفی»، یا موارد مشابهی از جنس «واقع‌بینی» و «تحلیل علمی» است. اندیشمندان یا صاحب‌نظرانی که تلاش بر مشاهده و تحلیل علمی شرایط دارند، دست‌کم در مواجهه با تحولات بزرگ و حداقل به مرور زمان، نظریات خود را اصلاح و بازبینی می‌کنند. ضمن اینکه هیچ اندیشمندی هرگز نیازی ندارد که نظرات مخالف خود را به چوب برچسب براند و تخطئه کند. شاید هر دوی این موارد را بتوان اینگونه خلاصه کرد: اندیشمند واقعی، از مواضع خودش هویت نمی‌گیرد، بلکه به دلیل شیوه علمی، تحقیقی و مستقل خود، به نظرات‌اش اعتبار و هویت می‌بخشد. پاندیت‌ها اما هویت و شخصیت مستقل ندارند. آن‌ها به دلیل مواضع از پیش تعیین‌شده‌شان خریدار پیدا می‌کنند، پس مرگ مواضع‌شان مرگ هویت‌شان خواهد بود.

اشتراک در شبکه های اجتماعی